griped


محکم گرفتن، شکم را پیچ دادن، زور اوردن، گیر یا گیره، قبضه، مشت، فشار

پیشنهاد کاربران

to complain with grumbling
Students griped about having too much homework.
ناله کردن و غر زدن درباره چیزی
شکایت کردن

بپرس