gritty

/ˈɡrɪti//ˈɡrɪti/

معنی: ریگ دار، ریگ مانند، شن دار
معانی دیگر: زبر و زمخت، سنگ ریزه مانند( از نظر سختی و زبری)، پر طاقت، دلیر و پراستقامت، با جرات

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: grittier, grittiest
مشتقات: grittily (adv.), grittiness (n.)
(1) تعریف: composed of, containing, or similar to grit.

- The water was still gritty even after we installed a filter.
[ترجمه فلاحتگر] حتی بعد از این که فیلتر نصب کردیم هم آب هنوز ناخالصی داشت.
|
[ترجمه گوگل] حتی پس از نصب فیلتر، آب هنوز شن ریز بود
[ترجمه ترگمان] آب، حتی بعد از نصب یک فیلتر هم زبر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: stubbornly courageous; hardy in spirit.
مشابه: doughty

- We all loved the stories about the gritty sheriff who brought the bad guys to justice.
[ترجمه گوگل] همه ما عاشق داستان های مربوط به کلانتری بودیم که آدم های بد را به دست عدالت آورد
[ترجمه ترگمان] همه ما داستان هایی در مورد کلانتر خشن که بچه های بد رو برای عدالت آورده بودیم، دوست داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. gritty paste
خمیر سنباده

2. to get down to the nitty gritty
مبانی و اصول را مورد ملاحظه قرار دادن

3. Tottenham's gritty fightback was rewarded by a goal in the closing minutes.
[ترجمه گوگل]دفاع سخت تاتنهام با یک گل در دقایق پایانی پاداش گرفت
[ترجمه ترگمان]گل fightback s تاتنهام، در دقایق پایانی به یک گل پاداش داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The sheets fell on the gritty floor, and she just let them lie.
[ترجمه گوگل]ملحفه ها روی زمین شنی افتادند و او فقط اجازه داد دراز بکشند
[ترجمه ترگمان]ملافه ها روی زمین افتادند و او فقط گذاشت آن ها دروغ بگویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Henin gave a typically gritty performance, coming back from 4-0 down.
[ترجمه گوگل]هنین عملکرد معمولی سختی داشت و از 4-0 به عقب برگشت
[ترجمه ترگمان]انه عملکرد خوبی داشت، که از ۴ - ۰ پایین می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Gritty soil had got under her nails.
[ترجمه گوگل]خاک شنی زیر ناخن هایش افتاده بود
[ترجمه ترگمان]زیر ناخن هایش خاک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We have to prove how gritty we are.
[ترجمه گوگل]ما باید ثابت کنیم که چقدر سختگیر هستیم
[ترجمه ترگمان]ما باید ثابت کنیم که چقدر gritty
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Under his bare toes the floor felt gritty.
[ترجمه گوگل]زیر انگشتان برهنه‌اش، زمین شن‌ریزه شده بود
[ترجمه ترگمان]کف اتاق زیر پایش پر از خاک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His style combines plain language and gritty realism.
[ترجمه گوگل]سبک او ترکیبی از زبان ساده و رئالیسم سنگدل است
[ترجمه ترگمان]سبک او زبان ساده و واقع گرایی سخت را ترکیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His was gritty northern comedy at it's best.
[ترجمه گوگل]او در بهترین حالت، کمدی شمالی خنده دار بود
[ترجمه ترگمان]بهترین کمدی او در شمال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Gritty steam engines, not teeny chips, hauled the world into the information age.
[ترجمه گوگل]موتورهای بخار شن و ماسه، نه تراشه های کوچک، جهان را به عصر اطلاعات کشاندند
[ترجمه ترگمان]موتورهای بخار gritty، که شامل چیپ ها نیستند، جهان را به عصر اطلاعات کشانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In their studio, gritty Delta edges were given a smooth, appealing, urban sheen that crossed easily over racial lines.
[ترجمه گوگل]در استودیوی آن‌ها، لبه‌های دلتا درخششی صاف، جذاب و شهری داشتند که به راحتی از خطوط نژادی عبور می‌کرد
[ترجمه ترگمان]در استودیوی آن ها، خطوط دلتا زبر و جذاب و جذاب شهری بود که به راحتی از خطوط نژادی عبور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Reynolds felt gritty and smeared, at an unhappy disadvantage if he should have to lie his way out of an embarrassing situation.
[ترجمه گوگل]رینولدز احساس لعنت و لکه گیری می کرد، اگر مجبور بود از یک موقعیت شرم آور به دروغ بگوید، در وضعیت ناخوشایندی قرار می گرفت
[ترجمه ترگمان]رنلدز احساس کرد که زبر و لکه دار است، در صورتی که مجبور باشد از یک موقعیت شرم آور کناره گیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Barton are gathered in a gritty city backyard in the black Hill District of Pittsburgh to mourn his passing.
[ترجمه گوگل]بارتون در حیاط خلوت شهر ریگ دار در منطقه سیاه هیل پیتسبورگ جمع شده اند تا درگذشت او را سوگواری کنند
[ترجمه ترگمان]بارتون در حیاط پشتی شهر black در پیتسبورگ گرد هم جمع شده اند تا برای عبور او عزاداری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ریگ دار (صفت)
gritty, sandy

ریگ مانند (صفت)
gritty, sandy

شن دار (صفت)
gritty

انگلیسی به انگلیسی

• sandy; grainy; sandlike; courageous, brave, full of pluck
something that is gritty is covered with grit or has a texture like grit.

پیشنهاد کاربران

واقیعت بدون روتوش ( صفتی است که حاکی از واقعیت ناخوشایند یک امر یا یک چیز است )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : grit
✅️ اسم ( noun ) : grit / grittiness / gritter / grits
✅️ صفت ( adjective ) : gritty
✅️ قید ( adverb ) : grittily
نامطلوب، ناخوشایند
شخصیت های واقعی در داستانهای خیالی
Gritty personalities
زبر ، نا صاف، خشن ، ساینده ، سمباده

بپرس