grouch

/ˈɡraʊt͡ʃ//ɡraʊt͡ʃ/

معنی: لج، بد خلقی، لجاجت، ادم ناراحت
معانی دیگر: غرولند، با نق و نوق، غرغر، اخم و تخم کردن، بدخلقی کردن، مرتبا شکایت و ترشرویی کردن، ترشرویی

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: grouches, grouching, grouched
• : تعریف: to express discontent and bad humor; grumble; sulk.
مترادف: beef, bellyache, bitch, complain, fuss, gripe, grouse, grumble, moan
مشابه: growl, mutter, nag, sulk, whine
اسم ( noun )
(1) تعریف: a bad-humored, resentful, or peevish person.
مترادف: bellyacher, crank, crosspatch, curmudgeon, griper, grouser, grumbler, mutterer, sulk
مشابه: malcontent, sorehead

(2) تعریف: a sulky or peevish mood.
مترادف: fuss, pet, sulk
مشابه: huff, miff, pique, snit, stew

جمله های نمونه

1. He's an old grouch but she puts up with him.
[ترجمه گوگل]او پیرمردی است اما او را تحمل می کند
[ترجمه ترگمان]پیر و پیر است، اما او را با خودش بیدار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He's always having a grouch about something.
[ترجمه گوگل]او همیشه در مورد چیزی غرغر می کند
[ترجمه ترگمان]اون همیشه در مورد یه چیزی غرغر می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. in a grouch about the long line for tickets.
[ترجمه گوگل]در مورد صف طولانی بلیط
[ترجمه ترگمان] توی صف طویلی برای بلیط صف وایسادن …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. had only one grouch against the landlord.
[ترجمه گوگل]فقط یک خروش در برابر صاحبخانه داشت
[ترجمه ترگمان]تنها کسی بود که با صاحبخانه مخالف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He has a grouch on.
[ترجمه گوگل]او در حال غر زدن است
[ترجمه ترگمان]خیلی بد اخلاق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You're nothing but an old grouch!
[ترجمه گوگل]تو هیچی نیستی جز یه غرغرو قدیمی!
[ترجمه ترگمان]تو هیچی جز یه پیر بد اخلاق نیستی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is likely to be a grouch at first.
[ترجمه گوگل]او احتمالاً در ابتدا یک آدم بداخلاق است
[ترجمه ترگمان]اول خیلی بدخلق می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You're such a grouch in the morning.
[ترجمه گوگل]تو صبح اینقدر هوسبازی
[ترجمه ترگمان]صبح خیلی بد خلقی کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dad's such a grouch in the morning.
[ترجمه گوگل]بابا صبح ها خیلی غرغر می شود
[ترجمه ترگمان]صبح پدرم خیلی بد اخلاق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I am rock's foremost poet and ill-mannered grouch.
[ترجمه گوگل]من پیشروترین شاعر و بد اخلاق راک هستم
[ترجمه ترگمان]من بهترین شاعر و ill mannered هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her dad's a terrible grouch.
[ترجمه گوگل]پدرش غرغر وحشتناکی است
[ترجمه ترگمان]پدرش خیلی بد اخلاق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Hello feed, bathe, grouch. . . " happy " pet make impromptu comic gestures and remarks, garrulous speaks all is perfectness, raise differently to you absolutely bestow favor on an experience.
[ترجمه گوگل]سلام غذا، حمام، غوغا حیوان خانگی "شاد" حرکات و اظهارات کمیک فی البداهه را انجام می دهد، صحبت های پرحرف و بی عیب و نقص همه چیز کمال است، به گونه ای متفاوت به شما ابراز لطف می کند
[ترجمه ترگمان]سگ خانگی \"سلام\"، \"شاد\"، \"grouch\" و \"شاد\"، حرکات و حرکات خنده آور impromptu را انجام می دهد و صحبت های او با حوصله به سر می برد و باعث می شود که شما کاملا به یک تجربه علاقه مند باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wang started to be a grouch.
[ترجمه گوگل]وانگ شروع به هوسبازی کرد
[ترجمه ترگمان]وانگ شروع به a کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mr. Dawson grouch [ graut ? ], and everyone in town knew it.
[ترجمه گوگل]آقای داوسون گروچ [ graut ? ]، و همه در شهر آن را می دانستند
[ترجمه ترگمان]آقای داوسون؟ و همه توی شهر می دونستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In fact, he was considered a terrible grouch, a very mean - spirited and temperamental person.
[ترجمه گوگل]در واقع، او را یک آدم غمگین وحشتناک، فردی بسیار پست - با روحیه و خلق و خوی می دانستند
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، او به عنوان یک فرد خلق و خوی بسیار grouch و خلق و خوی بسیار متوسط در نظر گرفته می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لج (اسم)
grudge, spite, grouch

بد خلقی (اسم)
grouch

لجاجت (اسم)
obstinacy, pertinacity, grouch, obduracy

ادم ناراحت (اسم)
grouch

انگلیسی به انگلیسی

• grumbler, sulker, irritable person; complaint; bad fit of temper
grumble, complain
if you grouch, you complain about something in a bad-tempered way; an informal word.
a grouch is someone who is always complaining in a bad-tempered way; an informal word.

پیشنهاد کاربران

غر زدن. غر غر کردن. نق زدن. نالیدن از 1. غر غر. نق و نوق 2. بد اخلاقی. بد خلقی 3. گله. شکایت. اعتراض 4. آدم غرغرو. آدم نق نقو. آدم بداخلاق
مثال:
a miserable old grouch
یک پیرمرد بداخلاق قابل ترحم و مفلوک
a person who complains a lot even when there is little reason to complain
فردی که حتی زمانی که دلیل کمی برای شکایت وجود دارد، بسیار شکایت می کند
بد عنق ( کج خلق، عبوس ) همیشه شاکی
“He’s an old grouch but she puts up with him. ”
...
[مشاهده متن کامل]

“One of the biggest grouches is the new system of payment. ”
“The thief was a grouch and never smiled. ”
“The teacher was a bit of a grouch, but he knew his subject well. ”
“The old man was a grouch, but he had a heart of gold. ”

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/grouch#cald4-2
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : grouch
✅️ اسم ( noun ) : grouch / grouchiness
✅️ صفت ( adjective ) : grouchy
✅️ قید ( adverb ) : grouchily
Nazanin Dos, the rude son of grouch , is not proud of love
نازنین دوس پسر بی ادب غر غرو سمجو مغرور دوس نداره
بد اخلاق
rock's foremost poet and ill - mannered grouch
Someone who is always
complaining
فرد لجوج و بدخلق
بد خلقی لجاجت بخرج دادن ، آدم ناراحت
She thinks if she can slowly speed up her life, she will head over to the basket
But her husband is tired of her
او فک میکند اگر در زندگی با لجاجت سرعت بگیرد بالا سر گل سر سبد میشود
اما شوهرش سخت از او خسته شده است

بپرس