growing

/ˈgroʊ.ɪŋ//ˈgroʊ.ɪŋ/

روینده، نمو کننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: increasing or becoming larger.

- A growing number of people are shopping online for clothes.
[ترجمه گوگل] تعداد فزاینده ای از مردم در حال خرید آنلاین لباس هستند
[ترجمه ترگمان] تعداد رو به افزایشی از مردم برای خرید لباس به صورت آنلاین خرید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a growing divergence of interests between the two countries
اختلاف رو به تزاید منافع آن دو کشور

2. a growing fear
ترس فزاینده

3. for growing children milk is just the ticket
برای کودکان در حال رشد شیر بهترین چیز است.

4. our growing cities are screaming for water
شهرهای در حال رشد ما برای آب فریاد می زنند.

5. slow growing
کم رشد

6. the growing cleavage between parents and children
شکاف فزاینده بین والدین و فرزندان

7. the growing divide between the rich and the poor
فاصله ی فزاینده بین اغنیا و فقرا

8. the growing might of the middle classes
توانمندی فزاینده ی طبقات متوسط

9. adventitious roots growing on a stem
ریشه های نابجا که بر ساقه روییده است

10. in iowa corn growing and hog raising dovetail efficiently
در ایالت آیووا کشت ذرت و پرورش خوک به طور موثری با هم هماهنگ شده اند.

11. our exports are growing by leaps and bounds
صادرات ما به سرعت در حال رشد است.

12. iran's petrochemical industries are growing
صنایع پتروشیمی ایران در حال رشد است.

13. the country's economy was growing
اقتصاد کشور در حال رشد بود.

14. the company is going through its growing pains
شرکت با مسایل اولیه دوران رشد مواجه است.

15. This new technique of artificially growing cells copies what actually happens in nature.
[ترجمه گوگل]این روش جدید رشد مصنوعی سلول‌ها، آنچه را که در طبیعت اتفاق می‌افتد کپی می‌کند
[ترجمه ترگمان]این روش جدید از سلول های رشد مصنوعی، آنچه واقعا در طبیعت اتفاق می افتد را کپی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The new leaves are growing out.
[ترجمه گوگل]برگ های جدید در حال رشد هستند
[ترجمه ترگمان]برگ های جدید در حال رشد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Can the human race carry on expanding and growing the same way that it is now?
[ترجمه گوگل]آیا نسل بشر می تواند به همان شکلی که اکنون است به گسترش و رشد ادامه دهد؟
[ترجمه ترگمان]آیا نژاد بشر می تواند به همین شکل رشد کند و رشد کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Is the coastal plain good for growing crops?
[ترجمه گوگل]آیا دشت ساحلی برای کشت محصولات خوب است؟
[ترجمه ترگمان]آیا جلگه ساحلی برای کشت محصولات خوب است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Don't feel bad growing old. I am right behind you.
[ترجمه گوگل]از پیر شدن احساس بدی نکن من دقیقا پشتت هستم
[ترجمه ترگمان]پیر شدن احساس بدی نداشته باش من درست پشت سرت هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. There is a new trunk growing from the fallen dead tree.
[ترجمه گوگل]یک تنه جدید از درخت مرده افتاده رشد می کند
[ترجمه ترگمان]یک تنه تازه از درخت مرده در حال رشد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. There is growing opposition to the latest proposals.
[ترجمه Mani] در حال رشد
|
[ترجمه گوگل]مخالفت فزاینده ای با آخرین پیشنهادات وجود دارد
[ترجمه ترگمان]احزاب مخالف در حال افزایش مخالفت خود با آخرین پیشنهادها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] رشد دادن رشد بلورهای نیمه رسانا از طریق تبلور آهسته از یک مذاب .

انگلیسی به انگلیسی

• act of becoming larger; raising, cultivation
becoming larger; of something which grows

پیشنهاد کاربران

1. در حال رشد 2. روز افزون. فزاینده. در حال افزایش 3. کشت 4. رویش
مثال:
a growing gulf between rich and poor
یک شکاف و فاصله در حال رشد بین فقرا و ثروتمندان
رشد / رشد کردن
مثال: The city has a growing population.
جمعیت شهر در حال رشد است.
افزایش تدریجی
بالنده
فزاینده
فزاینده
سرسبز
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : grow
✅️ اسم ( noun ) : growth / grower
✅️ صفت ( adjective ) : growing / grown / growable
✅️ قید ( adverb ) : growingly
روزافزون
رو به رشد
رو به فزونی
در حال رشد
تدریجاً
mounting
Growing ( adj ) ( in Intermediat 3 ) : increasing in size, amount or degree
معنی تعریف : زیاد شدن در اندازه، میزان یا درجه
Example : There is growing concern over the safety of the missing teenager
...
[مشاهده متن کامل]

معنی مثال : نگرانی ای در مورد امنیت نوجوانان گمشده در حال افزایش است
معنی کلی کلمه : افزایش

رویِش
رو به رشد
Growing=amplify
بزرگ شدن؛رشد کردن
رشد
پرورش دادن
رو به افزایش
در حال رشد
در حال پیشرفت
لایک یادت نره😁
رشد کردن _نمو زدن
درحال رشد، روبه افزایش، روبه ازدیاد
روزافزون
رو به پیشرفت
پرورش
رشد کردن
پیشرفت کننده . رشد و نمو کننده growing flowers
رو به رشد
رو به فزونی
افزاینده
فزاینده، رو به افزایش
چریدن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس