grimace

/ˈɡrɪməs//ɡrɪˈmeɪs/

معنی: تظاهر، ادا و اصول، دهن کجی، شکلک، نگاه ریایی
معانی دیگر: (به منظور لودگی یا تمسخر) شکلک در آوردن، دهن کجی کردن، (از شدت درد یا تنفر و غیره) قیافه ی خود را در هم کشیدن، صورت خود را معوج کردن، سگرمه های (کسی) در هم رفتن، اخم، اخم و تخم، عبوسی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a contorted facial expression that shows pain, disgust, or contempt.
مترادف: moue
متضاد: grin
مشابه: frown, pout, scowl, sneer

- She sniffed the foul mixture with a grimace.
[ترجمه گوگل] او مخلوط کثیف را با اخم استشمام کرد
[ترجمه ترگمان] او معجون را با اخمی به بینی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: grimaces, grimacing, grimaced
مشتقات: grimacingly (adv.), grimacer (n.)
• : تعریف: to make a grimace.
متضاد: grin
مشابه: frown, glower, mug, pout, scowl, sneer

- He grimaced as the doctor stitched the wound, but he didn't cry out.
[ترجمه گوگل] در حالی که دکتر زخم را بخیه می زد، گریه می کرد، اما فریاد نمی زد
[ترجمه ترگمان] وقتی دکتر زخم را دوخت، چهره اش درهم رفت، اما گریه نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Thomas made a little grimace, perhaps he thought the wine was sour.
[ترجمه گوگل]توماس کمی اخم کرد، شاید فکر کرد که شراب ترش است
[ترجمه ترگمان]توماس اخم کرد، شاید فکر می کرد که شراب ترش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His face twisted in a grimace of pain.
[ترجمه گوگل]صورتش از شدت درد پیچید
[ترجمه ترگمان]چهره اش درهم رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An ugly grimace twisted her face.
[ترجمه گوگل]اخم زشتی صورتش را پیچاند
[ترجمه ترگمان]چهره زشت و زشتی صورتش را درهم کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He acknowledged his mistake with a wry grimace.
[ترجمه گوگل]او اشتباه خود را با یک اخم هولناک اعتراف کرد
[ترجمه ترگمان]او اشتباه خود را با اخم ادا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She made a wry grimace.
[ترجمه گوگل]او یک اخموی زشت کرد
[ترجمه ترگمان]او اخم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. 'What's that?' she asked with a grimace.
[ترجمه گوگل]'آن چیست؟' با پوزخند پرسید
[ترجمه ترگمان]این دیگه چیه؟ با چهره درهم کشیده پرسید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His face twisted into a grimace.
[ترجمه گوگل]صورتش درهم پیچید
[ترجمه ترگمان]چهره اش درهم رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Helen made a grimace of disgust when she saw the raw meat.
[ترجمه گوگل]هلن با دیدن گوشت خام اخم کرد
[ترجمه ترگمان]هلن با دیدن گوشت خام چهره بیزاری از خود نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Occasionally he would grimace and swallow hard, his lips going tight.
[ترجمه گوگل]گهگاه اخم می کرد و به سختی آب دهانش را قورت می داد و لب هایش سفت می شد
[ترجمه ترگمان]گاهی اخم می کرد و دهانش را به سختی قورت می داد، لب هایش به هم فشرده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His expression ranges from a painful grimace to a slight smile.
[ترجمه گوگل]حالت او از یک گریم دردناک تا یک لبخند خفیف متغیر است
[ترجمه ترگمان]قیافه اش از یک چهره دردناک به یک لبخند باریک کشیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With a grimace she grabbed her hair and twisted it into a knot on top of her head.
[ترجمه گوگل]با پوزخندی موهایش را گرفت و به صورت گره ای بالای سرش پیچید
[ترجمه ترگمان]با اخمی به موهایش چنگ زد و آن را به یک گره در بالای سرش چرخاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Even its grimace is empty, Warted with quartz pebbles from the sea's womb.
[ترجمه گوگل]حتی گریمش هم خالی است، زگیل با سنگریزه های کوارتز از رحم دریا
[ترجمه ترگمان]حتی چهره آن هم خالی است و با سنگ های کوارتز که از رحم دریا بیرون زده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Adam's simile, not his, thought Rufus with a grimace.
[ترجمه گوگل]روفوس با خنده فکر کرد تشبیه آدام، نه او
[ترجمه ترگمان]روفوس با چهره ای درهم کشیده فکر کرد: \" تشبیه به آدم، نه او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Danjit's Mars-tanned features smoothed in a sensual grimace of pleasure.
[ترجمه گوگل]ویژگی‌های برنزه‌شده دانجیت در مریخ در یک اخم احساسی از لذت صاف شد
[ترجمه ترگمان]چهره برنزه و برنزه کننده Danjit چهره شهوانی خود را صاف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تظاهر (اسم)
display, feint, affectation, demonstration, pretense, pretension, ostentation, simulation, fakery, make-believe, semblance, preciosity, prudery, effusion, eyewash, grimace

ادا و اصول (اسم)
grimace

دهن کجی (اسم)
mug, grimace

شکلک (اسم)
grimace

نگاه ریایی (اسم)
grimace

انگلیسی به انگلیسی

• distortion of the facial features (to express disgust, disapproval, anger, etc.)
distort the facial features (to express disgust, disapproval, anger, etc.)
a grimace is a twisted, ugly expression on your face that shows you are displeased, disgusted, or in pain. count noun here but can also be used as a verb. e.g. she made a bad gear-change and grimaced.

پیشنهاد کاربران

شکلک درآوردن به قصد مسخره بازی، در هم کشیدن صورت به خاطر درد کشیدن، تغییر حالت چهره به قصد نشون دادن اینکه از چیزی خوشتون نیومده
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A facial expression of disgust or pain 😮‍💨
🔍 مترادف: Scowl
✅ مثال: He couldn't hide his grimace when he tasted the sour lemon
سومین کلمه ی اصطلاح apgar ( آپگار ) که وقتی نوزاد به دنیا میاد بلافاصله اندازه گرفته میشه و میزان تحریک پذیری رفلکسی نوزاد بررسی میشه
چهره در هم کشیدن
ترشرویی
در پزشکی به معنای تحریک پذیری و داشتن رفلکس می باشد.
یکی از آیتم های نمره دهی به سلامت نوزادان متولد شده در مقیاس آپگار است.
کرم ریختن
قیافه را در هم کشیدن
A grimace is a facial expression that usually suggests disgust or pain, but sometimes comic exaggeration.
شکلک دراوردن
تظاهر کردن
شکلک ، ادا ، تظاهر کردن
An expression on your face that shows you are in pain
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس