gum

/ˈɡəm//ɡʌm/

معنی: صمغ، لثه دندان، انگم، قی چشم، درخت صمغ، چسب، چسباندن، گول زدن، وسیع کردن، با لثه جویدن، چسب زدن، صمغی شدن
معانی دیگر: رزین، سقز، انگژه، ژد، زفت، زنج، رجوع شود به: gum tree، (پشت تمبر پست و در پاکت) چسب، ماده ی چسبناک، (نادر) لاستیک خالص، (آمریکا - به صورت جمع) گالش، چربی و گل و لای (در ماشین آلات و لوله و دودکش)، روغن ماشین که کثیف و سفت و چسبناک شده، گام، چربی و لای گرفتن یا تولید کردن، لثه، (در مورد اشخاص بی دندان) با لثه جویدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one of a variety of sticky substances exuded by certain plants; resin.

(2) تعریف: a preparation of such a sticky substance, or an artificial latex for use as a glue.
مشابه: cement

(3) تعریف: used as a short form of "chewing gum," a soft and sticky product used for prolonged chewing, usu. made of chicle that has been sweetened and flavored.

(4) تعریف: any of a variety of trees that yield gum, or the wood of such a tree.

(5) تعریف: any sticky mucilage or thickener, such as gum arabic.
مشابه: cement

(6) تعریف: an elastic substance formed when the latex of a rubber tree is polymerized in air; rubber.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gums, gumming, gummed
(1) تعریف: to treat or stick together with or as if with gum.
مشابه: cement

(2) تعریف: to clog with or as if with a sticky substance (often fol. by up).
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: gumlike (adj.)
(1) تعریف: to produce or exude gum.

(2) تعریف: to become clogged or sticky with or as if with a gummy preparation.
اسم ( noun )
• : تعریف: (often pl.) the flesh and connective tissue covering that part of the jawbone in which the teeth are set.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gums, gumming, gummed
• : تعریف: to chew (food) using the gums instead of teeth.

- The baby gummed her cookie.
[ترجمه Komil] بچه کوکی او را جویید
|
[ترجمه Eric] دختر بچه پیراشکی اش را جویید
|
[ترجمه گوگل] بچه کلوچه اش را آدامس کرد
[ترجمه ترگمان] یه بچه که اون her رو دزدیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to gum up
(خودمانی) از کار افتادن (ماشین آلات)،خراب شدن،گرفتن (لوله)

2. to chew gum
سقز (آدامس) جویدن

3. a stick of chewing gum
یک قطعه آدامس

4. a wad of chewing gum
یک قلمبه آدامس

5. a small girl stood champing gum
دختر بچه ای ایستاده بود و تندتند سقز می جوید.

6. He was reading the newspaper, gum in mouth.
[ترجمه سمانه رستم پور] او روزنامه می خواند و آدامس در دهان می جویید
|
[ترجمه Z. NIKOOIE] او آدامس در دهان روزنامه می خواند
|
[ترجمه م] او در دهان آدامس می جویید و روزنامه می خواند
|
[ترجمه Melina] او هم آدامس می جوید و هم روز نامه می خواند
|
[ترجمه صالح] پسر در حالی که آدامس در دهان داشت، روزنامه هم می خواند
|
[ترجمه B.G] او آدامس در دهان ، درحال خواندن روزنامه بود.
|
[ترجمه Ay] آدامس در دهان داشت , ( و ) روزنامه می خواند.
|
[ترجمه Eric] او در حال خواندن روزنامه بود و همزمان آدامس میجویید
|
[ترجمه مریم] او روزنامه می خواند و آدامس می جوید
|
[ترجمه Autumn Girl] او مشغول به خواندن روزنامه بود و در دهانش آدامس داشت.
|
[ترجمه گوگل]آدامس در دهان داشت روزنامه می خواند
[ترجمه ترگمان]او مشغول خواندن روزنامه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There's a gob of gum on my chair.
[ترجمه Autumn Girl] بر روی صندلی من یک قطعه آدامس وجود دارد.
|
[ترجمه گوگل]روی صندلی من یک آدامس است
[ترجمه ترگمان]یک تکه آدامس روی صندلی من هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The gum left a horrible metallic taste in my mouth.
[ترجمه گوگل]آدامس طعم فلزی وحشتناکی در دهانم به جا گذاشت
[ترجمه ترگمان]آدامس مزه فلزی وحشتناکی در دهانم گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When not removed, plaque causes tooth decay and gum disease.
[ترجمه گوگل]وقتی پلاک برداشته نشود، باعث پوسیدگی دندان و بیماری لثه می شود
[ترجمه ترگمان]هنگام برداشتن، پلاک سبب پوسیدگی دندان و بیماری های لثه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Cut out two pieces of cardboard and gum them together.
[ترجمه Manos] دو تا مقوا ببرید وآنها را به هم بچسبانید
|
[ترجمه گوگل]دو تکه مقوا را برش دهید و آنها را با هم آدامس کنید
[ترجمه ترگمان]دوتا تیکه مقوا پیدا می کنیم و با هم gum
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Spit out that gum and pay attention.
[ترجمه مهدی] آدامس رو تف کن و توجه کن
|
[ترجمه 🤪] ادامس را تف کن و توجه کن
|
[ترجمه مهدیه شاکری] اون آدامس رو تف کن و توجه کن
|
[ترجمه 🐾Sh 🐾] آدامس را بیرون کن و توجه کن
|
[ترجمه اره] ان ادامس را تف کن بیرون و حواست را جمع کن
|
[ترجمه گوگل]آن آدامس را تف کن و توجه کن
[ترجمه ترگمان]تف کن بیرون و حواست بهش باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She had an abscess on her gum.
[ترجمه Omid] او خانم آبسه در دهانش داشت
|
[ترجمه گوگل]روی لثه اش آبسه داشت
[ترجمه ترگمان] یه آبسه تو لثه داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is gum on the back of a stamp.
[ترجمه کلیله] پشت یک تمبر چسبناک است.
|
[ترجمه گوگل]پشت تمبر آدامس وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یه آدامس پشت یه تمبر هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. By gum, he's a big lad!
[ترجمه گوگل]با آدامس، او یک پسر بزرگ است!
[ترجمه ترگمان]با صمغ، پسرک بزرگی است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Would you like some gum to chew?
[ترجمه 🦄] آیا مقداری آدامس برای جویدن می خواهید؟
|
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید کمی آدامس بجوید؟
[ترجمه ترگمان]آدامس میخوای که بجوی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Would you like a piece/stick of chewing gum?
[ترجمه n] ایا مایل هستید یک تکه ادامس بجوید ؟؟؟؟
|
[ترجمه گوگل]آیا یک تکه/چوب آدامس می خواهید؟
[ترجمه ترگمان]یه تیکه آدامس می خوری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He is always chewing gum.
[ترجمه شاپرک] او در همه زمان آدامس می جوید
|
[ترجمه Delina] او همیشه ادامس میجوید
|
[ترجمه گوگل]او همیشه در حال جویدن آدامس است
[ترجمه ترگمان]اون همیشه آدامس می جوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Helen sat there, chewing a piece of gum.
[ترجمه Delina] هلن در انجا نشسته بود و یک تکه ادامس میجوید
|
[ترجمه گوگل]هلن آنجا نشسته بود و آدامس می جوید
[ترجمه ترگمان]هلن همان جا نشسته بود و یک تکه آدامس می جوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صمغ (اسم)
gum, resin, resinate

لثه دندان (اسم)
gum

انگم (اسم)
gum

قی چشم (اسم)
gum

درخت صمغ (اسم)
gum

چسب (اسم)
paste, glue, birdlime, lime, gum, mucilage, gluten

چسباندن (فعل)
attach, stick, bind, agglutinate, paste, glue, fasten, gum, cement, sew on

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

وسیع کردن (فعل)
enlarge, broaden, gum

با لثه جویدن (فعل)
gum

چسب زدن (فعل)
gum

صمغی شدن (فعل)
gum, resinify

تخصصی

[شیمی] صمغ، چسب، رزین، انگم، سقز، انگژه، ،انگ، ژد، زفت، زنج
[عمران و معماری] صمغ
[دندانپزشکی] لثه، نسج فیبروزه ای که استخوان آلوئول و طوق دندانها را پوشانده و در سطح توسط غشای مخاطی حمایت می گردد
[مهندسی گاز] صنع، موادچسبنده، چسب، چسبزدن
[نساجی] صمغ - چسب
[ریاضیات] چسب زدن، چسب، کائوچو، لاستیک
[پلیمر] صمغ

انگلیسی به انگلیسی

• resin; rubber; chewing gum; sticky substance used as a glue; fleshy tissue which covers the bones of the jaw and the lower portions of the teeth
cause to stick together using an adhesive; stop up, block up; chew using the gums
gum is a kind of sweet which you chew but do not swallow.
gum is also a type of glue that you use to stick paper together.
if you gum one thing to another, you stick them together.
your gums are the areas of firm, pink flesh inside your mouth, which your teeth grow out of.

پیشنهاد کاربران

این کلمه معانی مختلفی می دهد. مانند : آدامس ، لثه ، چسب ( ماتیکی )
معنی کلمه انگلیسی gum : آدامس
معنی کلمه gum با یک عبارت انگلیسی :
Sweet and sticky substance that you chew in your mouth
Example : Jenny has a piece of gum in her mouth
۱. لثه ۲. صمغ ۳. چسب ۴. ادامس ۵. پاستیل 6. درخت اکالیپتوس. ۷. کائوچو. {چشم} قی 8. چسباندن 9. {عامیانه} به خدا. به خدا قسم
مثال:
He was reading the newspaper, gum in mouth.
او در حالی که در دهانش آدامس بود روزنامه می خواند.
لثه هم معنی میده!
gum 4 ( n ) =a type of glue used for sticking light things together, such as paper
gum
gum 3 ( n ) =a sticky substance produced by some types of trees
gum
gum 2 ( n ) =either of the firm areas of flesh in the mouth to which the teeth are attached, e. g. gum disease.
gum
gum 1 ( n ) ( ɡʌm ) ( also chewing gum ) =a candy that you chew but do not swallow, e. g. Please do not chew gum in class.
gum
gum : آدامس
Gum is a substance, usually tasting of mint, which you chew for a long time but do not swallow.
Your gums are the areas of firm, pink flesh inside your mouth, which your teeth grow out of.
Gum= آدامس
Gums=لثه
ادامه ، جویدن آدامس
یعنی آدامس 🍬
مثلا blueberry gum 🫐
صمغ
مثل صمغ زانتان، عربی ، گوار ، کارایا، کاراگینان
آدامس یا چسب یا چسبنده
بابا تو پزشکی اگه دکتر یا جایی به کارای طبابت باشبن به معنای لثه. ولی عامیانه میشه آدامس همین دو معنی رو بیشترین کاربرد داره
gum ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: صمغ
تعریف: ترکیبی از کربوهیدرات ها که با تیغ زدن گیاه از آن خارج و در مجاورت هوا سخت می‏شود؛ این ترکیب براثر جذب آب متورم می‏شود و محلولی ژله‏ای یا چسبناک به وجود می‏آورد
یه نوع صمغه باترکیبات شیمیایی که میشه همون
ادامس خودمون
به کردی هم میشه جاج که

Sweet and sticky substance that you chew in your mouth
معنی کاملش تو کانون زبان ریچ3
آدامس
بخش چسبونکی در نامه یا پاکت یا کاغذ سیگار
gum a skeleton?اسکلتی که قابل جمع شدن باشه روی پایه نصب نشده باشه فیکس فقط
Sweet and sticky substance that you chew in your mouth
چیز شیرین و چسبنده که آنرا در دهان می جویم ( آدامس )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس