gristle

/ˈɡrɪsl̩//ˈɡrɪsl̩/

معنی: غضروف، نرمه استخوان
معانی دیگر: (در گوشت) پوره، نرمه، رگ و ریشه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: cartilage, esp. in meat used for food.

- The meat in the stew was full of gristle and hard to chew.
[ترجمه گوگل] گوشت داخل خورش پر بود و جویدن آن سخت بود
[ترجمه ترگمان] گوشت در گوشت پر از غضروف و سفت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Meanwhile, the past clings with the gristle of regret to the bones of her characters' lives.
[ترجمه گوگل]در این میان، گذشته با غیغه حسرت به استخوان های زندگی شخصیت هایش می چسبد
[ترجمه ترگمان]در عین حال، گذشته نیز به استخوان های شخصیت او چسبیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Slipstreaming away, waiting for the bits of gristle from the sandwiches.
[ترجمه گوگل]در حال دور شدن، منتظر تکه‌های غبار ساندویچ‌ها
[ترجمه ترگمان]در حالی که منتظر خرده های of از ساندویچ بودند، از آنجا دور شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Tonight, Lown gets down to the gristle with a lecture titled Mountain Men Vittles.
[ترجمه گوگل]امشب، لون با یک سخنرانی با عنوان Mountain Men Vittles به سر می برد
[ترجمه ترگمان]امشب، \"Lown\" با یه سخنرانی با اسم \"کوه vittles\" به غضروف ختم میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The meat is fat and gristle from tough old yaks, sheep and goats.
[ترجمه گوگل]گوشت آن چاق و خیس است که از گوسفند و بز و گوسفند پیر است
[ترجمه ترگمان]گوشت، چربی و غضروف از yaks پیر، گوسفند و بز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She ate fried gristle and fat.
[ترجمه گوگل]او گرس سرخ شده و چربی می خورد
[ترجمه ترگمان] اون مثل مرغ سوخاری خورد و چاق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Blood began to course into the gristle to make it erect again, and he was suddenly full of urgent need.
[ترجمه گوگل]خون شروع به جریان یافتن در شنل کرد تا دوباره آن را بلند کند، و او ناگهان پر از نیاز فوری شد
[ترجمه ترگمان]خون شروع به غضروف کرد تا دوباره راست شود، و ناگهان پر از نیاز فوری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Lumps of gristle bound muscle to bone and, when I walked, one hip ground in its socket like sandpaper.
[ترجمه گوگل]توده‌های شنی عضله را به استخوان متصل می‌کردند و وقتی راه می‌رفتم، یک لگن را مانند کاغذ سنباده در حفره‌اش زمین می‌داد
[ترجمه ترگمان]شل شدن غضروف از غضروف تا استخوان و وقتی که قدم می زدم، یک زمین hip مثل کاغذ سنباده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Still joined, the central bone was spotted with gristle and blood.
[ترجمه گوگل]استخوان مرکزی که هنوز به هم پیوسته بود، دارای شن و ماسه و خون بود
[ترجمه ترگمان]استخوان مرکزی هنوز به هم متصل بود و غضروف و غضروف در آن دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Drinking chicken skin and gristle soup often can also delay the requestearing older of skin.
[ترجمه گوگل]نوشیدن پوست مرغ و سوپ گریستل اغلب نیز می تواند درخواست پیر شدن پوست را به تاخیر بیندازد
[ترجمه ترگمان]هم چنین خوردن پوست مرغ و سوپ غضروف می تواند باعث به تاخیر افتادن پوست بالای پوست بدن شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They expected blood, bones, gristle, sinews . They chew and chew, but the words are chide and chicle is indigestible.
[ترجمه گوگل]آنها انتظار خون، استخوان، جرثقیل، رگ‌ها را داشتند می جوند و می جوند، اما حرف ها چیده است و چیکل هضم ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]آن ها انتظار خون، استخوان، غضروف و رگ و پی را داشتند آن ها جویدن و chew، اما این کلمات chide و chicle غیرقابل هضم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Remaining vultures grab slabs of softened gristle and greedily devour them.
[ترجمه گوگل]کرکس‌های باقی‌مانده تکه‌هایی از شنبلیله‌های نرم شده را می‌گیرند و حریصانه آنها را می‌بلعند
[ترجمه ترگمان]لاشخورها remaining را از هم جدا می کنند و حریصانه می خورند و حریصانه می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Chicken skin and gristle contain a good deal of Chondroitin Sulfatewhich which can nourish the skin.
[ترجمه گوگل]پوست مرغ و سیخ مرغ حاوی مقدار زیادی کندرویتین سولفات است که می تواند پوست را تغذیه کند
[ترجمه ترگمان]پوست مرغ و غضروف تا حد زیادی حاوی a Sulfatewhich هستند که می توانند پوست را تغذیه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Drinking chicken skin and gristle soup often can also delay the aging of skin.
[ترجمه گوگل]نوشیدن پوست مرغ و سوپ گریستل نیز می تواند پیری پوست را به تاخیر بیندازد
[ترجمه ترگمان]هم چنین خوردن پوست مرغ و سوپ غضروف، هم چنین می توانند باعث به تاخیر افتادن پوست پوست شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Chicken skin and gristle contain a good deal of Chondroitin Sulfate which can nourish the skin.
[ترجمه گوگل]پوست مرغ و سیخ مرغ حاوی مقدار زیادی کندرویتین سولفات است که می تواند پوست را تغذیه کند
[ترجمه ترگمان]پوست مرغ و غضروف تا حد زیادی حاوی a Sulfate هستند که می توانند پوست را تغذیه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غضروف (اسم)
cartilage, gristle

نرمه استخوان (اسم)
cartilage, gristle

انگلیسی به انگلیسی

• cartilage in meat
gristle is a tough, rubbery substance found in meat.

پیشنهاد کاربران

- غضروف
زائده ( گیاه شناسی )
long thick ear heads with profuse gristles
( گل آذین بلند، قطور با زائده های زیاد )

بپرس