🔸 معادل فارسی:
- کیف کردن از چیزی
- لذت بردن / حال کردن
- غرق شدن در ریتم یا تجربه
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( موسیقایی – اصلی ) :**
به معنای لذت بردن از موسیقی یا ریتم، همراه با حرکت یا رقص.
... [مشاهده متن کامل]
مثال: *They were grooving on the jazz band’s performance. *
آن ها از اجرای گروه جَز حسابی کیف می کردند.
2. ** ( محاوره ای – عمومی ) :**
برای اشاره به لذت بردن از هر تجربه یا فعالیت.
مثال: *She’s really grooving on her new job. *
او واقعاً از شغل جدیدش لذت می برد.
3. ** ( استعاری – تصویری ) :**
وارد جریان یا ریتمی شدن که آدم را با خودش می برد و حس خوشی ایجاد می کند.
- - -
🔸 مترادف ها:
enjoy – dig – vibe with – get into – relish
- کیف کردن از چیزی
- لذت بردن / حال کردن
- غرق شدن در ریتم یا تجربه
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( موسیقایی – اصلی ) :**
به معنای لذت بردن از موسیقی یا ریتم، همراه با حرکت یا رقص.
... [مشاهده متن کامل]
مثال: *They were grooving on the jazz band’s performance. *
آن ها از اجرای گروه جَز حسابی کیف می کردند.
2. ** ( محاوره ای – عمومی ) :**
برای اشاره به لذت بردن از هر تجربه یا فعالیت.
مثال: *She’s really grooving on her new job. *
او واقعاً از شغل جدیدش لذت می برد.
3. ** ( استعاری – تصویری ) :**
وارد جریان یا ریتمی شدن که آدم را با خودش می برد و حس خوشی ایجاد می کند.
- - -
🔸 مترادف ها:
حال کردن و لذت بردن.
اشتیاق نشان دادن
تفاهم داشتن
تفاهم داشتن