gripping

/ˈɡrɪpɪŋ//ˈɡrɪpɪŋ/

جمله های نمونه

1. a gripping story
داستانی گیرا

2. The woman moved closer to Beth, gripping her arm tightly.
[ترجمه گوگل]زن به بث نزدیک شد و بازوی او را محکم گرفت
[ترجمه ترگمان]زن به طرف بت نزدیک تر شد و بازویش را محکم گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The film turned out to be a gripping thriller.
[ترجمه سعید راد] فیلم یک اکشن هیجان انگیز از آب در آمد.
|
[ترجمه Far.Cham] Gripping film : فیلم گیرا و پرمفهوم
|
[ترجمه دن] فیلم رفت تا تبدیل به یک تریلر هیجان انگیز شود
|
[ترجمه Younes] فیلم یک داستان هیجانی و ترسناک از آب درآمد
|
[ترجمه گوگل]این فیلم تبدیل به یک مهیج جذاب شد
[ترجمه ترگمان]فیلم اکران شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The play was so gripping that the audience quickly identified with the actors.
[ترجمه گوگل]نمایش به قدری جذاب بود که تماشاگران به سرعت با بازیگران همذات پنداری کردند
[ترجمه ترگمان]نمایش چنان در خود گرفته بود که حضار به سرعت با بازیگران آشنا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. 'Please don't go,' he said, gripping her arm.
[ترجمه گوگل]او در حالی که بازوی او را گرفت گفت: لطفا نرو
[ترجمه ترگمان]در حالی که دستش را می فشرد گفت: خواهش می کنم نرو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His books are always so gripping.
[ترجمه ماهان] کتاب ها او همیشه بسیار درگیر کننده هستند
|
[ترجمه M] کتاباش همیشه خیلی مجذوب کننده اند
|
[ترجمه گوگل]کتاب های او همیشه بسیار جذاب هستند
[ترجمه ترگمان]کتاب ها همیشه خیلی محکم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hall skilfully weaves the historical research into a gripping narrative.
[ترجمه گوگل]هال به طرز ماهرانه ای تحقیقات تاریخی را در یک روایت جذاب می بافد
[ترجمه ترگمان]تالار با مهارت، پژوهش تاریخی را در یک روایت به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her latest novel is a gripping murder mystery.
[ترجمه گوگل]آخرین رمان او یک معمای قتل است
[ترجمه ترگمان]آخرین رمان اون یه معمای جنایی هستش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She drove, gripping the wheel in a trance, hardly aware of her surroundings.
[ترجمه گوگل]او رانندگی کرد، چرخ را در حالت خلسه گرفته بود و به سختی از اطراف خود آگاه بود
[ترجمه ترگمان]او رانندگی می کرد، فرمان را در حالت خلسه گرفته بود و به سختی از محیط اطرافش آگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I found the book so gripping that I couldn't put it down.
[ترجمه Mah$a] من کتاب رو پیدا کردم انقدر خوب بود که نمیتوانستم آن را زمین بگذارم
|
[ترجمه گوگل]آنقدر کتاب را جذاب دیدم که نتوانستم آن را زمین بگذارم
[ترجمه ترگمان]کتاب را چنان محکم گرفتم که نمی توانستم آن را پایین بگذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pantieri went for him, gripping him by the throat.
[ترجمه گوگل]پانتیری به دنبال او رفت و گلویش را گرفت
[ترجمه ترگمان]Pantieri به دنبالش رفت و گلویش را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The boy rose to his feet, still gripping the banisters and staring down at the figure in the doorway.
[ترجمه گوگل]پسرک از جایش بلند شد و همچنان نرده ها را گرفته بود و به شکلی که در آستانه در بود خیره شد
[ترجمه ترگمان]پسر از جا برخاست، هنوز نرده را گرفته بود و به پیکری که در آستانه در ایستاده بود خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Gripping a hand rail, she waited for the door of the air lock to open.
[ترجمه گوگل]نرده دستی را در دست گرفت و منتظر شد تا در قفل هوا باز شود
[ترجمه ترگمان]او دستش را روی نرده گذاشت و منتظر شد تا در باز شود و در را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He rode between cars, gripping the heavy chain.
[ترجمه گوگل]او بین ماشین ها سوار شد و زنجیر سنگین را گرفت
[ترجمه ترگمان]او از میان اتومبیل ها عبور کرد و زنجیر سنگین را به دست گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Gripping the chain with determination the ferry hauled itself bravely through the grey twilight.
[ترجمه گوگل]کشتی با قاطعیت زنجیر را در دست گرفت، شجاعانه خود را از میان گرگ و میش خاکستری عبور داد
[ترجمه ترگمان]Gripping با عزمی راسخ با عزم جزم قایق را از میان گرگ ومیش خاکستری بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] لهیدگی

انگلیسی به انگلیسی

• suspenseful, fascinating, holding the attention

پیشنهاد کاربران

مهیج ، نگه داشتن توجه شما
Gripping= Interesting, Exciting
it's an incredibly gripping film
این یک فیلم فوق العاده جذاب است
برای فیلم. . . جذاب
a must_read
در مورد فیلم میشه گفت "میخکوب کننده".
یعنی یه فیلمی اونقدر خوبه که میخکوبت میکنه.
exciting
گیرایی داشتن و مورد توجه بودن
خیره کننده
Very exiting
مهیج
چسبیدن
جذاب و گیرا
so interesting and exciting that hold your attention
مهیج، جذاب
( فیلم یا داستان ) مهیج و خیره کننده ، جذاب
باشکوه
درد ناگهانی و شدید
گیرا، فیلمی که نمیشه ازش چشم برداشت
a gripping and entertaining thriller
یک تریلر سرگرم کننده و مهیج ( هیجان انگیز )
مهیج
very exciting, holding your attention
قفل شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس