grouped

/ˈɡruːpt//ɡruːpt/

معنی: گروه بندی شده
معانی دیگر: گروه بندی شده

جمله های نمونه

1. they were grouped into three kinds
آنها درسه نوع دسته بندی شده بودند.

2. He grouped students according to ability.
[ترجمه گوگل]او دانش آموزان را بر اساس توانایی گروه بندی کرد
[ترجمه ترگمان]او دانش آموزان را با توجه به توانایی گروه بندی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The police grouped about the demonstrators.
[ترجمه گوگل]پلیس در مورد تظاهرکنندگان گروه بندی کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس در اطراف تظاهرکنندگان جمع شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The family grouped together for the photograph.
[ترجمه گوگل]خانواده برای عکس گرفتن دور هم جمع شدند
[ترجمه ترگمان]خانواده برای گرفتن عکس گرد هم جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The children grouped about their teacher whenever she took them out on a trip.
[ترجمه گوگل]بچه ها هر وقت معلمشان را به مسافرت می برد، درباره آنها گروه می کردند
[ترجمه ترگمان]بچه ها هر وقت آن ها را در یک سفر می گذاشتند در مورد معلم خود جمع می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We've grouped the questions under three headings.
[ترجمه گوگل]ما سوالات را در سه عنوان دسته بندی کرده ایم
[ترجمه ترگمان]ما سوالات را تحت سه عنوان گروه بندی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The data can be grouped under four heads.
[ترجمه گوگل]داده ها را می توان در چهار سر گروه بندی کرد
[ترجمه ترگمان]داده ها می توانند زیر چهار سر گروه بندی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We all grouped around the tree for a photograph.
[ترجمه گوگل]همه دور درخت جمع شدیم تا عکس بگیریم
[ترجمه ترگمان]همه ما در اطراف درخت برای یک عکس جمع شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These stories can be loosely grouped into three types.
[ترجمه گوگل]این داستان ها را می توان به سه دسته تقسیم کرد
[ترجمه ترگمان]این داستان ها می توانند به طور آزاد در سه نوع گروه بندی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Works in the exhibition are grouped thematically.
[ترجمه گوگل]آثار در نمایشگاه به صورت موضوعی دسته بندی شده اند
[ترجمه ترگمان]آثار در این نمایشگاه به صورت گروهی گروه بندی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Different flowers can be grouped together to make a colourful display.
[ترجمه گوگل]گل های مختلف را می توان در کنار هم قرار داد تا یک نمایش رنگارنگ ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]گل های مختلف را می توان با هم جمع کرد تا نمایش رنگی ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The children were grouped by age.
[ترجمه گوگل]بچه ها بر اساس سن گروه بندی شدند
[ترجمه ترگمان]کودکان زیر گروه سنی قرار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We all grouped together round the bride for a family photograph.
[ترجمه گوگل]همه دور عروس دور هم جمع شدیم تا یک عکس خانوادگی بگیریم
[ترجمه ترگمان]همه ما برای یک عکس خانوادگی دور عروس جمع شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Contestants were grouped according to age and ability.
[ترجمه گوگل]شرکت کنندگان بر اساس سن و توانایی گروه بندی شدند
[ترجمه ترگمان]Contestants براساس سن و توانایی گروه بندی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Most of the houses were grouped around the church.
[ترجمه گوگل]بیشتر خانه ها در اطراف کلیسا جمع شده بودند
[ترجمه ترگمان]بیشتر خانه ها دور کلیسا جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گروه بندی شده (صفت)
grouped

تخصصی

[ریاضیات] گروه بندی شده
[آمار] گروهبندی شده

انگلیسی به انگلیسی

• assembled, gathered; divided into groups; classified, sorted

پیشنهاد کاربران

( معمولا با within ) دسته بندی/ گروه بندی/ طبقه بندی شده.
دسته بندی شده

بپرس