🔸 معادل فارسی
- به شدت ناهماهنگ
- خیلی نامتوازن
- به طور آشکار ناهموار
- در محاوره: خیلی ناجور یا خیلی نامساوی
- - -
🔸 تعریف ها
1. ** ( عمومی – اصلی ) :** چیزی که به شکل آشکار و شدید نامساوی، ناهماهنگ یا ناهموار است.
... [مشاهده متن کامل]
2. ** ( کاربردی – رسمی ) :** در متن های حقوقی یا علمی برای توصیف تفاوت های بزرگ و غیرقابل چشم پوشی.
3. ** ( محاوره ای – استعاری ) :** برای اشاره به بی عدالتی یا تفاوت های شدید در شرایط اجتماعی یا اقتصادی.
- - -
🔸 مترادف ها
highly uneven – markedly irregular – strikingly disproportionate – blatantly imbalanced
- - -
🔸 مثال ها
- *The distribution of wealth is grossly uneven. *
توزیع ثروت به شدت نامتوازن است.
- *The road surface was grossly uneven, making driving difficult. *
سطح جاده خیلی ناهموار بود و رانندگی را دشوار می کرد.
- *Opportunities in education remain grossly uneven across regions. *
فرصت های آموزشی در مناطق مختلف همچنان به شدت نابرابر باقی مانده اند.
- به شدت ناهماهنگ
- خیلی نامتوازن
- به طور آشکار ناهموار
- در محاوره: خیلی ناجور یا خیلی نامساوی
- - -
🔸 تعریف ها
1. ** ( عمومی – اصلی ) :** چیزی که به شکل آشکار و شدید نامساوی، ناهماهنگ یا ناهموار است.
... [مشاهده متن کامل]
2. ** ( کاربردی – رسمی ) :** در متن های حقوقی یا علمی برای توصیف تفاوت های بزرگ و غیرقابل چشم پوشی.
3. ** ( محاوره ای – استعاری ) :** برای اشاره به بی عدالتی یا تفاوت های شدید در شرایط اجتماعی یا اقتصادی.
- - -
🔸 مترادف ها
- - -
🔸 مثال ها
توزیع ثروت به شدت نامتوازن است.
سطح جاده خیلی ناهموار بود و رانندگی را دشوار می کرد.
فرصت های آموزشی در مناطق مختلف همچنان به شدت نابرابر باقی مانده اند.