grin

/ˈɡrɪn//ɡrɪn/

معنی: دام، خنده، پوزخند، نیش وا کردن، دام افکنی، خنده نیشی، دندان نمایی، پوزخند زدن
معانی دیگر: (به طور دندان نما) تبسم کردن، لبخند گشاده زدن، (برای تحقیر یا تمسخر) نیشخند زدن، (با نیش باز) تبسم، تله

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: grins, grinning, grinned
(1) تعریف: to smile broadly, so that the teeth are revealed.
متضاد: grimace
مشابه: beam, smile

- When she realized her food was being praised, the woman grinned with pleasure.
[ترجمه گوگل] وقتی متوجه شد که از غذایش تعریف می شود، زن با لذت پوزخندی زد
[ترجمه ترگمان] وقتی متوجه غذا خوردن شد، زن با خوشحالی لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The little boy grinned at his mother as she held up the puppy.
[ترجمه گوگل] پسر کوچولو در حالی که توله سگ را بالا گرفته بود به مادرش پوزخند زد
[ترجمه ترگمان] پسرک همان طور که بچه را بغل می کرد به مادرش لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to expose the teeth, as if smiling.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to express by grinning.
متضاد: scowl
مشابه: smile

- She grinned her approval.
[ترجمه گوگل] پوزخندی به تاییدش زد
[ترجمه ترگمان] او به موافقت سرش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: grinningly (adv.), grinner (n.)
(1) تعریف: a broad smile that shows the teeth, or the act of producing such a smile.
متضاد: grimace
مشابه: smile

- Judging by the grin on his face, she had no doubt that he had done very well on the exam.
[ترجمه گوگل] با قضاوت از روی پوزخند روی صورتش، او شک نداشت که او در امتحان خیلی خوب عمل کرده است
[ترجمه ترگمان] با توجه به لبخند روی صورتش، شکی نداشت که در این آزمون موفق شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She took his picture in the middle of his big grin.
[ترجمه شان] اواز آنمرد در حالی که پوزخندی بر لب داشت، عکس گرفت.
|
[ترجمه گوگل] عکس او را در میان پوزخند بزرگش گرفت
[ترجمه ترگمان] او تصویر را در میان نیشخند بزرگش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an act or the condition of exposing the teeth, as if smiling.
مشابه: rictus, smile

- a death-grin
[ترجمه گوگل] پوزخند مرگ
[ترجمه ترگمان] یه نیش کشنده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a demoniacal grin
پوزخند دیوسان

2. with a broad grin
بانیش باز

3. he greeted us with a suspicious grin
ما را با نیشخندی حاکی از سوظن پذیرفت.

4. Polly gave her a crooked grin.
[ترجمه گوگل]پولی پوزخندی کج به او زد
[ترجمه ترگمان]جان پولی لبخندی کج و معوج به او زد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He had this great big grin on his face.
[ترجمه گوگل]این پوزخند بزرگ روی صورتش بود
[ترجمه ترگمان]لبخند بزرگی بر چهره اش نقش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He always had this inane grin.
[ترجمه گوگل]او همیشه این پوزخند بیهوده را داشت
[ترجمه ترگمان]همیشه این پوزخند پوچ و پوچ می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wipe that smile/grin/expression off your face!
[ترجمه گوگل]آن لبخند / پوزخند / بیان را از صورت خود پاک کنید!
[ترجمه ترگمان]این لبخند رو از روی صورتت پاک کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her face broke into a wide grin.
[ترجمه گوگل]صورتش به پوزخندی گسترده تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]صورتش کاملا باز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He gave us a toothless grin.
[ترجمه گوگل]پوزخند بی دندانی به ما زد
[ترجمه ترگمان]او به ما یک پوزخند بی دندان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Carl had a wicked grin on his face as he crept up behind Ellen.
[ترجمه گوگل]کارل در حالی که پشت الن می خزید، پوزخندی شیطانی روی صورتش داشت
[ترجمه ترگمان]کارل ایل لبخند موذیانه ای زد و به پشت الن خزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His face broadened out into a grin.
[ترجمه گوگل]صورتش در حالت پوزخند پهن شد
[ترجمه ترگمان]چهره اش مثل یک پوزخند بزرگ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Edmund looked up with an impish grin.
[ترجمه گوگل]ادموند با پوزخندی ناپسند به بالا نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]ادموند با لبخند impish سرش را بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He had a grin on his face like a Cheshire Cat.
[ترجمه گوگل]پوزخندی مثل گربه چشایر روی صورتش بود
[ترجمه ترگمان]او مثل گربه پشمالو لبخند بر لب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She had a big grin on her face.
[ترجمه گوگل]پوزخند بزرگی روی صورتش بود
[ترجمه ترگمان]لبخند بزرگی بر چهره اش نقش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Walsh bared his teeth in a grin.
[ترجمه گوگل]والش با پوزخند دندان هایش را برهنه کرد
[ترجمه ترگمان]والش در حالی که دندان هایش را باز می کرد، دندان هایش را نمایان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. With a nasty grin on his face he took out a knife.
[ترجمه گوگل]با پوزخند زننده ای که روی صورتش بود چاقویی را بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]با پوزخندی زننده چاقو را بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Gabby looked at him with a mischievous grin.
[ترجمه گوگل]گبی با لبخندی شیطنت آمیز به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]گبی با پوزخندی شریرانه به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He looked at me with a feral grin .
[ترجمه گوگل]با پوزخند وحشیانه ای به من نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]او با پوزخندی وحشی به من نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دام (اسم)
net, toil, ambush, trap, snare, pitfall, decoy, hook, noose, quicksand, grin, springe

خنده (اسم)
laugh, laughter, sneer, fleer, grin

پوزخند (اسم)
sneer, grin, smirk, snicker

نیش وا کردن (اسم)
grin

دام افکنی (اسم)
grin

خنده نیشی (اسم)
grin

دندان نمایی (اسم)
grin

پوزخند زدن (فعل)
titter, sneer, grin, smirk, snicker, simper

انگلیسی به انگلیسی

• broad smile; grimace, baring of the teeth
smile broadly; bare the teeth, grimace
if you grin, you smile broadly. verb here but can also be used as a count noun. e.g. the pilot was unhurt and climbed out with a cheerful grin.
if you grin and bear it, you accept a difficult or unpleasant situation without complaining; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

you are grining from ear to ear
یعنی نیشت تا بناگوش بازه
خنده ی مشمئز کننده
grin: لبخند - تبسم
grief: اندوه - غم
A big smile
لبخند بی صدایی که دندان ها را نشان می دهد
لبخند
Smile

بپرس