greedy

/ˈɡriːdi//ˈɡriːdi/

معنی: ازمند، حریص، طماع، پولکی، دندان گرد، پر خور
معانی دیگر: آزمند، طمعکار، فزون خواه، کسی که بیش از آنچه نیاز دارد می خواهد، شکم پرست، مشتاق غذا، پر ولع

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: greedier, greediest
مشتقات: greedily (adv.), greediness (n.)
(1) تعریف: extremely desirous of wealth or possessions without regard to the desires of others.
مترادف: acquisitive, avaricious, grasping
مشابه: covetous, mercenary, possessive, venal

- He was a greedy man who thought nothing of obtaining wealth by deceitful means.
[ترجمه گوگل] او مردی حریص بود که به هیچ وجه فکر نمی کرد از راه های فریبکارانه به ثروت برسد
[ترجمه ترگمان] او مردی حریص بود که فکر نمی کرد به وسیله deceitful ثروت به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Being greedy, he took all the potatoes for himself, leaving none for the rest of us.
[ترجمه سانا] اوباحرص تمام سیب زمینی هابرای خودبرداشتوهیچ چیزی برابقیه ماباقی نگذاشت
|
[ترجمه گوگل] چون حریص بود، همه سیب زمینی ها را برای خودش گرفت و برای ما باقی نگذاشت
[ترجمه ترگمان] او با حرص و ولع تمام سیب زمینی را برای خودش برداشت و هیچ یک از ما را ترک نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: strongly desirous; eager (often fol. by "for").
مترادف: anxious, avid, eager, hungry, ravenous
مشابه: agog, desirous, impatient, solicitous

- She was greedy for news about her relatives.
[ترجمه گوگل] او طمع اخبار مربوط به بستگانش را داشت
[ترجمه ترگمان] او به دنبال اخبار مربوط به اقوام خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: gluttonous.
مترادف: gluttonous, voracious
مشابه: hoggish, insatiable, piggish, rapacious, ravening

- W spoil our dog with food, so it's not a surprise that he's become greedy.
[ترجمه محیا قره خانی نژاد] ما سگمونو به واسطه زیادغذادادن لوسش کردیم، بنابرین جای تعجبی نداره که حریص شده
|
[ترجمه گوگل] ما سگمان را با غذا خراب می کنیم، بنابراین جای تعجب نیست که او حریص شده است
[ترجمه ترگمان] ما سگ هامون رو با غذا خراب می کنیم، پس تعجبی نداره که اون حریص شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a greedy landlord neglected the welfare of his tenants
صاحبخانه آزمند رفاه مستاجران خود را نادیده گرفت.

2. to be greedy (for)
حرص زدن،زیاده خواستن،طمعکار بودن

3. man is a greedy beast
انسان حیوان آزمندی است.

4. he said: "a miser's greedy eyes will be filled either by contentment or by grave-dust"
گفت: "چشم تنگ دنیادوست را یا قناعت پرکند یا خاک گور"

5. he took a sharp hit at greedy politicians
سیاست چیان طماع را سخت مورد نکوهش قرار داد.

6. take as much as you can eat and don't be greedy
آنقدر که می توانی بخوری بردار و حرص نزن !

7. The greedy boss stopped at nothing to gain profit.
[ترجمه گوگل]رئیس حریص برای به دست آوردن سود دست از سر هیچ چیز برنداشت
[ترجمه ترگمان]رئیس حریص برای بدست آوردن سودی دست از کار کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is a greedy little boy.
[ترجمه شهاب] ان پسر بچه طمع کار است .
|
[ترجمه 🌠MM93🌠] او پسربچه شکمویی است.
|
[ترجمه گوگل]او یک پسر کوچک حریص است
[ترجمه ترگمان] اون پسر بچه greedy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fallen into the trap,for you are too greedy,it's not because of others cunning.
[ترجمه گوگل]به دام افتادی، چون خیلی حریص هستی، این به خاطر حیله گری دیگران نیست
[ترجمه ترگمان]چون تو بیش از حد حریص هستی، به خاطر حیله گری دیگران نیستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He looked at the gold with greedy eyes.
[ترجمه گوگل]با چشمان حریص به طلا نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با چشمان حریص به طلا نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Guy was greedy, amoral and dishonest.
[ترجمه گوگل]گای حریص، بی اخلاق و ناصادق بود
[ترجمه ترگمان] اون یارو حریص، اخلاقی و نادرست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Edith was seen as a conniving, greedy woman.
[ترجمه گوگل]ادیت را به عنوان یک زن همذات پندار و حریص می دیدند
[ترجمه ترگمان]Edith به عنوان یک زن خائن و حریص دیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nelson launched into a blistering criticism of greedy lawyers.
[ترجمه گوگل]نلسون به انتقاد شدید از وکلای حریص پرداخت
[ترجمه ترگمان]نلسون به انتقاد شدید از وکلای حریص آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He stared at the diamonds with greedy eyes.
[ترجمه گوگل]با چشمای حریص به الماس ها خیره شد
[ترجمه ترگمان]با چشمان حریص به الماس ها نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You greedy pig! You're not having another chocolate biscuit!
[ترجمه گوگل]ای خوک حریص! شما یک بیسکویت شکلاتی دیگر نمی خورید!
[ترجمه ترگمان]! ای خوک حریص تو یک بیسکوییت شکلاتی دیگر نمی خوری!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It was greedy of them to eat up all the candy.
[ترجمه گوگل]طمع آنها بود که تمام آب نبات را بخورند
[ترجمه ترگمان] حریص بودن از اونا بود که همه شکلات ها رو بخورن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The greedy pig's eaten all the biscuits!
[ترجمه ab kir] این خوک حریص تمام بیسکویت ها را خورد
|
[ترجمه گوگل]خوک حریص تمام بیسکویت ها را خورده است!
[ترجمه ترگمان]این خوک حریص همه the را خورده!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ازمند (صفت)
avaricious, avid, greedy, covetous, cormorant

