صفت ( adjective )
حالات: grimmer, grimmest
مشتقات: grimly (adv.), grimness (n.)
حالات: grimmer, grimmest
مشتقات: grimly (adv.), grimness (n.)
• (1) تعریف: stern and unrelenting; harsh.
• مترادف: brutal, harsh, stern, unbending
• متضاد: lenient
• مشابه: adamant, dour, inexorable, stark, strict, uncompromising, unrelenting
• مترادف: brutal, harsh, stern, unbending
• متضاد: lenient
• مشابه: adamant, dour, inexorable, stark, strict, uncompromising, unrelenting
- The generals came to a grim decision.
[ترجمه محمدامین اطهری راد] ژنرال ها تصمیم سختی گرفتند.|
[ترجمه گوگل] ژنرال ها به یک تصمیم تلخ رسیدند[ترجمه ترگمان] ژنرال ها تصمیم گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You'll just have to face the grim facts.
[ترجمه گوگل] شما فقط باید با واقعیت های تلخ روبرو شوید
[ترجمه ترگمان] فقط باید با حقایق تلخ روبرو بشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فقط باید با حقایق تلخ روبرو بشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- These are the grim realities of life for these children.
[ترجمه گوگل] اینها واقعیت های تلخ زندگی برای این کودکان است
[ترجمه ترگمان] این ها واقعیت های شوم زندگی برای این کودکان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این ها واقعیت های شوم زندگی برای این کودکان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: having a gruesome, repellent, or sinister character; horrible.
• مترادف: brutal, forbidding, formidable, gruesome, morbid, ominous, repellent, sinister
• متضاد: pleasant
• مشابه: fearsome, ghastly, horrendous, horrible, lowering, macabre, repugnant
• مترادف: brutal, forbidding, formidable, gruesome, morbid, ominous, repellent, sinister
• متضاد: pleasant
• مشابه: fearsome, ghastly, horrendous, horrible, lowering, macabre, repugnant
- The grim specter of a civil war loomed in the minds of the leaders.
[ترجمه گوگل] شبح تلخ جنگ داخلی در ذهن رهبران نقش بسته بود
[ترجمه ترگمان] شبح خوفناک جنگ داخلی در ذهن رهبران پدیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شبح خوفناک جنگ داخلی در ذهن رهبران پدیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The battlefield, strewn with the bodies of soldiers, was a grim sight to behold.
[ترجمه گوگل] میدان نبرد، پر از اجساد سربازان، منظره ای تلخ بود
[ترجمه ترگمان] میدان نبرد که با اجساد سربازان پر شده بود منظره ای هولناک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] میدان نبرد که با اجساد سربازان پر شده بود منظره ای هولناک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: lacking cheerfulness or hope, or providing little reason to hope; gloomy; harsh.
• مترادف: depressing, dismal, dreary, gloomy, morbid
• متضاد: bright, cheerful, hopeful, lighthearted, sunny
• مشابه: cheerless, dismal, dreary, miserable, morose, somber, sullen
• مترادف: depressing, dismal, dreary, gloomy, morbid
• متضاد: bright, cheerful, hopeful, lighthearted, sunny
• مشابه: cheerless, dismal, dreary, miserable, morose, somber, sullen
- The prison cells were dark and grim.
[ترجمه Edris nozari] سلولهای زندان تاریک و ترسناک بودند.|
[ترجمه گوگل] سلول های زندان تاریک و تاریک بود[ترجمه ترگمان] سلول های زندان تاریک و عبوس بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The government has to face the grim prospect of the famine continuing.
[ترجمه گوگل] دولت باید با چشم انداز شوم ادامه قحطی روبرو شود
[ترجمه ترگمان] دولت باید با چشم انداز شوم قحطی مواجه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دولت باید با چشم انداز شوم قحطی مواجه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His chances of winning appear grim at this point.
[ترجمه گوگل] شانس او برای برنده شدن در این مرحله بسیار بد به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان] شانس برنده شدن او در این نقطه بسیار ناخوشایند به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شانس برنده شدن او در این نقطه بسیار ناخوشایند به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The judge's expression was grim as she passed sentence on the defendant.
[ترجمه گوگل] بیان قاضی هنگام صدور حکم برای متهم تلخ بود
[ترجمه ترگمان] هنگامی که حکم محکومیت متهم را صادر کرد، حالت چهره قاضی گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هنگامی که حکم محکومیت متهم را صادر کرد، حالت چهره قاضی گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The doctor gave him a grim prognosis.
[ترجمه گوگل] دکتر پیش آگهی بدی به او داد
[ترجمه ترگمان] دکتر پیش بینی ناخوشایندی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دکتر پیش بینی ناخوشایندی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید