grumpiness


بدخویی، ترشرویی، درشتی

جمله های نمونه

1. A ban on grumpiness, gossiping, mini-skirts and rudeness is what the doctor orders to improve patient care in Serbia's hospitals, according to new rules issued by the country's Health Ministry.
[ترجمه گوگل]طبق قوانین جدید صادر شده توسط وزارت بهداشت صربستان، ممنوعیت بدخویی، شایعه پراکنی، دامن های کوچک و بی ادبی، چیزی است که پزشک برای بهبود مراقبت از بیماران در بیمارستان های صربستان دستور می دهد
[ترجمه ترگمان]براساس قوانین جدیدی که توسط وزارت بهداشت کشور صادر شده است، ممنوعیت on، سخن چینی کردن، دامن کوتاه و بی ادبی چیزی است که به پزشک دستور می دهد تا مراقبت بیمار در بیمارستان های صربستان را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In an era of general grumpiness with a hyperactive federal government, a Pew poll shows that 61% of Americans nonetheless want stricter restrictions on financial firms.
[ترجمه گوگل]در دوران بدخلقی عمومی با یک دولت فدرال بیش فعال، نظرسنجی پیو نشان می دهد که با این وجود، 61 درصد از آمریکایی ها خواهان محدودیت های شدیدتر برای شرکت های مالی هستند
[ترجمه ترگمان]نظرسنجی Pew، در دوره ای از grumpiness عمومی با دولت فدرال بی قرار، نشان می دهد که با این وجود ۶۱ درصد آمریکایی ها خواستار محدودیت های شدیدتری برای شرکت های مالی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Helping others can lift us out of grumpiness.
[ترجمه گوگل]کمک به دیگران می تواند ما را از بدخویی نجات دهد
[ترجمه ترگمان]کمک به دیگران می تواند ما را از شر grumpiness نجات دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His face transmitted his usual grumpiness.
[ترجمه گوگل]قیافه اش حاکی از بدخلقی همیشگی او بود
[ترجمه ترگمان]صورت او grumpiness همیشگی اش را منتقل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Grumpiness can be a sign of resentment.
[ترجمه گوگل]بدخلقی می تواند نشانه ای از رنجش باشد
[ترجمه ترگمان] grumpiness \"میتونه نشونه کینه باشه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jessica Alexander of the Sleep Council said women's grumpiness may be worsened because they shoulder most of the household chores in the morning.
[ترجمه گوگل]جسیکا الکساندر از شورای خواب گفت که بدخلقی زنان ممکن است بدتر شود زیرا آنها اکثر کارهای خانه را در صبح به عهده دارند
[ترجمه ترگمان]جسیکا الکساندر از شورای خواب گفت که grumpiness زن ممکن است بدتر شود چون بیشتر کاره ای خانه را در صبح شانه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sometimes grumpiness is the result of too much stress.
[ترجمه گوگل]گاهی بدخلقی نتیجه استرس زیاد است
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات grumpiness نتیجه استرس زیادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But in Paris, where grumpiness is the socially approved mode, the smiles are shocking, as if someone had just put LSD in the wine supply.
[ترجمه گوگل]اما در پاریس، جایی که بدخویی حالت مورد تایید اجتماعی است، لبخندها تکان دهنده است، گویی کسی ال اس دی را در شراب قرار داده است
[ترجمه ترگمان]اما در پاریس، جایی که grumpiness مد نظر اجتماعی است، لبخند شوک برانگیز است، انگار که یک نفر این LSD را در منبع شراب قرار داده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's very important to learn to control grumpiness because it can become a mindset.
[ترجمه گوگل]یادگیری کنترل بدخلقی بسیار مهم است زیرا می تواند به یک طرز فکر تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]خیلی مهم است که یاد بگیرید کنترل grumpiness را کنترل کنید چون می تواند به یک طرز فکر تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What are your thoughts on grumpiness?
[ترجمه گوگل]نظر شما در مورد بدخلقی چیست؟
[ترجمه ترگمان]نظرت در مورد grumpiness چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And this Rambo, you might say he's a little grumpier than usual. -Really? -Yeah, it's jungle grumpiness .
[ترجمه گوگل]و این رمبو، ممکن است بگویید کمی بداخلاق تر از حد معمول است -واقعا؟ -آره، بدخلقی جنگل است
[ترجمه ترگمان] و این \"رمبو\" هم می مونه تو باید بگی که اون یه کم grumpier از حد معمول واقعا؟ آره، اون grumpiness جنگلی - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I hope that these 17 tips will help you find a way out of grumpiness.
[ترجمه گوگل]امیدوارم این 17 نکته به شما کمک کند راهی برای خلاصی از بدخلقی پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]امیدوارم این ۱۷ نکته به شما کمک کند راهی برای خروج از grumpiness پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Try to keep your sense of humor and let it triumph over grumpiness.
[ترجمه گوگل]سعی کنید حس شوخ طبعی خود را حفظ کنید و اجازه دهید بر بدخلقی پیروز شود
[ترجمه ترگمان]سعی کنید حس شوخ طبعی خود را حفظ کنید و اجازه دهید بر روی grumpiness پیروز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The only quality I have seen emerge from indulging in such behavior is grumpiness and a disinclination to converse in anything but grunts.
[ترجمه گوگل]تنها خاصیتی که من از افراط در چنین رفتاری نشات گرفته ام، بدخویی و عدم تمایل به گفتگو در مورد هر چیزی جز غرغر کردن است
[ترجمه ترگمان]تنها کیفیتی که من در این رفتار دیده ام grumpiness و بی میل است که با هر چیزی صحبت کند اما خر خر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• grouchiness; angriness; sulkiness; irritability

پیشنهاد کاربران

بپرس