میزان قابل توجهی. میزان بیشتری
قمست عمدهٔ. . .
او شخصیت قابل احترام و بزرگی داره که میتونه الگو باشه برام
چیزهای زیادی
کلی چیز
I learnt a great deal from her
من کلی چیز از او یاد گرفتم.
من کلی چیز از او یاد گرفتم.
بخش مهمی از ( با of )
A great deal of movement is accomplished through reflexes.
وقت زیادی. بخش وسیعی
گستره عظیم
چشمگیر
زیاد
زیاد
مقدار زیاد
تا حدی قابل توجهی، به اندازه ی زیادی
مقدار زیادی
( اگر با افعال لازم بکار برده شود ) = اغلب ، مکرراً
مشغله، دغدغه
بخش وسیعی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)