ground rule

/ˈɡraʊndˈruːl//ɡraʊndruːl/

معنی: دستور العمل، وظیفهاساسی، قاعده و طرز عمل
معانی دیگر: (آمریکا - بیس بال) مقررات حاکم بر زمین بازی بخصوص

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (usu. pl.) basic rules governing the behavior in a given situation, esp. as concerns the playing of a game on a particular field, course, or court.

جمله های نمونه

1. We have already succeeded in working out ground rules with the Department of Defense.
[ترجمه گوگل]ما قبلاً در تدوین قوانین اساسی با وزارت دفاع موفق شده ایم
[ترجمه ترگمان]ما قبلا موفق شده ایم که قوانین پایه ای را با وزارت دفاع کار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You and your flatmates should establish some ground rules.
[ترجمه گوگل]شما و دوستانتان باید برخی از قوانین اساسی را تعیین کنید
[ترجمه ترگمان]تو و flatmates باید یک سری قوانین زمینی برقرار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In all relationships a few ground rules have to be established.
[ترجمه گوگل]در همه روابط چند قانون اساسی باید ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]در هر رابطه ای، چند قانون زمین باید ایجاد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The new code of conduct lays down the ground rules for management-union relations.
[ترجمه گوگل]آئین نامه رفتاری جدید قوانین اساسی را برای روابط مدیریت و اتحادیه تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]قانون جدید رفتار، قوانین پایه ای مربوط به روابط اتحادیه و اتحادیه را مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Let's establish the ground rules so that everybody knows what to expect.
[ترجمه گوگل]بیایید قوانین اساسی را ایجاد کنیم تا همه بدانند چه انتظاری دارند
[ترجمه ترگمان]بیایید قوانین پایه ای را برقرار کنیم تا همه بدانند که انتظار چه چیزی را داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The panel says the ground rules for the current talks should be maintained.
[ترجمه گوگل]این هیئت می‌گوید که قوانین اصلی مذاکرات فعلی باید حفظ شود
[ترجمه ترگمان]این هیات می گوید که قوانین پایه ای برای مذاکرات فعلی باید حفظ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They established a basic framework of ground rules for discussions.
[ترجمه گوگل]آنها یک چارچوب اساسی از قواعد اساسی برای بحث ایجاد کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک چارچوب اساسی از قوانین پایه ای برای بحث ایجاد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Our book lays down the ground rules for building a patio successfully.
[ترجمه گوگل]کتاب ما قوانین اساسی برای موفقیت آمیز ساختن پاسیو را بیان می کند
[ترجمه ترگمان]کتاب ما از قوانین زمین برای ایجاد یک ایوان با موفقیت استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Let's establish some ground rules.
[ترجمه گوگل]بیایید برخی از قوانین اساسی را ایجاد کنیم
[ترجمه ترگمان]بیا چند تا قانون اساسی بسازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Here are some ground rules on how to choose your carpet, and its upkeep.
[ترجمه گوگل]در اینجا چند قانون اساسی در مورد نحوه انتخاب فرش و نگهداری از آن آورده شده است
[ترجمه ترگمان]در اینجا برخی از قوانین پایه ای در مورد نحوه انتخاب فرش تان و نگهداری آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Strategy ground rules One of the first areas to feel the effects of the Paper will be the research councils.
[ترجمه گوگل]قوانین اساسی استراتژی یکی از اولین حوزه هایی که تأثیرات مقاله را احساس می کند، شوراهای تحقیقاتی خواهند بود
[ترجمه ترگمان]قوانین زمین استراتژی یکی از اولین مناطقی است که اثرات مقاله را احساس می کند، شورای تحقیقات خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The strategic support group ground rules were all they needed to get started.
[ترجمه گوگل]قوانین پایه گروه پشتیبانی استراتژیک تنها چیزی بود که برای شروع نیاز داشتند
[ترجمه ترگمان]حمایت استراتژیک از قوانین زمین تنها چیزی بود که باید شروع می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Certain commonsense ground rules should be mentioned - discussing marital and financial problems with children, for example, is not advisable.
[ترجمه گوگل]برخی از قوانین پایه عقل سلیم باید ذکر شود - مثلاً بحث در مورد مشکلات زناشویی و مالی با فرزندان توصیه نمی شود
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، برخی از قوانین زمین شناختی خاص باید در مورد مشکلات زناشویی و زناشویی با کودکان ذکر شود، به عنوان مثال، توصیه نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As long as the ground rules were properly observed, Gutfreund gave it right back.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که قوانین اساسی به درستی رعایت می شد، گاتفروند آن را بلافاصله پس داد
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که قوانین زمین به درستی رعایت نشده بودند، Gutfreund آن را برگردانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There are no ground rules for knowing how to handle these semi-permanent relationships in the context of the larger family circle.
[ترجمه گوگل]هیچ قانون اساسی برای آگاهی از نحوه مدیریت این روابط نیمه دائمی در چارچوب دایره بزرگتر خانواده وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ قاعده پایه ای برای دانستن چگونگی رسیدگی به این روابط نیمه دائم در بافت دایره خانوادگی بزرگ تر وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دستورالعمل (اسم)
address instruction, recipe, instruction, ground rule

وظیفه اساسی (اسم)
ground rule

قاعده و طرز عمل (اسم)
ground rule

پیشنهاد کاربران

بپرس