اسم ( noun )
• : تعریف: the preparations or basis for an undertaking.
• مترادف: basis, footing, foundation
• مشابه: arrangement, base, preliminaries, preparations
• مترادف: basis, footing, foundation
• مشابه: arrangement, base, preliminaries, preparations
- By listening to the objections he laid the groundwork for a successful compromise.
[ترجمه گوگل] او با گوش دادن به مخالفت ها زمینه ساز یک سازش موفق را فراهم کرد
[ترجمه ترگمان] او با گوش دادن به اعتراضات، زمینه را برای یک مصالحه موفق هموار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او با گوش دادن به اعتراضات، زمینه را برای یک مصالحه موفق هموار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید