groat

/ɡroʊt//ɡrəʊt/

معنی: ذره، خرده، سکه نقره چهار پنسی
معانی دیگر: سکه ی قدیمی انگلیس که چهار پنس ارزش داشت، بلغور جو یا گندم یا جو پوست کنده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a silver coin formerly minted in England worth four pence.

جمله های نمونه

1. The church excommunicated him, and he gave them groats for pease, he excommunicated them.
[ترجمه گوگل]کلیسا او را تکفیر کرد، و او به آنها غلات برای نخود داد، او آنها را تکفیر کرد
[ترجمه ترگمان]کلیسا او را تکفیر کرد، و او them را به pease داد و آن ها را تکفیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Nora makes a supper of groats and curly kale.
[ترجمه گوگل]نورا شامی از بلغور و کلم پیچ درست می کند
[ترجمه ترگمان] نورا \"یه شام از\" groats \"و\" کیل فرفری \"درست میکنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It seemed to me that I smelled groats and mushrooms cooking.
[ترجمه گوگل]به نظرم آمد که بوی بلغور و قارچ را در حال پختن حس کردم
[ترجمه ترگمان]به نظرم رسید که بوی groats و قارچ را استشمام کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But one thing is sure, warm groats are better than cold ones.
[ترجمه گوگل]اما یک چیز مسلم است، بلغور گرم بهتر از سرد است
[ترجمه ترگمان]اما یک چیز مطمئن است، گرم بودن گرم بهتر از هوای سرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They had cooked groats for supper.
[ترجمه گوگل]برای شام بلغور پخته بودند
[ترجمه ترگمان]شام را برای شام آماده کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Though the groats had been well covered with gravy, I ate without tasting their flavor.
[ترجمه گوگل]گرچه بلغورها به خوبی با سس پوشانده شده بودند، من بدون اینکه طعم آنها را بچشم خوردم
[ترجمه ترگمان]با اینکه the پر از آبگوشت بود، بدون چشیدن طعم آن ها غذا خوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Back in the days when a groat and a half, etc.
[ترجمه گوگل]به روزهایی که یک غلات و نیم و غیره
[ترجمه ترگمان]در روزهایی که یک groat و نیم و
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Diane de Groat says that the most difficult part of writing and illustrating this book was deciding what the correct title should be.
[ترجمه گوگل]دایان دو گروات می‌گوید که سخت‌ترین بخش نوشتن و تصویرسازی این کتاب، تصمیم‌گیری درباره عنوان صحیح آن بود
[ترجمه ترگمان]دایان de می گوید که دشوارترین بخش نوشتن و نشان دادن این کتاب، تصمیم گیری در مورد آن چه که عنوان صحیح باید باشد، بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tis a well spent penny that saves a groat.
[ترجمه گوگل]این یک پنی است که به خوبی خرج شده است که یک غلات را پس انداز می کند
[ترجمه ترگمان]این یک پنی خرج است که آدم را نجات می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her brother had gone by the name of Groat, though his true name had been Oppo.
[ترجمه گوگل]برادرش گروات نام داشت، اگرچه نام واقعی او اوپو بود
[ترجمه ترگمان]برادرش به نام groat رفته بود، گر چه اسم واقعی او Oppo بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Oh, every penny . . . but never a groat more, my lord.
[ترجمه گوگل]اوه، هر پنی اما هرگز یک غلات بیشتر، سرور من
[ترجمه ترگمان]اوه، هر پنی یه ذره بیشتر از این نمیشه، سرورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Buckwheat process was discussed, focusing on buckwheat groat process. In the meanwhile, cereal breakfast made from buckwheat was also reviewed in the paper.
[ترجمه گوگل]فرآیند گندم سیاه با تمرکز بر فرآیند گندم سیاه مورد بحث قرار گرفت در همین حال، صبحانه غلات تهیه شده از گندم سیاه نیز در مقاله بررسی شد
[ترجمه ترگمان]این روند با تمرکز بر روی فرآیند کاشت گندم سیاه مورد بحث و بررسی قرار گرفت در این میان، صبحانه غله تهیه شده از گندم سیاه نیز در این مقاله مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Pin a Day is a Groat a Year.
[ترجمه گوگل]Pin a Day یک غلات در سال است
[ترجمه ترگمان]یک روز برای سال یک سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I don't care a groat.
[ترجمه گوگل]من غوره برام مهم نیست
[ترجمه ترگمان]من اهمیتی نمیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ذره (اسم)
ace, particle, bit, whit, speck, grain, jot, quantum, atomy, minim, nip, iota, shred, mammock, fraction, dust, stiver, corpuscle, flyspeck, vestige, frustum, groat, little bit, little part, scruple, tittle

خرده (اسم)
small, particle, bit, grain, sliver, fragment, fritter, anything small, crumb, debris, filings, mote, piece, shred, shiver, splinter, spall, vestige, groat, snip, small piece, spill, tittle, vestigium

سکه نقره چهار پنسی (اسم)
groat

انگلیسی به انگلیسی

• silver coin worth four pennies (formerly used in england)

پیشنهاد کاربران

بپرس