grievous

/ˈɡriːvəs//ˈɡriːvəs/

معنی: دردناک، شدید، تالم اور، اندوه اورد
معانی دیگر: اندوه آور، غم انگیز، حزن آور، تاثرآور، حاکی از درد و الم، حاکی از اندوه شدید، غیر قابل تحمل، طاقت فرسا، ناگوار، فجیع، جانخراش، فاحش، چشمگیر (از نظر بد)، زننده، بزرگ، سهمگین

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: grievously (adv.), grievousness (n.)
(1) تعریف: causing emotional or physical suffering; painful.
مترادف: distressing, heartrending, painful
مشابه: agonizing, bitter, deplorable, sore, sorry

- The war had caused grievous injuries to both his body and spirit.
[ترجمه گوگل] جنگ جراحات شدیدی بر جسم و روح او وارد کرده بود
[ترجمه ترگمان] جنگ برای هر دو جسم و روح او صدمه بزرگی ایجاد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His grievous remarks were made out of spite.
[ترجمه گوگل] اظهارات تلخ او از روی کینه توزی بود
[ترجمه ترگمان] سخنان غم انگیز او از همه بدتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: expressing or full of grief; anguished.
مترادف: anguished, heartrending, sorrowful
مشابه: bitter, mournful, pained

(3) تعریف: grave and deplorable; heinous.
مترادف: deplorable, despicable, heinous
متضاد: slight, trivial, venial
مشابه: appalling, atrocious, contemptible, dire, egregious, flagrant, grave, lamentable

- He'd committed a grievous wrong and yet he felt no remorse.
[ترجمه گوگل] او اشتباه بزرگی مرتکب شده بود و با این حال احساس پشیمانی نمی کرد
[ترجمه ترگمان] اشتباه بزرگی مرتکب شده بود و هنوز احساس پشیمانی نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. grievous pain
درد طاقت فرسا

2. a grievous crime
جنایت تکان دهنده

3. a grievous cry
فریادی غم افزا

4. a grievous fault
عیب بزرگ

5. a grievous loss
فقدان مشقت بار

6. a grievous wound
زخم جانگداز

7. They were both found guilty of causing grievous bodily harm.
[ترجمه گوگل]هر دوی آنها به دلیل ایجاد صدمات شدید بدنی مجرم شناخته شدند
[ترجمه ترگمان]هر دو مقصر بودند که باعث رنجش و رنجش جسمانی شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her death was a grievous shock.
[ترجمه گوگل]مرگ او شوک بزرگی بود
[ترجمه ترگمان]مرگ اون شوک بزرگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He had been the victim of a grievous injustice.
[ترجمه گوگل]او قربانی یک بی عدالتی شدید شده بود
[ترجمه ترگمان]قربانی یک بی عدالتی بزرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He survived in spite of suffering grievous injuries.
[ترجمه گوگل]او با وجود جراحات شدید جان سالم به در برد
[ترجمه ترگمان]اون با وجود آسیب دیدگی دردناک جون سالم به در برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her death is a grievous loss to the whole of the community.
[ترجمه گوگل]مرگ او ضایعه ای دردناک برای کل جامعه است
[ترجمه ترگمان]مرگ اون برای کل جامعه ضرر بزرگیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He pilled with grievous taxes and quite lost their hearts.
[ترجمه گوگل]او با مالیات های سنگین همراه شد و کاملاً قلب آنها را از دست داد
[ترجمه ترگمان]او مالیات های دردناک را از دست داده و hearts را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was once a grievous famine in the land.
[ترجمه گوگل]زمانی قحطی شدیدی در این سرزمین وجود داشت
[ترجمه ترگمان]روزگاری قحطی بزرگی در سرزمین وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Liddle is also charged with grievous bodily harm.
[ترجمه گوگل]لیدل همچنین به صدمات شدید بدنی متهم شده است
[ترجمه ترگمان]Liddle نیز به آسیب شدید بدنی متهم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Since grievous bodily harm can be committed by an omission it would be strange if assault and battery could not be.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که آسیب شدید بدنی می تواند با یک قصور مرتکب شود، عجیب است اگر حمله و ضرب و شتم امکان پذیر نباشد
[ترجمه ترگمان]از آن جا که آسیب جسمانی بسیار ناگوار است، اگر حمله و توپخانه صورت بگیرد، عجیب خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. For a submariner, he had committed a grievous act -- mixing alcohol with duty.
[ترجمه گوگل]برای یک زیردریایی، او مرتکب عمل وحشتناکی شده بود - مخلوط کردن الکل با وظیفه
[ترجمه ترگمان]برای یه submariner، اون یه عمل بزرگ با مخلوط کردن الکل با وظیفه انجام داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. It is claimed Metclafe inflicted grievous bodily harm to a man and then attempted to pervert the course of justice.
[ترجمه گوگل]ادعا می شود که متکلاف صدمات شدید بدنی به مردی وارد کرد و سپس سعی کرد مسیر عدالت را منحرف کند
[ترجمه ترگمان]ادعا می کنه که Metclafe آسیب فیزیکی نسبت به یه مرد ایجاد کرده و سعی کرده که مسیر عدالت رو منحرف کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The Mormon Church considers abortion a grievous sin.
[ترجمه گوگل]کلیسای مورمون سقط جنین را گناهی بزرگ می داند
[ترجمه ترگمان]کلیسای مورمون سقط جنین را گناه بزرگ می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دردناک (صفت)
achy, painful, grievous, sore, agonizing, angry, detrimental, dolorous

شدید (صفت)
hard, grievous, strenuous, drastic, keen, tough, exquisite, slashing, sopping, chronic, high-wrought, severe, rugged, stalwart, boisterous, forcible, intense, violent, intensive, vigorous, diametric, diametrical, inclement, incontrollable, rigorous, sthenic

تالم اور (صفت)
grievous

اندوه اورد (صفت)
grievous

انگلیسی به انگلیسی

• causing grief or sorrow; mournful, sorrowful; despicable, deplorable
something that is grievous is extremely serious or worrying in its effects; a formal word.

پیشنهاد کاربران

Grievous=pathetic
حزن انگیز، حزن آلود، غم انگیز، ناراحت کننده، اسف بار، تاسف بار، اسفناک، حاکی از غم و اندوه، فاحش، شدید، بسیار بد
جانفرسا، طاقت فرسا، غیر قابل تحمل
A grievous pain
درد شدید ( جانگداز، فاحش، طاقت فرسا )
...
[مشاهده متن کامل]

A grievous sin
گناه فاحش ( بسیار بد، شدید، اسفناک )
They were both found guilty over ( of ) causing grievous bodily damage
هر دوی آنها به دلیل ایجاد آسیب شدید جسمانی مجرم شناخته شدند.
البته pathetic علاوه بر معانی گفته شده به معنای سزاوار ارحم و بدبخت ( wretched ) هم هست.
The old woman looked pathetic and harmless, but the ferocious tamerlane ordered to set her house on fire
پیرزن علیل ( سزاوار ترحم ) و بی آزار به نظر می رسید، اما تیمور لنگ وحشی دستور داد خانه اش را به آتش بکشند.

به معنی فاحش هم میشه؟ مثلا گناه فاحش؟
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : grieve
✅️ اسم ( noun ) : grief / grievance
✅️ صفت ( adjective ) : grievous
✅️ قید ( adverb ) : grievously

بپرس