grist

/ˈɡrɪst//ɡrɪst/

معنی: قسمت، گندماسیابی، جو اسیابی، ارد کردن جو خیسانده، عمل اسیاب کردن
معانی دیگر: غله (به ویژه گندم و جو) که باید آسیاب شود یا آسیاب شده، آنچه در یک وهله آسیاب شود، سود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: grist for the mill
(1) تعریف: grain to be ground, or enough grain for grinding at one time.

(2) تعریف: meal from ground grain.

جمله های نمونه

1. grist to (or for) one's mill
چیز به درد خور،هر چیزی که کاربردش سودمند باشد

2. All is grist that comes to the mill.
[ترجمه گوگل]همه چیز ماسه ای است که به آسیاب می آید
[ترجمه ترگمان]همه grist که به آسیاب می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's all grist to the mill.
[ترجمه گوگل]همه چیز به آسیاب تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]همه کارها به آسیاب ختم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Political sex scandals are all grist to the mill of the tabloid newspapers.
[ترجمه گوگل]رسوایی‌های جنسی سیاسی همگی برای آسیاب روزنامه‌های تبلوید به‌حساب می‌آیند
[ترجمه ترگمان]رسوایی های جنسی سیاسی به وفور در آسیاب روزنامه های مصور قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Any publicity is good - it's all grist to the mill.
[ترجمه گوگل]هر تبلیغی خوب است - همه چیز به درد می‌خورد
[ترجمه ترگمان]هر جارو جنجالی برای آسیاب بادی خوبه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is all grist to the mill of orthodox social democratic analyses of crime.
[ترجمه گوگل]همه اینها به آسیاب تحلیل‌های سوسیال دمکراتیک ارتدکس از جنایت است
[ترجمه ترگمان]این همه در آسیاب تجزیه و تحلیل و تجزیه و تحلیل و تجزیه و تحلیل دموکراتیک اجتماعی قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Humans had become mere technical grist to the mill like any base metal.
[ترجمه گوگل]انسان‌ها مانند هر فلز پایه‌ای، به یک سنگ‌ریزه فنی برای آسیاب تبدیل شده بودند
[ترجمه ترگمان]انسان ها برای آسیاب مثل هر فلز پایه به آسیاب technical تبدیل شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She thinks the big issues are grist to self-appointed mills.
[ترجمه گوگل]او فکر می کند که مسائل بزرگ مربوط به کارخانه های خود انتصابی است
[ترجمه ترگمان]او فکر می کند که مسائل بزرگ به آسیاب تبدیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In addition, a grist mill was now definitely in existence, having been built, or possibly rebuilt, during the 1780s.
[ترجمه گوگل]بعلاوه، اکنون قطعاً یک آسیاب خردکن وجود داشته است که در طول دهه 1780 ساخته شده یا احتمالاً بازسازی شده است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، آسیاب گندم در حال حاضر قطعا وجود داشت، بنا بر این بنا شده بود، یا احتمالا بازسازی شده بود، در طی دهه ۱۷۸۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Until then the grist mill existed, but presumably it was then demolished or converted.
[ترجمه گوگل]تا آن زمان آسیاب گریست وجود داشت، اما احتمالاً پس از آن تخریب یا تبدیل شده بود
[ترجمه ترگمان]تا آن موقع آسیاب آسیاب وجود نداشت، اما احتمالا آن وقت تخریب و یا تغییر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The site then consisted of a grist and two fulling mills.
[ترجمه گوگل]سپس محل شامل یک آسیاب و دو آسیاب پرکننده بود
[ترجمه ترگمان]سپس محل تشکیل یک آسیاب و دو fulling بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Grist and Tabram operated the mill later in its life.
[ترجمه گوگل]گریست و تبرام این آسیاب را در اواخر عمر خود راه اندازی کردند
[ترجمه ترگمان]Grist و Tabram آسیاب را بعدا در زندگی خود اداره کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. All's grist that comes to the mill.
[ترجمه گوگل]همه خرده ای که به آسیاب می آید
[ترجمه ترگمان]آسیاب بادی که به آسیاب می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Grist and soybean food are main cereals and oils, and its safety influences body health directly.
[ترجمه گوگل]سوپ و سویا غلات و روغن های اصلی هستند و ایمنی آن مستقیماً بر سلامت بدن تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]غذای سویا و سویا اصلی مواد غذایی و روغن هستند و سلامت آن مستقیما بر سلامت بدن تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Every delay was grist to his mill.
[ترجمه گوگل]هر تاخیری برای آسیاب او بود
[ترجمه ترگمان]هر delay به آسیاب می افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قسمت (اسم)
detachment, section, party, leg, share, portion, sect, lot, division, dole, proportion, segment, canton, arm, chapter, department, ratio, plank, feck, parcel, percentage, compartment, snick, grist, internode, kismet, rasher, whang

گندماسیابی (اسم)
grist

جو اسیابی (اسم)
grist

ارد کردن جو خیسانده (اسم)
grist

عمل اسیاب کردن (فعل)
mill, grist

انگلیسی به انگلیسی

• grain which has been ground
if you say that something is grist to the mill, you mean that it is something that it is useful for a particular purpose.

پیشنهاد کاربران

غله ای ( جو، گندم ) که آسیاب می شود : grist
A grain that is ground to the flour
"The coarse ground corn is called "grits
غله ای که در پخت غذا استفاده می شود: cereal
a grain used for food
...
[مشاهده متن کامل]

Grist to the mill
Grist for the mill
Grist for one's mill
۱ - هر چیزی که خیری و سودی درش باشه و در شرایط خاصی بشه به نفع خود از اون بهره برد، منبع خیر و منفعت
۲ - دستمایه
• مشابه ضرب المثل فارسی آب به آسیاب دشمن ریختن است با این تفاوت که grist همون آب هست منتها به آسیاب خودت می ریزه و تو از اون سود و منفعت می بری

بپرس