فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: grins, grinning, grinned
حالات: grins, grinning, grinned
• (1) تعریف: to smile broadly, so that the teeth are revealed.
• متضاد: grimace
• مشابه: beam, smile
• متضاد: grimace
• مشابه: beam, smile
- When she realized her food was being praised, the woman grinned with pleasure.
[ترجمه گوگل] وقتی متوجه شد که از غذایش تعریف می شود، زن با لذت پوزخندی زد
[ترجمه ترگمان] وقتی متوجه غذا خوردن شد، زن با خوشحالی لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی متوجه غذا خوردن شد، زن با خوشحالی لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The little boy grinned at his mother as she held up the puppy.
[ترجمه گوگل] پسر کوچولو در حالی که توله سگ را بالا گرفته بود به مادرش پوزخند زد
[ترجمه ترگمان] پسرک همان طور که بچه را بغل می کرد به مادرش لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پسرک همان طور که بچه را بغل می کرد به مادرش لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to expose the teeth, as if smiling.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to express by grinning.
• متضاد: scowl
• مشابه: smile
• متضاد: scowl
• مشابه: smile
- She grinned her approval.
[ترجمه گوگل] پوزخندی به تاییدش زد
[ترجمه ترگمان] او به موافقت سرش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او به موافقت سرش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: grinningly (adv.), grinner (n.)
مشتقات: grinningly (adv.), grinner (n.)
• (1) تعریف: a broad smile that shows the teeth, or the act of producing such a smile.
• متضاد: grimace
• مشابه: smile
• متضاد: grimace
• مشابه: smile
- Judging by the grin on his face, she had no doubt that he had done very well on the exam.
[ترجمه گوگل] با قضاوت از روی پوزخند روی صورتش، او شک نداشت که او در امتحان خیلی خوب عمل کرده است
[ترجمه ترگمان] با توجه به لبخند روی صورتش، شکی نداشت که در این آزمون موفق شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با توجه به لبخند روی صورتش، شکی نداشت که در این آزمون موفق شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She took his picture in the middle of his big grin.
[ترجمه شان] اواز آنمرد در حالی که پوزخندی بر لب داشت، عکس گرفت.|
[ترجمه گوگل] عکس او را در میان پوزخند بزرگش گرفت[ترجمه ترگمان] او تصویر را در میان نیشخند بزرگش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: an act or the condition of exposing the teeth, as if smiling.
• مشابه: rictus, smile
• مشابه: rictus, smile
- a death-grin