gunshot

/ˈɡənˌʃɑːt//ˈɡʌnʃɒt/

معنی: تیر، تیر اندازی، گلوله، زخم گلوله، تیر رس
معانی دیگر: در رفتن گلوله، در کردن سلاح، وابسته به تیر و تیراندازی، برد اسلحه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the firing of a gun or the sound made by it.

(2) تعریف: a projectile fired from a gun; bullet.

(3) تعریف: the range of a gun.
صفت ( adjective )
• : تعریف: produced by a gunshot.

- a gunshot wound
[ترجمه گوگل] یک زخم گلوله
[ترجمه ترگمان] یک زخم گلوله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a gunshot wound
زخم گلوله

2. the gunshot stretched him dying on the beach
گلوله او را روی ساحل به حال مرگ فرو افکند.

3. within gunshot
در تیررس

4. out of gunshot
خارج از تیررس

5. i heard a gunshot
صدای تیر شنیدم.

6. the horse shied at the gunshot
در اثر تیراندازی اسب رم کرد.

7. A balloon popped, sounding like a gunshot.
[ترجمه عابدی اصغر] صدای ترکیدن آن بادکنک شبیه تیر به نظر رسید
|
[ترجمه گوگل]بادکنکی ترکید که صدایی شبیه شلیک گلوله داشت
[ترجمه ترگمان] یه بالون، مثل تیر به نظر میومد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I then heard what sounded like a gunshot in the hall.
[ترجمه گوگل]سپس صدای شلیک گلوله را در سالن شنیدم
[ترجمه ترگمان]بعد صدای شلیک گلوله در سرسرا را شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At the first gunshot, the crowd scattered.
[ترجمه گوگل]با اولین شلیک گلوله، جمعیت پراکنده شد
[ترجمه ترگمان]در اولین شلیک، جمعیت پراکنده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She says she heard a gunshot at about midnight.
[ترجمه گوگل]او می گوید حدود نیمه شب صدای شلیک گلوله را شنیده است
[ترجمه ترگمان]می گه تا نصفه شب صدای شلیک شنیده می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The gunshot sent monkeys swinging away through the trees.
[ترجمه گوگل]تیراندازی باعث شد تا میمون ها از میان درختان دور شوند
[ترجمه ترگمان]شلیک گلوله، میمون ها را از میان درختان به بیرون پرتاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He died of gunshot wounds to the chest.
[ترجمه گوگل]او بر اثر اصابت گلوله به قفسه سینه جان باخت
[ترجمه ترگمان]اون از زخم گلوله به سینه مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is being treated for a self-inflicted gunshot wound.
[ترجمه گوگل]وی به دلیل اصابت گلوله به خود تحت درمان است
[ترجمه ترگمان]او تحت درمان زخم گلوله خود قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The gunshot echoed through the forest.
[ترجمه گوگل]صدای شلیک گلوله در جنگل پیچید
[ترجمه ترگمان]گلوله در جنگل طنین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was out of / within gunshot.
[ترجمه گوگل]او خارج از / در تیراندازی بود
[ترجمه ترگمان]او در تیررس گلوله بیرون آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Redman died of a self-inflicted gunshot wound to the chest.
[ترجمه گوگل]ردمن بر اثر اصابت گلوله به قفسه سینه جان خود را از دست داد
[ترجمه ترگمان]ردمن از یک تیر چوبی که به سینه اش اصابت کرده بود مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تیر (اسم)
ache, pain, bar, shot, arrow, firing, fire, shaft, prop, mercury, lug, gunshot, dart, timber, staff, stanchion, butt shaft, staple, perch, spike, mast, quintain

تیر اندازی (اسم)
archery, gunfire, gunshot, gunnery, musketry

گلوله (اسم)
shot, shaft, gunshot, ball, bullet, pellet, cartridge, missile, pommel, blob

زخم گلوله (اسم)
gunshot

تیر رس (اسم)
range, gunshot

انگلیسی به انگلیسی

• shooting, firing; range of a gun; shot fired from a gun
a gunshot is a single firing of a gun.

پیشنهاد کاربران

gunshot: شلیک اسلحه
The Sound of gunshots : صدای شلیک اسلحه ها
شلیک گلوله
صدای شلیک گلوله

بپرس