صفت ( adjective )
مشتقات: grievously (adv.), grievousness (n.)
مشتقات: grievously (adv.), grievousness (n.)
• (1) تعریف: causing emotional or physical suffering; painful.
• مترادف: distressing, heartrending, painful
• مشابه: agonizing, bitter, deplorable, sore, sorry
• مترادف: distressing, heartrending, painful
• مشابه: agonizing, bitter, deplorable, sore, sorry
- The war had caused grievous injuries to both his body and spirit.
[ترجمه گوگل] جنگ جراحات شدیدی بر جسم و روح او وارد کرده بود
[ترجمه ترگمان] جنگ برای هر دو جسم و روح او صدمه بزرگی ایجاد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جنگ برای هر دو جسم و روح او صدمه بزرگی ایجاد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His grievous remarks were made out of spite.
[ترجمه گوگل] اظهارات تلخ او از روی کینه توزی بود
[ترجمه ترگمان] سخنان غم انگیز او از همه بدتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سخنان غم انگیز او از همه بدتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: expressing or full of grief; anguished.
• مترادف: anguished, heartrending, sorrowful
• مشابه: bitter, mournful, pained
• مترادف: anguished, heartrending, sorrowful
• مشابه: bitter, mournful, pained
• (3) تعریف: grave and deplorable; heinous.
• مترادف: deplorable, despicable, heinous
• متضاد: slight, trivial, venial
• مشابه: appalling, atrocious, contemptible, dire, egregious, flagrant, grave, lamentable
• مترادف: deplorable, despicable, heinous
• متضاد: slight, trivial, venial
• مشابه: appalling, atrocious, contemptible, dire, egregious, flagrant, grave, lamentable
- He'd committed a grievous wrong and yet he felt no remorse.
[ترجمه گوگل] او اشتباه بزرگی مرتکب شده بود و با این حال احساس پشیمانی نمی کرد
[ترجمه ترگمان] اشتباه بزرگی مرتکب شده بود و هنوز احساس پشیمانی نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اشتباه بزرگی مرتکب شده بود و هنوز احساس پشیمانی نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید