groundwork

/ˈɡraʊnˌdwərk//ˈɡraʊndwɜːk/

معنی: زمینه، پایه، اساس
معانی دیگر: اهم اصول، foundation زمینه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the preparations or basis for an undertaking.
مترادف: basis, footing, foundation
مشابه: arrangement, base, preliminaries, preparations

- By listening to the objections he laid the groundwork for a successful compromise.
[ترجمه گوگل] او با گوش دادن به مخالفت ها زمینه ساز یک سازش موفق را فراهم کرد
[ترجمه ترگمان] او با گوش دادن به اعتراضات، زمینه را برای یک مصالحه موفق هموار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. His speech laid the groundwork for independence.
[ترجمه گوگل]صحبت های او زمینه ساز استقلال شد
[ترجمه ترگمان]سخنرانی وی زمینه را برای استقلال هموار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A preliminary groundwork must be laid this year.
[ترجمه گوگل]امسال باید مقدمات اولیه فراهم شود
[ترجمه ترگمان]یک زمینه اولیه باید در سال جاری پی ریزی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The first meeting laid the groundwork for the final agreement.
[ترجمه گوگل]اولین جلسه زمینه ساز توافق نهایی شد
[ترجمه ترگمان]اولین نشست زمینه را برای توافق نهایی پی ریزی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We are already doing the groundwork for the introduction of the scheme next year.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر در حال انجام کارهای مقدماتی برای معرفی این طرح در سال آینده هستیم
[ترجمه ترگمان]ما پیش از این زمینه را برای معرفی این طرح در سال آینده آماده کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The committee will meet today to lay the groundwork for inter-party talks next month.
[ترجمه گوگل]این کمیته امروز تشکیل جلسه خواهد داد تا زمینه را برای مذاکرات بین حزبی در ماه آینده فراهم کند
[ترجمه ترگمان]این کمیته امروز دیدار خواهد کرد تا زمینه ساز مذاکرات بین حزبی در ماه آینده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Much of the groundwork has already been done .
[ترجمه repayer] بسیاری از کارهای زمینه ای قبلا انجام شده
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از کارها قبلاً انجام شده است
[ترجمه ترگمان]بخش عمده ای از زمینه پیش از این انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The first year provides the basic groundwork for the pupils' study of maths.
[ترجمه گوگل]سال اول زمینه اساسی برای مطالعه دانش آموزان در ریاضیات را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]سال اول زمینه اصلی مطالعه ریاضی دانش آموزان را فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Diplomats meeting in Chile have laid the groundwork for far-reaching environmental regulations.
[ترجمه گوگل]نشست دیپلمات ها در شیلی زمینه را برای مقررات زیست محیطی گسترده فراهم کرده است
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران در شیلی اساس مقررات محیطی گسترده را فراهم کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They had laid the groundwork for future development.
[ترجمه گوگل]آنها زمینه را برای توسعه آینده فراهم کرده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها زمینه را برای توسعه آینده هموار کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Officials are laying the groundwork for a summit conference of world leaders.
[ترجمه گوگل]مقامات در حال زمینه سازی برای کنفرانس سران رهبران جهان هستند
[ترجمه ترگمان]مقامات زمینه را برای کنفرانس سران کشورهای جهان آماده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Yesterday's meeting was to lay the groundwork for the task ahead.
[ترجمه گوگل]جلسه دیروز قرار بود برای کار پیش رو زمینه سازی کند
[ترجمه ترگمان]ملاقات دیروز این بود که زمینه را برای این کار آماده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The project is intended to lay the groundwork for a subsequent full-scale study.
[ترجمه گوگل]این پروژه در نظر گرفته شده است که زمینه را برای یک مطالعه کامل بعدی فراهم کند
[ترجمه ترگمان]هدف از این پروژه فراهم کردن زمینه برای یک مطالعه کامل در مقیاس کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What he is doing is laying the groundwork for the decisive moment and preparing his getaway.
[ترجمه گوگل]کاری که او انجام می دهد، زمینه سازی برای لحظه تعیین کننده و آماده سازی فرار خود است
[ترجمه ترگمان]کاری که او انجام می دهد این است که زمینه را برای لحظه قاطع آماده کرده و getaway خود را آماده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The defense Monday seemed to lay the groundwork for an argument about damages.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد دفاع روز دوشنبه زمینه را برای بحث در مورد خسارت فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]روز دوشنبه وزیر دفاع به نظر می رسید زمینه را برای بحث درباره خسارت قرار داده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Groundwork Prepare a really fine seedbed and sow the seeds thinly to avoid unnecessary thinning.
[ترجمه گوگل]مقدمات: بستر بذری واقعاً خوب تهیه کنید و بذرها را نازک بکارید تا از نازک شدن غیر ضروری جلوگیری کنید
[ترجمه ترگمان]groundwork یک seedbed واقعا خوب را آماده کنید و دانه ها را کم کنید تا از رقیق شدن غیر ضروری اجتناب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زمینه (اسم)
base, ground, tendency, design, basis, setting, root, background, terrain, context, conspectus, theme, sketch, groundwork, outline

پایه (اسم)
base, stand, stock, measure, leg, ground, pile, status, prop, mark, degree, grade, basis, stalk, root, stage, mount, rank, stratum, buttress, stanchion, foundation, bedrock, radix, fulcrum, headstock, outrigger, cantilever, sill, column, pillar, phase, footpath, fundament, groundsel, groundwork, mounting, pediment, principium, thallus

اساس (اسم)
base, ground, basis, root, nucleus, element, foundation, cornerstone, bedrock, fabric, grass roots, fundament, groundsel, groundwork

انگلیسی به انگلیسی

• base, basis, foundation
if you do the groundwork on something, you do the early work which forms the basis for further work.

پیشنهاد کاربران

The term "groundwork" refers to the foundation or basis upon which something is built or developed. It can also denote the preliminary preparation that serves as a basis or foundation for further work or development. In essence, it represents the fundamental assumptions from which something is initiated, developed, calculated, or explained
...
[مشاهده متن کامل]

اصطلاح "groundwork" به شالوده یا مبنایی اطلاق می شود که چیزی بر اساس آن ساخته یا توسعه می یابد. همچنین می تواند نشان دهنده آمادگی اولیه باشد که به عنوان شالوده یا پایه ای برای کار یا توسعه بیشتر عمل می کند. در اصل، مفروضات اساسی را نشان می دهد که از آن چیزی آغاز، توسعه، محاسبه یا توضیح داده می شود.
شالوده، پایه اولیه
His speech laid the groundwork for independence.
A preliminary groundwork must be laid this year.
The first meeting laid the groundwork for the final agreement.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/groundwork• https://www.dictionary.com/browse/groundwork
زمینه
something that has to happen before an activity or plan can be successful
زیرسازی، زمینه سازی
مقدمات چیزی
They had laid the groundwork for future development
اونا پایه ها/پیش نیازها/ملزومات توسعه در آینده را پی ریزی کرده بودند
زمینه سازی
Basic work کارهای اولیه
پیش نیاز

شالوده
پایه اولیه
در زمینه ساخت و ساز به معنای گودبرداری می باشد

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس