gruff

/ˈɡrəf//ɡrʌf/

معنی: ناهنجار، درشت، ترشرو، بد خلق، خشن، گرفته، دارای ساختمان خشن و زمخت
معانی دیگر: گستاخ، پررو، حاضرجواب، رک و بی ادب، تند

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: gruffish (adj.), gruffly (adv.), gruffness (n.)
(1) تعریف: low and hoarse-sounding.
مترادف: guttural, harsh, hoarse, husky, ragged, raspy, throaty
متضاد: mellow
مشابه: raucous, rough, strident

- This cold is making my voice gruff.
[ترجمه گوگل] این سرما صدایم را خفه می کند
[ترجمه ترگمان] این سرما صدایم را خشن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: rough, abrupt, and surly in manner.
مترادف: abrupt, brusque, crusty, curt, surly
متضاد: courteous, friendly
مشابه: churlish, crabbed, grouchy, grumpy, harsh, peevish, rough, rude, short, sulky, sullen, uncivil

- When the nurse gets tired, she sometimes gets a bit gruff with her patients.
[ترجمه گوگل] وقتی پرستار خسته می شود، گاهی اوقات کمی با بیمارانش بداخلاق می شود
[ترجمه ترگمان] وقتی پرستار خسته می شود، گاهی با بیماران خود کمی خشن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Don't get gruff with me; I only asked you a question.
[ترجمه گوگل] با من عصبانی نشو من فقط یک سوال از شما پرسیدم
[ترجمه ترگمان] با من خشن نشو فقط ازت یه سوال پرسیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. "If you must, " came the gruff reply.
[ترجمه گوگل]"اگر باید،" پاسخ بدی آمد
[ترجمه ترگمان]پاسخ خشن جواب داد: \" اگر مجبوری \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His manner can be rather gruff.
[ترجمه گوگل]رفتار او می تواند نسبتاً خشن باشد
[ترجمه ترگمان]رفتارش ممکن است کمی خشن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bill's voice was thick and gruff.
[ترجمه گوگل]صدای بیل کلفت و خشن بود
[ترجمه ترگمان]صدای بیل کلفت و خشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He's quite a sweet man beneath the gruff exterior.
[ترجمه گوگل]او مردی کاملاً شیرین است که زیر ظاهر خشن است
[ترجمه ترگمان]او مردی دوست داشتنی است که زیر ظاهر خشن و خشن اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He could be gruff and monosyllabic.
[ترجمه گوگل]او می تواند خشن و تک هجا باشد
[ترجمه ترگمان]او می توانست مثل یک کلمه حرف بزند و یک کلمه هم به زبان بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He hid his feelings behind a gruff abruptness.
[ترجمه گوگل]او احساسات خود را پشت یک ناگهانی خشن پنهان کرد
[ترجمه ترگمان]احساساتش را پشت یک حرکت خشن و خشن پنهان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Beneath his gruff exterior, he's really very kind-hearted.
[ترجمه گوگل]در زیر ظاهر خشن خود، او واقعاً بسیار مهربان است
[ترجمه ترگمان]زیر ظاهر خشن او خیلی مهربان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His gruff exterior concealed one of the kindest hearts.
[ترجمه گوگل]ظاهر خشن او یکی از مهربان ترین قلب ها را پنهان می کرد
[ترجمه ترگمان]ظاهر خشن و خشن او یکی از مهربان ترین دل ها را پنهان می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His gruff hoarse voice struck my ears.
[ترجمه گوگل]صدای زمختش به گوشم خورد
[ترجمه ترگمان]صدای خشن و خشن او به گوشم رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A gruff voice commanded us to enter.
[ترجمه گوگل]صدای خشن به ما دستور داد وارد شویم
[ترجمه ترگمان]صدایی خشن به ما دستور داد که وارد شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Belle finds a sweet soul behind his gruff exterior.
[ترجمه گوگل]خوشگل روح شیرینی را در پشت نمای بیرونی خشن خود می یابد
[ترجمه ترگمان]بل یک روح شیرین را در پشت ظاهر خشن خود پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was kind of gruff and all.
[ترجمه گوگل]او یک جورهایی خشن بود و همه چیز
[ترجمه ترگمان]او خیلی خشن و خشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hatecore, as the music is known, is gruff, loud and guitar-driven.
[ترجمه گوگل]Hatecore، همانطور که موسیقی شناخته شده است، خشن، بلند و گیتار محور است
[ترجمه ترگمان]Hatecore، همان طور که موسیقی شناخته می شود، خشن، بلند و گیتار ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And when he wept he was not gruff.
[ترجمه گوگل]و هنگامی که گریه می کرد خشن نبود
[ترجمه ترگمان]و چون می گریست، خشن نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناهنجار (صفت)
abnormal, malformed, raucous, dissonant, rough, maladaptive, abnormous, coarse, incult, maladroit, backhand, lumpy, unkempt, scruffy, cacophonous, gruff, incondite, inelegant, uncouth, surly

درشت (صفت)
rough, abrupt, harsh, coarse, large, gross, hulking, sturdy, brutish, gruff, coarse-grained, crass

ترشرو (صفت)
acid, vinegary, angry, grumpy, moody, morose, sullen, petulant, crabbed, dogged, gloomy, sulky, ill-humored, chuffy, rusty, mulish, gruff, huffy, humpy, pettish, huffish, ill-humoured, ill-natured, snuffy, vinegarish

بد خلق (صفت)
grumpy, moody, bad-tempered, choleric, grouchy, ornery, cantankerous, dyspeptic, capernoited, gruff, ill-natured, ill-tempered

خشن (صفت)
raucous, rough, harsh, coarse, randy, rude, sore, tough, high, brutish, brute, wooden, blatant, stark, impolite, bearish, churlish, caddish, unkempt, blowsy, blowzy, boorish, indelicate, ragged, brusque, stocky, gruff, hoarse, plebeian, offish, crusty, scabrous, woolly, ungracious, iron-bound, rough-and-ready, rowdy, scraggy, truculent, unmannered

گرفته (صفت)
solemn, thick, muggy, dull, darksome, low-spirited, chock-full, gruff, eerie, hoarse, choky, sombrous, eery, muzzy, poky, pokey, tristful

دارای ساختمان خشن و زمخت (صفت)
gruff

انگلیسی به انگلیسی

• rough, harsh; hoarse, raspy; coarse, crude; rude, surly
a gruff voice is low, rough, and unfriendly.

پیشنهاد کاربران

Gruff is a slang term used to describe someone who is brusque or curt in their manner of speaking. It can also refer to someone who is being blunt or rough in their communication.
اصطلاح عامیانه
...
[مشاهده متن کامل]

کسی که در نحوه صحبت کردن خود بی ادب یا بی رودربایستی است.
همچنین می تواند به شخصی اشاره داشته باشد که در ارتباط خود صریح یا خشن است.
مثال؛
He responded in a gruff tone.
A person might say, “I find his gruff demeanor off - putting. ”
Someone might comment, “She can come across as gruff, but she’s actually quite friendly once you get to know her. ”

صدا ؛ نخراشیده و گوشخراش
صدا زمخت و خشن

بپرس