1. gun crew
خدمه ی توپ،توپچیان
2. gun for
(آمریکا) 1- با هفت تیر دنبال کسی گشتن،به شکار کسی (یا چیزی) رفتن،(به قصد تیراندازی و کشتن) جستجو کردن 2- (خودمانی)سخت در جستجوی کسی (یا چیزی) بودن،خواستن،طلب کردن
3. gun salute
تیر سلام،احترام با شلیک توپ
4. a gun barrel with a large bore
لوله ی تفنگ با قطر (نسبتا) زیاد
5. a gun carriage
قنداق توپ
6. a gun crank
دیوانه ی سلاح های آتشین
7. a gun is a powerful persuader!
هفت تیر متقاعد کننده ی نیرومندی است !
8. a gun ranging ten kilometers
توپی با برد ده کیلومتر
9. a gun salute
مراسم احترام با شلیک توپ
10. air gun
تفنگ بادی
11. his gun was half-cocked
چخماق هفت تیر او نیم پا بود.
12. nail gun
میخ کوب برقی
13. the gun fired
هفت تیر در رفت.
14. the gun surprised me, to say the least
بی اغراق آن هفت تیر خیلی مرا شگفت زده کرد.
15. big gun
(خودمانی) 1- آدم مهم 2- افسر ارشد،تیمسار
16. a battleship's gun turrets
برجک های توپ در کشتی جنگی
17. a machine gun kept spraying us
یک مسلسل مرتبا ما را به گلوله می بست.
18. a machine gun nest
آشیان مسلسل
19. a mounted gun
تفنگ پر
20. a muzzle-loading gun
تفنگ سرپر
21. a pellet gun
تفنگ ساچمه پران
22. a rifled gun barrel
لوله ی خاندار تفنگ
23. a squirt gun
تپانچه ی آب دزدکی
24. a stationary gun
توپ غیر قابل حمل
25. four hidden gun emplacements
چهار توپگاه مخفی
26. hold the gun just so
تپانچه را درست همین طور در دست بگیر.
27. a static antiaircraft gun
یک توپ ضد هوایی ثابت (غیر متحرک)
28. ali turned his gun on us
علی تپانچه اش را به طرف ما گرفت.
29. he aimed his gun at me
هفت تیرش را به طرفم (هدف) گرفت.
30. he charged his gun again and started shooting
دوباره تفنگ خود را پر کرد و شروع کرد به تیراندازی.
31. he cocked his gun and hid behind the tree
چخماق هفت تیر را کشید و پشت درخت پنهان شد.
32. he disowned the gun
او منکر این شد که هفت تیر متعلق به او است.
33. he jammed his gun
او باعث شد هفت تیرش گیر کند.
34. he jumped the gun and was disqualified
او زود شروع کرد و از مسابقه ی دو اخراج شد.
35. he pointed the gun at me
تپانچه را به طرف من (نشانه) گرفت.
36. to carry a gun for self-defense
برای دفاع از خود هفت تیر حمل کردن
37. to dischrge a gun
تفنگ را درکردن
38. to force the gun from his hand
به زور هفت تیر را از دستش درآوردن
39. to hold a gun at the ready
تپانچه را آماده ی تیراندازی نگهداشتن
40. to strike a gun from someone's hand
تپانچه را زدن و از دست کسی انداختن
41. give it the gun
(آمریکا- خودمانی) روشن کردن (موتور و غیره)،سرعت گرفتن
42. to jump the gun
(آمریکا - عامیانه) 1- قبل از در رفتن تیر آغاز مسابقه دو شروع به دویدن کردن 2- قبل از موقع شروع کردن
43. a burst of machine gun fire
رگبار تیراندازی با مسلسل
44. she had buried the gun under a pile of paper
هفت تیر را زیر توده ای از کاغذ پنهان کرده بود.
45. showing rustam with a gun is an anachronism
نشان دادن رستم با هفت تیر یک جابجایی در تاریخ است.
46. suddenly she pulled a gun
ناگهان هفت تیر کشید.
47. the barrel of a gun
لوله ی تفنگ (یا هفت تیر و توپ و غیره)
48. the discovery of the gun sparked the police to fresh activity
کشف تپانچه پلیس را به فعالیت مجدد واداشت.
49. (to be) under the gun
(عامیانه) مورد تهدید (بودن)،در معرض خطر (بودن)،با ضرب العجل روبرو بودن
50. the accidental firing of a gun
شلیک تصادفی اسلحه
51. the runners started when the gun went off
تا تپانچه در رفت دوندگان شروع کردند (به دویدن).
52. on of the soldiers leveled his gun at me
یکی از سربازان هفت تیرش را به سویم نشانه گرفت.
53. the dissuasive power of a loaded gun
قدرت بازدارنده ی یک هفت تیر پر
54. to ram a charge into a gun
گلوله را در (لوله ی) توپ چپاندن
55. upon seeing me, he drew his gun
تا مرا دید هفت تیرش را کشید.
56. he could strip and reassemble a machine gun in the dark
او می توانست در تاریکی یک مسلسل را پیاده و سوار کند.
57. he had a book in one hand and a gun in the other
در یک دست کتاب داشت و در دست دیگر یک هفت تیر.
58. the mechanism which ejects the empty cases from the gun
افزارگانی که پوکه را از توپ بیرون می افکند
59. they fired at us and we replied with machine gun
آنها به ما تیراندازی کردند و ما با مسلسل به آنها پاسخ دادیم.
60. he gave us a dirty look and went toward the gun
نگاه خشم آمیزی به ما کرد و رفت به طرف هفت تیر
61. we were taught how to load and unload a field gun
به ما یاد داده اند چگونه در توپ صحرایی گلوله بگذاریم و گلوله ی آن را خارج کنیم.
62. as soon as he saw the thief, he reached for his gun
تا دزد را دید دست برد به طرف تپانچه اش.
63. he was sanctioned by the nature of his job to carry a gun at all times
ماهیت شغل او به او اجازه می داد که در تمام اوقات سلاح حمل کند.