grimy

/ˈɡraɪmi//ˈɡraɪmi/

معنی: کثیف، سیاه
معانی دیگر: چرکین، سیاه و کثیف، دود زده، خلیش دار، خلیشی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: grimier, grimiest
مشتقات: grimily (adv.), griminess (n.)
• : تعریف: covered or filled with grime; extremely dirty.
متضاد: clean
مشابه: dingy, dirty, smutty

- He scrubbed his grimy hands after working on his car.
[ترجمه گوگل] او پس از کار روی ماشینش دست های کثیف خود را تمیز کرد
[ترجمه ترگمان] دست هایش را پس از کار روی ماشینش شست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. His clothes were grimy and bloodstained.
[ترجمه گوگل]لباس هایش کثیف و خون آلود بود
[ترجمه ترگمان]لباس هایش کثیف و خون آلود بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Through the grimy window of the boathouse a night-light old-mastered Franky's sleeping face.
[ترجمه گوگل]از میان پنجره کثیف قایق‌خانه، چهره‌ی خواب‌آلود فرانکی که استاد قدیمی بود، در شب دیده می‌شود
[ترجمه ترگمان]از پنجره کثیف قایق یک شب که بر چهره خفته او چیره شده بود، گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Though modest and grimy, they serve good food at last.
[ترجمه گوگل]اگرچه متواضع و کثیف هستند، اما بالاخره غذای خوبی سرو می کنند
[ترجمه ترگمان]اگر چه کوچک و کثیف است، بالاخره غذای خوبی را سرو می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was difficult to see through the grimy windows of the cafe.
[ترجمه گوگل]دیدن از پنجره های کثیف کافه سخت بود
[ترجمه ترگمان]دیدن پنجره های کثیف کافه مشکل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sadly no, his grimy, greasy, talentless ghost lives on.
[ترجمه گوگل]متأسفانه نه، روح کثیف، چرب و بی استعداد او زنده است
[ترجمه ترگمان]متاسفانه نه، اون روح grimy، زندگی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Two doors down had grimy windows and grimier curtains, and a light shining from the kitchen.
[ترجمه گوگل]دو در پایین پنجره‌های کثیف و پرده‌های تیره‌تری داشت و نوری از آشپزخانه می‌تابید
[ترجمه ترگمان]دو خانه از پنجره های کثیف و پرده ها و نوری درخشان از آشپزخانه بیرون آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. New York City is bigger, but crowded and grimy.
[ترجمه گوگل]شهر نیویورک بزرگتر است، اما شلوغ و کثیف است
[ترجمه ترگمان]شهر نیویورک بزرگ تر است، اما شلوغ و کثیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If the greenery is grimy add a drop of washing-up liquid.
[ترجمه گوگل]اگر سبزه کثیف است یک قطره مایع شوینده اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]اگر این رنگ سبز به یک قطره از مایع شسته شده اضافه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Birmingham is still declaimed as smoky, grimy, unpleasant and philistine.
[ترجمه گوگل]بیرمنگام هنوز به عنوان دود آلود، کثیف، ناخوشایند و غیرمعمول شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]بیرمنگام، همچنان که دود گرفته، کثیف، نامطبوع و بی فرهنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was sparsely furnished and grimy.
[ترجمه گوگل]مبله کم و کثیف بود
[ترجمه ترگمان]این اتاق کم و بیش از آن بود که اثاثیه آن کثیف و کثیف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All her life had been spent surrounded by grimy bricks with hardly a green grass blade in sight.
[ترجمه گوگل]تمام زندگی او با آجرهای کثیف احاطه شده بود که به سختی تیغه ای از چمن سبز در چشم بود
[ترجمه ترگمان]تمام زندگیش را با آجرهای کثیف احاطه کرده بود که به زحمت یک تیغه سبز سبزی دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Gradually she had transformed it from a grimy garret into a cheerful nest.
[ترجمه گوگل]او به تدریج آن را از یک اتاقک کثیف به یک لانه شاد تبدیل کرده بود
[ترجمه ترگمان]کم کم آن را از یک اتاقک کثیف کثیف به یک لانه شاد تبدیل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As he spoke a cab appeared, a grimy little robot jitney with the other Twin in the back.
[ترجمه گوگل]همانطور که او صحبت می کرد یک تاکسی ظاهر شد، یک ربات کوچک کثیف جیتنی با دوقلو دیگر در پشت
[ترجمه ترگمان]همچنان که با تاکسی صحبت می کرد، یک ربات کوچک کثیفی با آن دو دوقلوی دیگر که پشتش نشسته بود، ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Imagine, Tibbs suggests, that we push grimy workaday industrial processes toward the character of biological processes.
[ترجمه گوگل]تیبز پیشنهاد می کند تصور کنید که ما فرآیندهای صنعتی کثیف روزمره را به سمت ویژگی فرآیندهای بیولوژیکی سوق دهیم
[ترجمه ترگمان]Tibbs می گوید، تصور کنید که ما فرآیندهای صنعتی و صنعتی را به سمت شخصیت فرآیندهای زیستی سوق می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کثیف (صفت)
nasty, mussy, dirty, bedraggled, filthy, messy, squalid, smeary, sloppy, grubby, impure, scabious, lousy, sordid, grimy, wild and woolly, mucky, soapless, smoochy

سیاه (صفت)
dark, black, joyless, cheerless, darksome, jetty, despondent, unlucky, grimy, jet black, mirthless

انگلیسی به انگلیسی

• dirty, covered with a layer of dirt or other filth
something that is grimy is very dirty.

پیشنهاد کاربران

بپرس