grubby

/ˈɡrəbi//ˈɡrʌbi/

معنی: کثیف، شلخته، کرم خورده، کرمو
معانی دیگر: لیسه گرفته، (در مورد احشام) حشره گرفته، دارای لارو حشرات (به ویژه خرمگس)، در هم ریخته، نامرتب، پست، فرومایه، قابل تحقیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: grubbier, grubbiest
مشتقات: grubbily (adv.), grubbiness (n.)
(1) تعریف: dirty or unkempt.
مترادف: crummy, dirty, filthy, frowzy, grungy, messy, seedy, shabby, slatternly, slovenly, sordid, squalid, unclean, unkempt
متضاد: clean, immaculate
مشابه: dowdy, mean, nasty, raunchy, scruffy, vile, wormy

(2) تعریف: infested with grubs.
مترادف: wormy

(3) تعریف: worthy of contempt; despicable; base.
مترادف: base, contemptible, despicable, dirty, low, mean, shabby, sordid, squalid, vile, worthless
مشابه: dishonorable, loathsome, nasty, wretched

- grubby motives
[ترجمه گوگل] انگیزه های کینه توز
[ترجمه ترگمان] انگیزه های پست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He was wearing some old shorts and a grubby T-shirt.
[ترجمه گوگل]چند شورت کهنه و یک تی شرت کثیف پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]چند تا لباس کهنه پوشیده بود و تی شرت کثیفی پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Keep your grubby paws to yourself!
[ترجمه گوگل]پنجه های کثیف خود را برای خود نگه دارید!
[ترجمه ترگمان]این پنجه های کثیف خود را برای خودت نگه دار!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He blew his nose on a grubby handkerchief.
[ترجمه گوگل]دماغش را روی یک دستمال کثیف دمید
[ترجمه ترگمان]بینی اش را با دستمال کثیف پاک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't wipe your grubby hands on my clean towel!
[ترجمه گوگل]دست های کثیفت را روی حوله تمیز من پاک نکن!
[ترجمه ترگمان]دست کثیفت را روی حوله تمیز من پاک نکن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I pressed a dime into his grubby mitt.
[ترجمه گوگل]یک سکه به دستکش کثیفش فشار دادم
[ترجمه ترگمان]من یک سکه ده سنتی به دستکش چرک او فشار دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His white coat was grubby and stained.
[ترجمه گوگل]کت سفیدش کثیف و لکه دار بود
[ترجمه ترگمان]کت سفیدش کثیف و کثیف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I bet he can't wait to get his grubby hands on my money!
[ترجمه گوگل]شرط می بندم که او نمی تواند صبر کند تا دستان کثیفش را روی پول من بیاورد!
[ترجمه ترگمان]شرط می بندم نمی تونه صبر کنه تا دست کثیفت رو به پول من برسه!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There were grubby marks on the wall.
[ترجمه گوگل]روی دیوار آثار کثیفی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]روی دیوار علامت های کثیفی دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Benedict imprisoned her closer, oblivious to her grubby hands caught against the pristine whiteness of his neckcloth.
[ترجمه گوگل]بندیکت او را نزدیکتر زندانی کرد، غافل از دستان کثیفش که در برابر سفیدی بکر پارچه گردنش گرفتار شده بود
[ترجمه ترگمان]در حالی که دست های grubby در مقابل سفیدی دست نخورده کراوات او گیر کرده بود، بندیکتوس او را جلوتر کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Any grubby social thoughts the film might have evoked can be swiftly rejected in favour of a more universal muse.
[ترجمه گوگل]هر اندیشه اجتماعی کثیفی که فیلم ممکن است برانگیخته باشد را می توان به سرعت به نفع یک موزه جهانی تر رد کرد
[ترجمه ترگمان]هر افکار اجتماعی و کثیفی که این فیلم را به خود جلب کند می تواند به سرعت به نفع یک muse جهانی پذیرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Now it looked grubby, collapsed and marked like a very old deck of cards.
[ترجمه گوگل]اکنون کثیف به نظر می رسید، فرو ریخته و مانند یک دسته کارت بسیار قدیمی مشخص شده بود
[ترجمه ترگمان]حالا کثیف و کثیف به نظر می رسید، و مثل یک عرشه قدیمی کارت علامت گذاری شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The bedroom had large bay windows covered with grubby nets.
[ترجمه گوگل]اتاق خواب دارای پنجره های بزرگی بود که با تورهای خاکی پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]اتاق خواب پنجره های بزرگ و بزرگی داشت که با تورهای کثیف پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I shrank into my grubby blouse.
[ترجمه گوگل]به بلوز کثیفم خم شدم
[ترجمه ترگمان]خودم را درون یک بلوز کثیف و کثیف خودم پنهان کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She pulled the grubby negligee around her bony body and opened the door, a wide professional smile on her face.
[ترجمه گوگل]ناگلیزه‌ای کثیف را دور بدن استخوانی‌اش کشید و در را باز کرد، لبخند حرفه‌ای گسترده‌ای بر لبانش نشست
[ترجمه ترگمان]او لباس خواب کثیفی را در اطراف بدن استخوانی اش بیرون کشید و در را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کثیف (صفت)
nasty, mussy, dirty, bedraggled, filthy, messy, squalid, smeary, sloppy, grubby, impure, scabious, lousy, sordid, grimy, wild and woolly, mucky, soapless, smoochy

شلخته (صفت)
blowzy, sloppy, grubby, slovenly, frumpy, slipshod, frowsy, sordid, frowzy, frumpish, sloven

کرم خورده (صفت)
grubby, carious, wormy, vermiculate, worm-eaten

کرمو (صفت)
grubby

انگلیسی به انگلیسی

• dirty, grimy, filthy; full of grubs, infested with grubs
something that is grubby is rather dirty; an informal word.

پیشنهاد کاربران

grubby ( unclean and untidy ) . Those clothes are too grubby to wear to the party.
کثیف وکهنه
بدنام، فرومایه
ژولیده؛ هردمبیل؛ لا ابالی
چرک گرفته، کثیف و نشُسته، زشت و زننده
Dirty
شلخته، پینتی
کثیف، نا تمیز

بپرس