guerdon

/ˈgɜːdən//ˈgɜːdən/

معنی: جایزه، پاداش
معانی دیگر: (قدیمی)

جمله های نمونه

1. As for crary spider, the guerdon then attains 500 evil jades, only with repay on an equal footing.
[ترجمه گوگل]در مورد عنکبوت کری، گردون پس از آن به 500 یشم شیطانی می رسد، تنها با بازپرداخت به طور مساوی
[ترجمه ترگمان]در مورد عنکبوت crary، پس از آن پاداش به ۵۰۰ jades بدی رسیده که تنها با بازپرداخت آن برابر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It's the guerdon, the reward, the prize of fame that we're continually anticipating will burst out someday in a sudden blaze of glory.
[ترجمه گوگل]این نگهبان، پاداش، جایزه شهرت است که ما دائماً انتظار داریم روزی در شعله شکوه ناگهانی منفجر شود
[ترجمه ترگمان]پاداش، پاداش، پاداش شهرت و افتخار که پیوسته پیش بینی می کنیم، روزی در اوج شکوه و جلال فرا خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This story elucidation, guerdon badly person act charitably, and is a bad person of cognition and does not speak the reputation's innate character.
[ترجمه گوگل]این داستان تبیین می‌کند، آدم بدی خیرخواهانه عمل می‌کند و آدم بد شناختی است و شخصیت ذاتی شهرت را نمی‌گوید
[ترجمه ترگمان]این داستان توضیح می دهد، فرد بسیار بدی با همدلی عمل می کند، و فرد بدی است و شخصیت فطری شهرت ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But peace of mind - that is his final guerdon of approval, the fondest insignia of his love.
[ترجمه گوگل]اما آرامش خاطر - این آخرین نگهبان تأیید او است، دوست داشتنی ترین نشان عشق او
[ترجمه ترگمان]اما آرامش ذهن - این پاداش نهایی عشق اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But peace of mind - that is His final guerdon of approval, the fondest sign of His love.
[ترجمه گوگل]اما آرامش خاطر - این آخرین نگهبان تأیید او است، دوست داشتنی ترین نشانه عشق او
[ترجمه ترگمان]اما آرامش ذهن - که آخرین پاداش عشق اوست، نشانه محبوب عشق اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The police's right to work includes: the right to get guerdon, the right to rest and take a holiday, the right to be compensated, the right to have special insurance, the right to bet. . .
[ترجمه گوگل]حق کار پلیس عبارت است از: حق نگهبانی، حق استراحت و مرخصی، حق غرامت، حق داشتن بیمه خاص، حق شرط بندی
[ترجمه ترگمان]حق کار پلیس شامل موارد زیر است: حق بدست آوردن پاداش، حق استراحت و گذراندن تعطیلات، حق برخورداری از بیمه ویژه، حق بیمه کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A year period lending rate is used for no-risk guerdon rate in place of national debt interest rate in order to match actual circumstance.
[ترجمه گوگل]نرخ وام دوره یک ساله برای نرخ گاردون بدون ریسک به جای نرخ بهره بدهی ملی به منظور مطابقت با شرایط واقعی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]نرخ وام یک سال برای نرخ پاداش نقدی در محل نرخ بهره بدهی ملی به منظور تطابق با شرایط واقعی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The pirate edition robbed to have the market of the original but did not give the author the guerdon that should have, this just like in plagiarize to the author.
[ترجمه گوگل]نسخه دزدان دریایی سرقت کرد تا نسخه اصلی را در بازار داشته باشد، اما به نویسنده آن چیزی را که باید داشته باشد، نداد، این درست مانند سرقت ادبی به نویسنده
[ترجمه ترگمان]نسخه دزدان دریایی، بازار اصلی را غارت کرد، اما به نویسنده آن را نمی دهد که باید داشته باشد، این درست مانند in به نویسنده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It play an important role as for the Chinese enterprises' income distribution system's reformation, boost enterprise guerdon inspire with mechanism innovation.
[ترجمه گوگل]این نقش مهمی را برای اصلاح سیستم توزیع درآمد شرکت های چینی ایفا می کند، سازمانی را تقویت می کند که با نوآوری مکانیزم الهام می گیرد
[ترجمه ترگمان]این بازی نقش مهمی را در اصلاح سیستم توزیع درآمد شرکت های چینی ایفا می کند، پیشرفت شرکت را تقویت می کند و نوآوری را به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. "He wrote dowm three syllables : Peace of mind . "This is the gift that God reserves for His special proteges . ---- That is His final guerdon of approval, the fondest insignia of His love .
[ترجمه گوگل]او در سه هجا نوشت: آرامش خاطر این موهبتی است که خداوند برای حامیان خاص خود محفوظ می دارد ---- این آخرین نگهبان تأیید اوست، دوست داشتنی ترین نشان عشق او
[ترجمه ترگمان]\"او سه هجای دیگر نوشت:\" آرامش ذهن \"، این هدیه ای است که خداوند برای proteges خاص خود ذخیره می کند - - این آخرین پاداش عشق اوست، نشانه محبوب عشق اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But as soon as we hope to find that guerdon, the golden ring, ! comes the blind Fury with the abhorred shears -- ouch!
[ترجمه گوگل]اما به محض اینکه ما امیدواریم که آن گوردون، حلقه طلایی را پیدا کنیم! خشم کور با قیچی های نفرت انگیز می آید - اوه!
[ترجمه ترگمان]اما به محض این که امیدوار باشیم آن پاداش را پیدا کنیم، حلقه طلایی! خشم کور ناشی از قیچی باغبانی میشه! آخ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As long for act to greatly work well to do influence, guerdon absence no fret.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که عمل تا حد زیادی به خوبی کار کند تا تأثیر بگذارد، غیبت نگهبان نگران کننده نیست
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که به خوبی کار کنید تا تاثیر زیادی بر روی نفوذ داشته باشید، هیچ ناراحتی و ناراحتی برایتان ایجاد نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The police's right to work includes: the right to get guerdon, the right to rest and take a holiday, the right to be compensated, the right to have special insurance, the right to be trained etc.
[ترجمه گوگل]حق کار پلیس شامل: حق نگهبانی، حق استراحت و مرخصی، حق غرامت، حق داشتن بیمه خاص، حق آموزش و غیره است
[ترجمه ترگمان]حق کار پلیس شامل موارد زیر است: حق بدست آوردن پاداش، حق استراحت و گذراندن تعطیلات، حق برخورداری از بیمه خاص، حق برخورداری از بیمه خاص، حق دسترسی به آموزش و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Talent and beauty He gives to many. Wealth is commonplace, fame not rare. But peace of mind—that is His final guerdon of approval, the fondest sign of His love. He bestows it charily.
[ترجمه گوگل]استعداد و زیبایی را به بسیاری می بخشد ثروت امری عادی است، شهرت کمیاب نیست اما آرامش خاطر - این آخرین نگهبان تأیید او، دوست‌داشتنی‌ترین نشانه عشق اوست آن را خیریه می بخشد
[ترجمه ترگمان]استعداد و زیبایی به خیلی ها می دهد ثروت مبتذل است، شهرت نادر نیست اما آرامش ذهن - که آخرین پاداش عشق اوست، نشانه محبوب عشق اوست او آن را charily می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جایزه (اسم)
testimonial, meed, award, prize, bonus, reward, trophy, premium, pewter, guerdon

پاداش (اسم)
quittance, gratuity, testimonial, compensation, retaliation, retribution, meed, reward, remuneration, fee, comeuppance, guerdon

انگلیسی به انگلیسی

• reward, recompense

پیشنهاد کاربران

بپرس