greaten

/ɡreɪtən//ɡreɪtən/

معنی: اهمیت دادن، بزرگ شدن، درشت نشان دادن
معانی دیگر: بزرگتر شدن

جمله های نمونه

1. Actually, if let equipment greaten really, so this equipment also cannot be called again hold facility.
[ترجمه گوگل]در واقع، اگر اجازه دهید تجهیزات واقعاً بزرگ شوند، بنابراین این تجهیزات نیز نمی توانند دوباره به عنوان مرکز نگهداری نامیده شوند
[ترجمه ترگمان]در واقع، اگر اجازه دهید تجهیزات واقعا greaten شوند، بنابراین این تجهیزات نمی تواند دوباره نگهداری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Does pupil greaten bring about eyesight to drop can need how long return to normal?
[ترجمه گوگل]آیا بزرگ شدن مردمک باعث افت بینایی می شود تا چه مدت به حالت عادی برگردد؟
[ترجمه ترگمان]آیا مردمک چشم می تواند دید شما را جلب کند تا قطره به حالت طبیعی باز گردد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Does nose greaten what idea is there can decrescent?
[ترجمه گوگل]آیا بینی بزرگ می کند چه ایده ای وجود دارد می تواند کاهش یابد؟
[ترجمه ترگمان]بینی یعنی این که چه فکری می شه کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Everything concurred to greaten fire.
[ترجمه گوگل]همه چیز با آتش بزرگ همراه بود
[ترجمه ترگمان]همه چیز در برابر آتش greaten بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. How to go black head? And does the pore that does not let nose greaten?
[ترجمه گوگل]چگونه سر سیاه برویم؟ و آیا منافذی که نمی گذارد بینی بزرگ شود؟
[ترجمه ترگمان]چطور باید سر سیاه را حرکت داد؟ آیا حفره های بینی به بینی اجازه نمی دهند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. How the black head on purify nose, and won't still let pore greaten?
[ترجمه گوگل]چگونه سر سیاه روی بینی را تمیز می کند و هنوز هم اجازه نمی دهد منافذ بزرگ شود؟
[ترجمه ترگمان]چگونه سر سیاه بینی را پاک می کند و همچنان pore را رها نخواهد کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اهمیت دادن (فعل)
accent, accentuate, emphasize, greaten

بزرگ شدن (فعل)
greaten, lump, gather, amplify, grow

درشت نشان دادن (فعل)
greaten

پیشنهاد کاربران

بپرس