حریص (صفت)
avaricious, eager, avid, fierce, greedy, voracious, hungry, esurient, sharp-set, perfervid, self-covetous

طماع (صفت)
avaricious, greedy, covetous, ravenous, vulturine

پولکی (صفت)
avid, greedy, foliaceous

دندان گرد (صفت)
greedy, covetous

پر خور (صفت)
stomachy, greedy, voracious, crapulous, gluttonous, edacious, polyphagous

انگلیسی به انگلیسی

• gluttonous, insatiable, selfish, avaricious, grasping, covetous
someone who is greedy wants more of something than is necessary or fair.

پیشنهاد کاربران

کل چیزی راخواستن، همه اش رو در اصطلاح.
گرسنه چشم. [ گ ُ رِ / رُ ن َ / ن ِ / گ ُ س َ / س ِن َ / ن ِ چ َ / چ ِ ] ( ص مرکب ) کنایه از بخیل و ممسک باشد. ( برهان ) ( غیاث ) ( انجمن آرا ) . حریص :
مرغیم گنگ و مور گرسنه چشم
کس چومن مرغ در حصار نکرد.
...
[مشاهده متن کامل]

خاقانی.
ز من مرنج چو بسیار بنگرم سویت
گرسنه چشمم و سیری ندارم از رویت.
سعدی.
این گرسنه چشم بی ترحم
خود سیر نمیشود ز مردم.
سعدی.
ز گرم خوردن حلوای بوسه معذورم
گرسنه چشم نیارد از این نواله گذشت.
سنجر کاشی ( از آنندراج ) .
|| مردم فقیر و گدا. ( برهان ) ( غیاث ) ( انجمن آرا ) . || کنایه از مردمی هم هست که از قحط و غلا برآمده باشند. ( برهان ) :
این گرسنه چشمان که نگشتند ز تو سیر
خون باد هر آن لقمه که از خوان توگیرند.
باقر کاشی ( ازآنندراج ) .

حریص، طماع، آزمند، طمع کار:
همچنین به صورت استعاری هم استفاده میشه:
He is greedy for power. ( او طمع/عطش قدرت دارد )
همچنین رجوع کنید به greed ( =طمع )
Iranians are greediest people I've ever seen.
greedy algorithm: الگوریتم آزمند
سودجوی افراطی
طمعکار. . .
دَلِهیدَن = دله بازی درآوردن.
طمع کردن
Don't be greedy طمع نکنید. طمعکار نباشید
Greed : حرص و ولع ( خصوصا در رابطه با پول ) ( n )
Greedy : حریص - آزمند - آزمندانه - حریصانه ( adj )
🔵Greed :
[noncount] : a selfish desire to have more of something ( especially money )
...
[مشاهده متن کامل]

🔵Greedy :
1 : having or showing a selfish desire to have more of something ( such as money or food ) : having greed
2 : very eager to have something — for

Would you like me to answer your question?
Would you like me to share with you a little of my privacy and that of a boy who is so You greedy ، your for money and greedy
؟دوست داری به سوال تو پاسخ بدهم
...
[مشاهده متن کامل]

دوست داری یک کوچولو از حریم خصوصی من و پسری که بخاطر پول اینقد حریص شدی و رو دنده حرص هستی رو باهات در میان بگذارم

Greedygrandfatherپدربزرگ شکمو یا حریص
حریص
پولکی
کسی که همیشه هرچیزی را بیشتر از انچه نیاز دارد میخواهد
نظیر انسان پرطمع، پرخور، دندان گرد و. . .
حریص
طمع کار
شکمو
طمعکار . حریص
خسیس
حریص، آزمند ، دارای طمع
پول دوست
حریص

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس