حال بهم زن
چندش شدن
بیزار کردن؛ ایجاد تنفر نسبت به کسی یا چیزی کردن
CAROL: Let’s get drunk before they get here. Let’s be really disgusting hosts. See if we can gross out Jean’s new guy. ( Split, Part 1, “At Home” - a play by Michael Weller )
خارج کردن
حال کسی رو بهم زدن مثلا با خوردن سوسک.
حال کسی رو بهم زدن
ناخالص
نفرت انگیزی
خارج کردن ( ناخالص ، نا هماهنگ ، نا همگون )