guilty conscience

جمله های نمونه

1. A guilty conscience needs no accuser.
[ترجمه بهزاد] عذاب وجدان به هیچ شاکی ( تهمت زننده ) نیازی ندارد.
|
[ترجمه گوگل]یک عذاب وجدان به هیچ متهمی نیاز ندارد
[ترجمه ترگمان]یک وجدان گناهکار به متهم احتیاج ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A guilty conscience never feels secure.
[ترجمه گوگل]یک عذاب وجدان هرگز احساس امنیت نمی کند
[ترجمه ترگمان]یک وجدان گناهکار هرگز احساس امنیت نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A guilty conscience is a self-accuser.
[ترجمه گوگل]عذاب وجدان خود متهم کننده است
[ترجمه ترگمان]یک وجدان مقصر، متهم کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A guilty conscience is a self-accuser [a thousand witness].
[ترجمه گوگل]عذاب وجدان خود متهم است [هزار شاهد]
[ترجمه ترگمان]یک وجدان مقصر، متهم کننده [ هزار شاهد ] است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A guilty conscience feels continual fear.
[ترجمه گوگل]یک عذاب وجدان احساس ترس مداوم دارد
[ترجمه ترگمان]یک وجدان گناهکار احساس ناراحتی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She's got a terribly guilty conscience about it.
[ترجمه Aida] او عذاب وجدان شدیدی در مورد آن موضوع دارد
|
[ترجمه گوگل]او در این مورد عذاب وجدان وحشتناکی دارد
[ترجمه ترگمان]او وجدان وحشتناکی در این مورد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I had a guilty conscience about not telling her the truth.
[ترجمه گوگل]من عذاب وجدان داشتم که حقیقت را به او نگفتم
[ترجمه ترگمان]من یه وجدان گناهکار داشتم که حقیقت رو بهش نگفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was his guilty conscience that made him offer to help.
[ترجمه گوگل]این عذاب وجدان او بود که او را وادار به کمک کرد
[ترجمه ترگمان]این وجدان گناهکار او بود که او را وادار به کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I had a guilty conscience and could not sleep.
[ترجمه گوگل]عذاب وجدان داشتم و نمی توانستم بخوابم
[ترجمه ترگمان]من وجدان guilty داشتم و نمی توانستم بخوابم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You've got a guilty conscience - that's why you can't sleep.
[ترجمه گوگل]شما عذاب وجدان دارید - به همین دلیل است که نمی توانید بخوابید
[ترجمه ترگمان]تو وجدان گناه داری - به خاطر همینه که نمی تونی بخوابی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was a guilty conscience that made him admit stealing the money.
[ترجمه گوگل]این عذاب وجدان بود که باعث شد او به سرقت پول اعتراف کند
[ترجمه ترگمان]این وجدان عذاب وجدان بود که او را وادار به دزدی پول کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A guilty conscience is apparent to its owner.
[ترجمه گوگل]عذاب وجدان برای صاحبش آشکار است
[ترجمه ترگمان]وجدان گناهکار معلوم می شود که صاحب آن کیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Neil had a guilty conscience and Jessica had known it.
[ترجمه گوگل]نیل عذاب وجدان داشت و جسیکا آن را می دانست
[ترجمه ترگمان]ان یل وجدان guilty داشت و جسیکا هم آن را می شناخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Rob said. --- Thisis a guilty conscience.
[ترجمه گوگل]راب گفت --- این عذاب وجدان است
[ترجمه ترگمان]راب گفت: عذاب وجدان دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• deep feeling of self-reproach which stems from a belief that one has done wrong

پیشنهاد کاربران

اون کاری که فکر میکنی اشتباه ولی از انجام دادنش لذت میری میشه guilty pleasure
گناهی که بعضی ادما ازش احساس لذت میکنند، مثل یه رابطه مخفی یا . . . . گناه شیرین و لذتبخش. . .
عذاب وجدان