grow on

پیشنهاد کاربران

فرض کنید من غذایی یا نوشیدنی ای را دوست دارم و از طعم آن خوشم می آید ولی شما چنین نیستید و طعمش را دوست ندارید. من به شما می گویم �کم کم از آن خوشتان خواهد آمد� یا �کم کم به طعم و مزه ی آن عادت می کنید و آن را دوست خواهید داشت�. عبارت های داخل گیومه را چگونه به انگلیسی می گوییم؟
...
[مشاهده متن کامل]

می گوییم:
The taste grows on you.
◻️Sushi was too strange for me initially, but now I love it. The taste grows on you.
اوایل، سوشی برای من خیلی عجیب و غریب بود ولی الان عاشق آن هستم. کم کم به طعمش عادت می کنید و از آن خوشتان می آید.
▪️ضمیر you همیشه و لزوماً به معنی دوم شخص نیست. می تواند، بسته به فضای جمله، معنی کلی داشته باشد مثل �آدم� در �آدم کم کم ازش خوشش می آد�.
◻️I wasn’t a fan of dark chocolate at first, but the taste grows on you after a while.
اولش طرف دار شکلات تلخ نبودم ولی کمی که می گذرد، آدم از طعمش خوشش می آید.
🔳 این ترکیب غالباً به همین صورت، یعنی در زمان حال ساده و ضمیر you، به کار می رود. ولی همیشه هم چنین نیست.
◻️At first, I hated olives, but the taste grew on me over time.
اوایل، از زیتون متنفر بودم ولی کم کم از طعمش خوشم آمد.
◻️I really couldn't stand beer at first, but now the taste has grown on me.
اوایل، واقعاً نمی تونستم با آبجو کنار بیام، ولی الان دیگر به طعمش عادت کرده ام و از آن خوشم می آید.
🔳 استفاده از این ترکیب منحصر به خوردنی ها و نوشیدنی ها نیست و تقریباً درباره ی هر چیزی که پسند و ناپسند ما را می طلبد به کار می رود. در این گونه موارد، کلمه ی taste معمولاً حذف می شود و به جای آن ضمایری مثل it یا they ( متناسب با نهاد ) به جای آن قرار می گیرد.
◻️Her abstract paintings are unusual, but the more you look at them, the more they grow on you.
نقاشی های آبستره اش غیر عادی اند، ولی هرقدر بیشتر به آنها نگاه کنید، بیشتر از آنها خوشتان می آید.
◻️I didn’t like the first season of the series, but as the characters develop, it grows on me.
فصل اول این سریال را دوست نداشتم، ولی شخصیت ها که شکل می گیرند، از آن کم کم خوشم می آید.
◻️He seems a bit rude at first, but once you get to know him, he grows on you.
اوایل، به نظر کمی گستاخ می آید، ولی به محض این که او را بیشتر بشناسی، کم کم به دلت می نشیند.
◻️I never thought I’d enjoy yoga, but it’s really growing on me now.
هیچ فکرش را نمی کردم روزی از یوگا لذت ببرم، ولی الان واقعاً کم کم دارم جذبش می شوم.
◻️Her sense of humor grows on you once you spend more time with her.
بیشتر که با او وقت بگذرانی، کم کم از حس شوخ طبعی اش خوشت می آید.
🔳 در وجه منفی هم می شود این ترکیب را استفاده کرد.
◻️I tried to like opera, but it never really grew on me.
سعی کردم از اپرا خوشم بیاد، ولی هیچ وقت واقعاً از آن خوشم نیامد.
🔲 این ترکیب عمدتاً در موقعیت های غیررسمی به کار می رود.

در دل کسی جا باز کردن
کم کم علاقه مند شدن
Grow on sb:کسی را دوست داشتن