gun

/ˈɡən//ɡʌn/

معنی: تفنگ، ششلول، تلمبه دستی، سرنگ امپول زنی و امثال ان، توپ، تیر اندازی کردن
معانی دیگر: هرچیزی که به شکل سلاح آتشین باشد و یا کاری مشابه کار آن انجام دهد، (عامیانه) جانی مسلح، تیر انداختن، شکار کردن، برای تیر اندازی یا شکار رفتن، (عامیانه) باتیرزدن، اسلحه ی کمری، هفت تیر، تپانچه، مسلسل، (برای مخابره یا خیر مقدم) تیراندازی، (مسابقات) تیر شروع، شلیک آغاز، (مکانیک) تلمبه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: stick to one's guns
(1) تعریف: an apparatus with a tube made of metal from which bullets, shells, or other missiles are fired.
مشابه: firearm, handgun, heater, machine gun, piece, pistol, repeater, revolver, rifle

(2) تعریف: a firearm, such as a rifle or revolver.
مترادف: firearm, piece
مشابه: handgun, heater, machine gun, pistol, repeater, revolver, rifle

(3) تعریف: a cannon.
مترادف: cannon
مشابه: artillery, fieldpiece, mortar

(4) تعریف: a device that forces a substance out through a tube or nozzle.
مشابه: dispenser

- an icing gun for decorating a cake
[ترجمه گوگل] تفنگ آیسینگ برای تزیین کیک
[ترجمه ترگمان] یک تفنگ یخ زده برای تزئین کیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: guns, gunning, gunned
• : تعریف: to shoot or fire a weapon.
مترادف: discharge, fire, shoot
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to shoot using a rifle or gun (often fol. by down).
مترادف: discharge, fire, shoot

- The police gunned down the fugitive.
[ترجمه گوگل] پلیس مرد فراری را به ضرب گلوله کشت
[ترجمه ترگمان] پلیس این فرد فراری را به ضرب گلوله از پای درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause to accelerate dramatically.
مترادف: accelerate, rev, speed

- He gunned the engine.
[ترجمه گوگل] او به موتور شلیک کرد
[ترجمه ترگمان] او موتور را به ضرب گلوله از پای درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. gun crew
خدمه ی توپ،توپچیان

2. gun for
(آمریکا) 1- با هفت تیر دنبال کسی گشتن،به شکار کسی (یا چیزی) رفتن،(به قصد تیراندازی و کشتن) جستجو کردن 2- (خودمانی)سخت در جستجوی کسی (یا چیزی) بودن،خواستن،طلب کردن

3. gun salute
تیر سلام،احترام با شلیک توپ

4. a gun barrel with a large bore
لوله ی تفنگ با قطر (نسبتا) زیاد

5. a gun carriage
قنداق توپ

6. a gun crank
دیوانه ی سلاح های آتشین

7. a gun is a powerful persuader!
هفت تیر متقاعد کننده ی نیرومندی است !

8. a gun ranging ten kilometers
توپی با برد ده کیلومتر

9. a gun salute
مراسم احترام با شلیک توپ

10. air gun
تفنگ بادی

11. his gun was half-cocked
چخماق هفت تیر او نیم پا بود.

12. nail gun
میخ کوب برقی

13. the gun fired
هفت تیر در رفت.

14. the gun surprised me, to say the least
بی اغراق آن هفت تیر خیلی مرا شگفت زده کرد.

15. big gun
(خودمانی) 1- آدم مهم 2- افسر ارشد،تیمسار

16. a battleship's gun turrets
برجک های توپ در کشتی جنگی

17. a machine gun kept spraying us
یک مسلسل مرتبا ما را به گلوله می بست.

