صفت ( adjective )
مشتقات: guardedly (adv.), guardedness (n.)
مشتقات: guardedly (adv.), guardedness (n.)
• (1) تعریف: wary; cautious.
• مترادف: alert, attentive, careful, cautious, heedful, mindful, observant, vigilant, wary, watchful
• متضاد: unguarded
• مشابه: awake, cagey, circumspect, keen, perceptive, prudent, safe
• مترادف: alert, attentive, careful, cautious, heedful, mindful, observant, vigilant, wary, watchful
• متضاد: unguarded
• مشابه: awake, cagey, circumspect, keen, perceptive, prudent, safe
- Having had our hopes dashed so many times, we received the news with guarded optimism.
[ترجمه گوگل] پس از اینکه بارها امیدمان بر باد رفته بود، این خبر را با خوش بینی محفوظ دریافت کردیم
[ترجمه ترگمان] ما پس از اینکه چندین بار امید خود را به باد دادیم، اخبار را با خوش بینی حفظ کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما پس از اینکه چندین بار امید خود را به باد دادیم، اخبار را با خوش بینی حفظ کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a guarded manner
[ترجمه اراد] محتاط بودن|
[ترجمه گوگل] به شیوه ای محافظت شده[ترجمه ترگمان] با احتیاط رفتار می کرد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: protected or restrained.
• متضاد: unguarded
• مشابه: invulnerable, protected, safe, watched
• متضاد: unguarded
• مشابه: invulnerable, protected, safe, watched