grease someone's palm

پیشنهاد کاربران

رشوه دادن ، تطمیع کردن
مثال:
He had to grease the border guards palm in order to enter the country.
او مجبور بود به پاسبانهای مرزی رشوه بدهد برای اینکه وارد کشور بشود.

بپرس