gunman

/ˈɡənmən//ˈɡʌnmən/

معنی: سیاف، توپچی، دزد مسلح، تفنگ دار، تفنگساز
معانی دیگر: (آمریکا) آدم مسلح، طپانچه دار، هفت تیر کش، جانی مسلح، گانگستر، آدم کش حرفه ای

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: gunmen
• : تعریف: a person armed with a gun or skilled in the use of guns, esp. a professional killer.

جمله های نمونه

1. The police fired away at the gunman.
[ترجمه گوگل]پلیس به سمت مرد مسلح تیراندازی کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس به طرف مرد مسلح شلیک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The gunman gave himself up to the police.
[ترجمه گوگل]مرد مسلح خود را به پلیس تسلیم کرد
[ترجمه ترگمان]مرد مسلح خود را به پلیس تسلیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was shot by a lone gunman.
[ترجمه گوگل]او توسط یک مرد مسلح تنها مورد اصابت گلوله قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او توسط یک مرد مسلح به ضرب گلوله کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The gunman had singled Debilly out and waited for him.
[ترجمه گوگل]مرد مسلح دبیلی را جدا کرده بود و منتظر او بود
[ترجمه ترگمان]مرد مسلح Debilly را بیرون کرده و منتظر او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The gunman, whose mask had slipped, fled.
[ترجمه گوگل]مرد مسلح که نقابش سر خورده بود فرار کرد
[ترجمه ترگمان]تیرانداز، که ماسکش در دست بود، فرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A gunman fired off a volley of shots into the air.
[ترجمه گوگل]یک مرد مسلح تیراندازی به هوا پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان]یک مرد مسلح از شلیک گلوله به هوا شلیک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The police blocked off the street where the gunman was hiding.
[ترجمه گوگل]پلیس خیابانی را که مرد مسلح مخفی شده بود مسدود کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس خیابانی که مرد مسلح مخفی شده بود را مسدود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He gazed fearlessly at the gunman.
[ترجمه گوگل]او بدون ترس به مرد مسلح خیره شد
[ترجمه ترگمان]و بدون ترس به مرد تیرانداز چشم دوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The gunman fired three times in rapid succession.
[ترجمه گوگل]مرد مسلح سه بار متوالی شلیک کرد
[ترجمه ترگمان]مرد مسلح سه بار پیاپی تیراندازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Despite pleas from his mother, the gunman refused to give himself up.
[ترجمه گوگل]با وجود درخواست مادرش، مرد مسلح حاضر به تسلیم شدن نشد
[ترجمه ترگمان]علی رغم درخواست مادرش، مرد مسلح از تسلیم نشدن خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Police have issued a description of the gunman.
[ترجمه گوگل]پلیس توضیحاتی درباره مرد مسلح منتشر کرده است
[ترجمه ترگمان]پلیس توضیح این مرد مسلح را صادر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The gunman was finally overpowered by three security guards.
[ترجمه گوگل]مرد مسلح در نهایت توسط سه محافظ امنیتی تحت کنترل قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]مرد مسلح در نهایت توسط سه نگهبان امنیتی اشغال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She recoiled from the gunman in terror.
[ترجمه گوگل]او با وحشت از مرد مسلح عقب نشینی کرد
[ترجمه ترگمان]او از مرد تیرانداز وحشت زده خود را عقب کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The gunman used the hostages as a human shield .
[ترجمه گوگل]مرد مسلح از گروگان ها به عنوان سپر انسانی استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]مرد مسلح از گروگان ها به عنوان سپر انسانی استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was shot dead by a gunman outside his home.
[ترجمه گوگل]او در بیرون از منزلش به ضرب گلوله مرد مسلح کشته شد
[ترجمه ترگمان]او توسط یک مرد مسلح در خارج از خانه اش به ضرب گلوله کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیاف (اسم)
gunman, butcher, executioner

توپچی (اسم)
artillerist, gunner, gunslinger, cannoneer, gunman, bombardier

دزد مسلح (اسم)
gunslinger, gunman

تفنگ دار (اسم)
gunslinger, gunman, musketeer, mousquetaire

تفنگساز (اسم)
gunner, gunslinger, gunman

تخصصی

[عمران و معماری] متصدی ملات پاش

انگلیسی به انگلیسی

• gunner, one skilled in operating a gun; hitman, hired killer; one who makes guns
a gunman is someone who uses a gun to commit a crime.

پیشنهاد کاربران

مرد مسلح. فرد مسلح
مثال:
He gazed fearlessly at the gunman.
او بدون ترس و واهمه به مرد مسلح خیره شد.
he was targeted by a gunman
او توسط یک مرد مسلح مورد هدف قرار گرفته شده بود.
مرد مسلح
Hit the gunman : مرد مسلح را بزن ( با گلوله )
آدمی که مسلح است

بپرس