grilling

جمله های نمونه

1. In broiling or grilling, the food is cooked directly over a very hot flame.
[ترجمه گوگل]در کباب کردن یا کباب کردن، غذا مستقیماً روی شعله بسیار داغ پخته می شود
[ترجمه ترگمان]در کباب کردن یا کباب کردن، غذا مستقیما بر روی شعله داغ پخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He's grilling out there in the midday sun.
[ترجمه گوگل]اون بیرون زیر آفتاب ظهر داره کباب می کنه
[ترجمه ترگمان]در زیر آفتاب ظهر کباب را کباب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. After hours of grilling he opened up.
[ترجمه کارین آرمن] بعد از ساعت ها بازجویی اعتراف کرد .
|
[ترجمه گوگل]بعد از ساعت ها کباب کردن، در را باز کرد
[ترجمه ترگمان]پس از چند ساعت کباب کردن باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The breast can be cut into portions for grilling.
[ترجمه گوگل]سینه را می توان برای کباب کردن به قسمت هایی تقسیم کرد
[ترجمه ترگمان]پستان را می توان به بخش هایی برای کباب کردن برید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They gave him a grilling about the implications of a united Europe.
[ترجمه گوگل]آنها او را در مورد پیامدهای اروپای متحد کباب کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد دلالت های یک سازمان متحد اروپا به او grilling دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The minister faced a tough grilling at today's press conference.
[ترجمه گوگل]وزیر در کنفرانس مطبوعاتی امروز با کباب سختی مواجه شد
[ترجمه ترگمان]وزیر در کنفرانس مطبوعاتی امروز با سوالات سختی مواجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Boar chops are best suited to grilling or sauteing.
[ترجمه گوگل]ریز خرد شده گراز برای کباب کردن یا سرخ کردن مناسب است
[ترجمه ترگمان]برش های گوشت برای کباب کردن و یا کباب کردن مناسب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Prick the skins before grilling.
[ترجمه گوگل]قبل از کباب کردن، پوست ها را سوراخ کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از کباب کردن پوست رو بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hilda's teacher gave her a real grilling about why she'd missed so many classes.
[ترجمه گوگل]معلم هیلدا به او تعجب کرد که چرا او این همه کلاس را از دست داده است
[ترجمه ترگمان]استاد هیلدا به خاطر همین چند کلاس را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When plans call for grilling, sauteing, or broiling, quail takes well to marinating for flavor enhancement.
[ترجمه گوگل]زمانی که برنامه ریزی برای کباب کردن، سرخ کردن یا آب پز کردن لازم است، بلدرچین برای افزایش طعم به خوبی مرینیت می شود
[ترجمه ترگمان]زمانی که طرح هایی برای کباب کردن، کباب کردن، یا broiling، برای تقویت طعم به خوبی به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The meeting turned out to be a grilling by Democrats of the Republican senator about his proposal.
[ترجمه گوگل]معلوم شد که این دیدار مورد انتقاد دموکرات‌های سناتور جمهوری‌خواه در مورد پیشنهاد وی بود
[ترجمه ترگمان]جلسه محاکمه توسط دموکرات ها سناتور جمهوری خواه در مورد پیشنهاد وی مطرح شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Maxine started grilling me on why I'd been spending so much time alone.
[ترجمه گوگل]ماکسین شروع به کباب کردن من کرد که چرا زمان زیادی را تنها می گذرانم
[ترجمه ترگمان]\"ماکسین\" شروع کرد به کباب کردن من که چرا این همه وقت رو تنهایی گذروندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The non-stick grilling trivet makes this easier too.
[ترجمه گوگل]کباب چوبی نچسب این کار را نیز آسان می کند
[ترجمه ترگمان]کباب کردن بدون چوب این کار را آسان تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In short, we must stop grilling them with little questions.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، ما باید از کباب کردن آنها با سؤالات کوچک دست برداریم
[ترجمه ترگمان]خلاصه، ما باید با سوالات کوچکی از آن ها کباب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• broiling, cooking by direct heat, roasting

پیشنهاد کاربران

### **Root Word:**
- **GRILL**: To cook food over direct heat or to question someone intensely.
### **Collocations:**
- **Grill chicken** 🍗 ( e. g. , "grill chicken on a barbecue" )
- **Grill steak** 🥩 ( e. g. , "perfectly grill steak for dinner" )
...
[مشاهده متن کامل]

- **Grill fish** 🐟 ( e. g. , "grill fish with lemon and herbs" )
- **Grill vegetables** 🌽 ( e. g. , "grill vegetables for a healthy meal" )
- **Grill someone** ❓ ( e. g. , "grill someone with tough questions" )
### **Derivatives:**
- **Grilled** ( adjective ) → "grilled food" ( e. g. , grilled meat, grilled cheese )
- **Grilling** ( noun ) → "intense questioning" ( e. g. , gave him a grilling )
- **Grillwork** ( noun ) → "decorative metalwork" ( e. g. , iron grillwork on windows )
- **Grillroom** ( noun ) → "restaurant specializing in grilled food"
- **Grillmaster** ( noun ) → "expert in grilling food"
- - -
### **Example Sentences with "GRILL" ( Easy to Hard ) **
1. **"I love to grill chicken on weekends. "** 🍗
* ( من دوست دارم آخر هفته ها مرغ را کباب کنم. ) *
2. **"He decided to grill some vegetables for a healthy meal. "** 🌽
* ( او تصمیم گرفت مقداری سبزیجات را برای یک وعده سالم کباب کند. ) *
3. **"She grilled the fish with lemon and herbs. "** 🐟
* ( او ماهی را با لیمو و سبزیجات معطر کباب کرد. ) *
4. **"The journalist grilled the politician about his controversial decisions. "** ❓
* ( خبرنگار سیاستمدار را درباره تصمیمات جنجالی اش تحت فشار قرار داد. ) *
5. **"The detective grilled the suspect for hours, but he refused to confess. "** 🔥
* ( کارآگاه ساعت ها مظنون را بازجویی کرد، اما او اعتراف نکرد. ) *
- - -
### **Example Sentences with "GRILLED" ( Easy to Hard ) **
1. **"I ordered a grilled cheese sandwich. "** 🧀
* ( من یک ساندویچ پنیر کبابی سفارش دادم. ) *
2. **"We had grilled steak for dinner. "** 🥩
* ( ما برای شام استیک کبابی خوردیم. ) *
3. **"She prepared a delicious grilled salmon. "** 🐟
* ( او یک ماهی سالمون کبابی خوشمزه آماده کرد. ) *
4. **"After the scandal, the CEO was grilled by reporters. "** 🎤
* ( بعد از رسوایی، مدیرعامل توسط خبرنگاران تحت بازجویی قرار گرفت. ) *
5. **"The witness was grilled in court about his statements. "** ⚖️
* ( شاهد در دادگاه درباره اظهاراتش تحت بازجویی شدید قرار گرفت. ) *
- - -
### **Example Sentences with "GRILLING" ( Easy to Hard ) **
1. **"My dad gave me a grilling about my grades. "** 📚
* ( پدرم درباره نمره هایم از من سخت بازجویی کرد. ) *
2. **"She had to face a grilling from the police. "** 🚔
* ( او مجبور شد یک بازجویی سخت از طرف پلیس را تحمل کند. ) *
3. **"After the debate, the candidate faced a grilling from the media. "** 🎤
* ( پس از مناظره، نامزد انتخاباتی مورد بازجویی شدید رسانه ها قرار گرفت. ) *
4. **"The suspect endured an intense grilling at the police station. "** 🔥
* ( مظنون یک بازجویی شدید را در کلانتری تحمل کرد. ) *
5. **"During the investigation, the lawyer subjected the witness to a relentless grilling. "** ⚖️
* ( در طول تحقیقات، وکیل شاهد را تحت یک بازجویی بی وقفه قرار داد. ) *
- - -
### **Example Sentences with "GRILLWORK" ( Easy to Hard ) **
1. **"The house had beautiful iron grillwork on the windows. "** 🏡
* ( خانه دارای نرده های آهنی زیبا روی پنجره ها بود. ) *
2. **"They admired the intricate grillwork on the palace doors. "** 🏰
* ( آن ها از کار فلزی پیچیده روی درهای کاخ تحسین کردند. ) *
3. **"The antique shop sold ornate grillwork for fences and balconies. "** 🏛️
* ( فروشگاه عتیقه فروشی نرده های فلزی تزئینی برای حصارها و بالکن ها می فروخت. ) *
4. **"The architect designed a facade with delicate grillwork patterns. "** 🏗️
* ( معمار یک نما با الگوهای ظریف نرده های فلزی طراحی کرد. ) *
5. **"The cathedral's historic grillwork was restored to its original beauty. "** ⛪
* ( کار فلزی تاریخی کلیسا به زیبایی اولیه خود بازسازی شد. ) *
- - -
### **Example Sentences with "GRILLMASTER" ( Easy to Hard ) **
1. **"He is the best grillmaster at our family barbecues. "** 🍔
* ( او بهترین سرآشپز کباب در مهمانی های خانوادگی ماست. ) *
2. **"The grillmaster perfectly cooked the ribs on the barbecue. "** 🍖
* ( سرآشپز کباب دنده ها را روی باربیکیو به طور عالی پخت. ) *
3. **"A true grillmaster knows how to balance heat and flavor. "** 🔥
* ( یک سرآشپز واقعی کباب، می داند چگونه گرما و طعم را متعادل کند. ) *
4. **"He trained for years to become a professional grillmaster. "** 🎓
* ( او سال ها آموزش دید تا یک سرآشپز حرفه ای کباب شود. ) *
5. **"At the competition, the grillmasters showcased their best techniques for grilling meat. "** 🏆
* ( در مسابقه، سرآشپزان کباب بهترین تکنیک های خود را برای کباب کردن گوشت به نمایش گذاشتند. ) *
deepseek

سین جیم
مؤاخذه
grilling ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: شبکه ای کباب کردن
تعریف: پختن غذا بر روی توری کباب پز با استفاده از حرارت تابشی

بپرس