18. a machine gun nest
آشیان مسلسل

19. a mounted gun
تفنگ پر

20. a muzzle-loading gun
تفنگ سرپر

21. a pellet gun
تفنگ ساچمه پران

22. a rifled gun barrel
لوله ی خاندار تفنگ

23. a squirt gun
تپانچه ی آب دزدکی

24. a stationary gun
توپ غیر قابل حمل

25. four hidden gun emplacements
چهار توپگاه مخفی

26. hold the gun just so
تپانچه را درست همین طور در دست بگیر.

27. a static antiaircraft gun
یک توپ ضد هوایی ثابت (غیر متحرک)

28. ali turned his gun on us
علی تپانچه اش را به طرف ما گرفت.

29. he aimed his gun at me
هفت تیرش را به طرفم (هدف) گرفت.

30. he charged his gun again and started shooting
دوباره تفنگ خود را پر کرد و شروع کرد به تیراندازی.

31. he cocked his gun and hid behind the tree
چخماق هفت تیر را کشید و پشت درخت پنهان شد.

32. he disowned the gun
او منکر این شد که هفت تیر متعلق به او است.

33. he jammed his gun
او باعث شد هفت تیرش گیر کند.

34. he jumped the gun and was disqualified
او زود شروع کرد و از مسابقه ی دو اخراج شد.

35. he pointed the gun at me
تپانچه را به طرف من (نشانه) گرفت.

36. to carry a gun for self-defense
برای دفاع از خود هفت تیر حمل کردن

37. to dischrge a gun
تفنگ را درکردن

38. to force the gun from his hand
به زور هفت تیر را از دستش درآوردن

39. to hold a gun at the ready
تپانچه را آماده ی تیراندازی نگهداشتن

40. to strike a gun from someone's hand
تپانچه را زدن و از دست کسی انداختن

41. give it the gun
(آمریکا- خودمانی) روشن کردن (موتور و غیره)،سرعت گرفتن

42. to jump the gun
(آمریکا - عامیانه) 1- قبل از در رفتن تیر آغاز مسابقه دو شروع به دویدن کردن 2- قبل از موقع شروع کردن

43. a burst of machine gun fire
رگبار تیراندازی با مسلسل

44. she had buried the gun under a pile of paper
هفت تیر را زیر توده ای از کاغذ پنهان کرده بود.

45. showing rustam with a gun is an anachronism
نشان دادن رستم با هفت تیر یک جابجایی در تاریخ است.

46. suddenly she pulled a gun
ناگهان هفت تیر کشید.

47. the barrel of a gun
لوله ی تفنگ (یا هفت تیر و توپ و غیره)

48. the discovery of the gun sparked the police to fresh activity
کشف تپانچه پلیس را به فعالیت مجدد واداشت.

49. (to be) under the gun
(عامیانه) مورد تهدید (بودن)،در معرض خطر (بودن)،با ضرب العجل روبرو بودن

50. the accidental firing of a gun
شلیک تصادفی اسلحه

51. the runners started when the gun went off
تا تپانچه در رفت دوندگان شروع کردند (به دویدن).

52. on of the soldiers leveled his gun at me
یکی از سربازان هفت تیرش را به سویم نشانه گرفت.

53. the dissuasive power of a loaded gun
قدرت بازدارنده ی یک هفت تیر پر

54. to ram a charge into a gun
گلوله را در (لوله ی) توپ چپاندن

55. upon seeing me, he drew his gun
تا مرا دید هفت تیرش را کشید.

56. he could strip and reassemble a machine gun in the dark
او می توانست در تاریکی یک مسلسل را پیاده و سوار کند.

57. he had a book in one hand and a gun in the other
در یک دست کتاب داشت و در دست دیگر یک هفت تیر.

58. the mechanism which ejects the empty cases from the gun
افزارگانی که پوکه را از توپ بیرون می افکند

59. they fired at us and we replied with machine gun
آنها به ما تیراندازی کردند و ما با مسلسل به آنها پاسخ دادیم.

60. he gave us a dirty look and went toward the gun
نگاه خشم آمیزی به ما کرد و رفت به طرف هفت تیر

61. we were taught how to load and unload a field gun
به ما یاد داده اند چگونه در توپ صحرایی گلوله بگذاریم و گلوله ی آن را خارج کنیم.

62. as soon as he saw the thief, he reached for his gun
تا دزد را دید دست برد به طرف تپانچه اش.

63. he was sanctioned by the nature of his job to carry a gun at all times
ماهیت شغل او به او اجازه می داد که در تمام اوقات سلاح حمل کند.

مترادف ها

تفنگ (اسم)
musketry, gun, rifle

ششلول (اسم)
gun

تلمبه دستی (اسم)
gun

سرنگ امپول زنی و امثال ان (اسم)
gun

توپ (اسم)
ordnance, ball, cannon, gun, roll, bluff

تیر اندازی کردن (فعل)
fire, gun

تخصصی

[عمران و معماری] بتن پاش - ملات پاش
[کامپیوتر] تفنگ
[زمین شناسی] بتن پاش، ملات پاش

انگلیسی به انگلیسی

• device with a metal tube through which bullets or other missiles are fired; rifle; pistol; cannon; professional killer (slang)
shoot, fire; dramatically increase the speed of, accelerate rapidly
a gun is a weapon from which bullets are fired.
if you gun an engine or a vehicle, you start the engine or increase the engine speed by pressing on the accelerator pedal; used in american english.
if you jump the gun, you do something before the proper time; an informal expression.
if you stick to your guns, you continue to have your own opinion about something even though other people disagree; an informal expression.
if you gun someone down, you shoot at them and kill or injure them.
if someone is gunning for you, they are trying to harm you or cause you trouble in some way.

پیشنهاد کاربران

برای یافتن فلسفه و پیدایش کلمه gun لازم است یک توضیحی در مورد کلمه مرگان داشته باشیم.
کلمه مِرگان که به شکارچی گفته می شود یعنی امیر تفنگ
مرگان میرگن مرگن یا امیر گان یا امیر تفنگ یا امر کننده به تفنگ که موجب مرگ موجودی می گردد مرگان گفته می شود. فلذا کلمه یgun نصف شده ی کلمه ی مرگ و مرگان و میرگان می باشد. این رویه ی ترکیب و تشکیل کلمه را ما در کلمات دیگری مثل میرزا و میراب و میرداماد هم داریم.
...
[مشاهده متن کامل]

تفنگ
مثال: He aimed the gun at the target.
او تفنگ را به هدف هدف گرفت.
1 - تفنگ
2 - توپ ( شناور، خودروی رزمی )
مسلسل
big gun: آدم مهم، VIP.
کاربران عزیز توجه داشته باشند که اسلحه مفرد نیست بلکه جمع واژه" سلاح" است. چاقو, شمشیر, کلت کمری و توپ جنگی همگی سلاح یا جنگ افزار هستند و معادل انگلیسی آن weaponاست. weapon جنگ افزاراست جه سرد و چه گرم
...
[مشاهده متن کامل]
چه دستی یا غیر دستی , اما gun فقط در معنای جنگ افزار آتشین و دستی است مثلا تفنگ. پس به کار بردن معادل های سلاح و به ویژه اسلحه به تنهایی برای gun درست نیست .

Sun of a gun = پدر سوخته
( دربارۀ ماشین ) گازش را گرفتن
That police has a gun آن پلیس یک تفنگ 🗡🏹دارد
تفنگ_اسلحه_سلاح گرم
اسلحه ، سلاح ، تفنگ.
Rifle.
He pointed the gun at the bird and fired
او اسلحه را به طرف پرنده گرفت و شلیک کرد
اسلحه ، تفنگ
This gun is used to kill an animal like you
این تفنگ برای کشتن حیوانی همچون تو مورد استفاده میشه
سرنگ آمپول زنی
تفنگ، توپ
اسلحه یا سلاح
تفنگ اسلحه
سلاح گرم ، اسلحه
اسلحه . سلاح گرم .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس