grouchy

/ˈɡraʊt͡ʃi//ˈɡraʊt͡ʃi/

معنی: بد خلق
معانی دیگر: کج خلق، ترشرو، شکوه گر، بدعنق

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: grouchier, grouchiest
مشتقات: grouchily (adv.), grouchiness (n.)
• : تعریف: tending to be irritable and complaining; bad-tempered.
مشابه: crabby, cross, grumpy, ill-natured, petulant, testy

- He's always grouchy when he doesn't get enough sleep.
[ترجمه گوگل] او همیشه وقتی به اندازه کافی نمی خوابد بداخلاق است
[ترجمه ترگمان] اون همیشه بد اخلاقه وقتی که به اندازه کافی نخوابیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the old man was grouchy and we had to gentle him constantly
پیرمرد بدخلق بود و ما مجبور بودیم دائما از او استمالت کنیم.

2. Sometimes she is grouchy, but all in all she is aan excellent teacher.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات او بداخلاق است، اما در مجموع او یک معلم عالی است
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها غر غر می کند، اما همه اینها فقط یک معلم عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't be so grouchy!
[ترجمه سینا] اینقدر بدخلق نباش!
|
[ترجمه گوگل]اینقدر بدجنس نباش!
[ترجمه ترگمان]این قدر بد نباش!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. One had all the grouchy ladies in it.
[ترجمه گوگل]یکی همه خانم های بداخلاق را در خود داشت
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها خانم های بد خلقی را در آن جمع کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mike's a little grouchy sometimes, but his heart's in the right place.
[ترجمه گوگل]مایک گاهی اوقات کمی بداخلاق است، اما قلبش در جای درستی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها یک کمی بدخلق هست، اما قلبش جای مناسبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I had a headache and was incredibly grouchy.
[ترجمه گوگل]من سردرد داشتم و به طرز باورنکردنی بداخلاق بودم
[ترجمه ترگمان]سرم درد می کرد و به شدت بدخلق بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Like so many other grouchy early morning, pre-coffee utterances I make, this one was ludicrously off-key. Things weren't wrong; they were right.
[ترجمه گوگل]مانند بسیاری دیگر از جملات مزخرف صبح زود، قبل از قهوه که من می گویم، این یکی هم به طرز مسخره ای بی حاشیه بود همه چیز اشتباه نبود حق داشتند
[ترجمه ترگمان]مثل این بود که یه روز صبح خیلی بد خلق شد، قبل از اینکه قهوه درست کنم، این یکی خیلی خنده دار بود همه چیز اشتباه نبود؛ حق با آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. So the next time your better half is grouchy, don't just sit there.
[ترجمه گوگل]بنابراین دفعه بعد که نیمه بهتر شما بداخلاق شد، فقط آنجا ننشینید
[ترجمه ترگمان]بنابراین دفعه بعد که نیمه هشیار تو بد خلق شد، فقط اونجا نشین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Grouchy people are always complaining for no reason.
[ترجمه گوگل]افراد بداخلاق همیشه بی دلیل شاکی هستند
[ترجمه ترگمان]مردم گروشی برای هیچ دلیلی شکایت نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Taoism priest all over the face grouchy, drank gatekeeper at once.
[ترجمه گوگل]کشیش تائوئیسم سرتاسر صورت غمگین، دروازه بان را یکباره نوشید
[ترجمه ترگمان]کشیش با بدخلقی نگاهی به او انداخت و بلافاصله دروازه بان هم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cummer is grouchy, those who say how are done below this ah!
[ترجمه گوگل]کامر بداخلاق است، آنهایی که می گویند چگونه زیر این آه انجام می شود!
[ترجمه ترگمان]غر غر کننده است، کسانی که می گویند زیر این آه چه کار می کنند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Crude, Rude, Crabby, Grouchy, Snippy, Surly, and Touchy . Please forgive me.
[ترجمه گوگل]خشن، بی ادب، خرچنگ، بداخلاق، دمدمی مزاج، بداخلاق و حساس لطفا من را ببخشید
[ترجمه ترگمان]گستاخانه، بی ادبیه، کربی، Grouchy، Surly و نازک نارنجی خواهش می کنم منو ببخش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He tends to get grouchy when he's tired.
[ترجمه گوگل]او زمانی که خسته است تمایل به بداخلاقی دارد
[ترجمه ترگمان]وقتی خسته می شود، می خواهد غر غر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Other times, I think they are just being grouchy.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات، من فکر می کنم آنها فقط بداخلاق هستند
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها، فکر می کنم دارند غر می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The older you are the more grouchy, with politicians being the biggest bugbear for sexagenarians.
[ترجمه گوگل]هر چه سن شما بیشتر باشد بداخلاق تر می شوید و سیاستمداران بزرگ ترین حشره برای طرفداران جنسی هستند
[ترجمه ترگمان]هر چه بزرگ تر باشید، غر غر می زنید، چرا که سیاستمداران بزرگ ترین bugbear برای sexagenarians هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بد خلق (صفت)
grumpy, moody, bad-tempered, choleric, grouchy, ornery, cantankerous, dyspeptic, capernoited, gruff, ill-natured, ill-tempered

انگلیسی به انگلیسی

• ill-tempered; irritable
someone who is grouchy is bad-tempered and complains a lot; an informal word.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
She’s always so grouchy in the mornings.
A person might say, “He’s been really grouchy lately, I think something’s bothering him. ”
Someone might comment, “I try to avoid her when she’s in one of her grouchy moods. ”
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : grouch
✅️ اسم ( noun ) : grouch / grouchiness
✅️ صفت ( adjective ) : grouchy
✅️ قید ( adverb ) : grouchily
غرغرو
بد اخلاق
بد خلق بودن ( بیشتر به دلیل خستگی )
بد خلق، کج خلق، ترشرو، شکوه گر، بدعنق
عصبانی، ناراحت

بپرس