تجربه ای سودمند
۱ - منبع / اطلاعات/ مطالب/ مسائل ارزشمند، کارآمد، سودمند و کاربردی که می شود در موقعیت های مناسب از آنها بهره برد
۲ - دستمایه ؟
۲ - دستمایه ؟
مناسب و درخور چیزی بودن،
به درد چیزی خوردن،
کارآمد بودن برای موردی بخصوص،
کارمایه ی چیزی را فراهم آوردن.
This discovery provides good grist to the mill
”این اکتشاف کارمایه ی خوبی [برای موضوع] فراهم می آورد. “
به درد چیزی خوردن،
کارآمد بودن برای موردی بخصوص،
کارمایه ی چیزی را فراهم آوردن.
”این اکتشاف کارمایه ی خوبی [برای موضوع] فراهم می آورد. “