grease

/ˈɡriːs//ɡriːs/

معنی: روغن، مداهنه، چربی، گریس، روغن اتومبیل، چاپلوسی، چرب کردن، رشوه دادن، روغن زدن
معانی دیگر: روغن زدن به، گریس مالی کردن، پیه ی گداخته، روغن دنبه، (دام پزشکی) آماس بخولق یا مچ پای اسب (که علامت آن ترکیدگی پوست و تراوش ماده ی چربی است) (grease heel هم می گویند)، چربی پشم شسته نشده، پشم پاک نشده (grease wool هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a semisolid oily substance, often used as a lubricant.
مشابه: dope, glop, gook, lubricant, oil

(2) تعریف: animal fat, esp. when melted or softened.
مترادف: fat, lard
مشابه: adipose, blubber, butter, dripping, suet, tallow
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: greases, greasing, greased
عبارات: grease someone's palm
(1) تعریف: to lubricate (mechanical parts) with grease.
مترادف: lubricate
مشابه: dope, oil, smear

(2) تعریف: to cover or smear (a cooking pan) with grease.
مترادف: oil, smear
مشابه: butter, lard

جمله های نمونه

1. a grease spot on my tie
لکه ی چربی بر کراوات من

2. first grease the bottom of the frying pan
ابتدا ته ماهی تابه را روغنی کن (روغن بمال).

3. to grease the palm (or hand) of
رشوه دادن،سبیل کسی را چرب کردن

4. in (the) grease
(در مورد حیوانات شکار) چاق و چله،آماده ی شکار شدن

5. this soap cuts grease
این صابون چربی را می برد.

6. to foul a drain with grease
راه آب را با گریس بند آوردن

7. to wipe a coating of grease over the table's surface
یک لایه گریس روی سطح میز مالیدن

8. It's the squeaky wheel that gets the grease.
[ترجمه گوگل]این چرخ جیرجیر است که گریس را می گیرد
[ترجمه ترگمان]این جیر جیر جیر جیر جیر می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The grease from pork can be used for frying.
[ترجمه گوگل]از روغن گوشت خوک می توان برای سرخ کردن استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]چربی خوک میتونه برای کباب کردن استفاده بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Gobs of grease / spittle ran down his chin.
[ترجمه گوگل]تکه‌های روغن / تف روی چانه‌اش جاری شد
[ترجمه ترگمان]تف کردن آب و تف کردن روی چانه اش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her hands were covered with oil and grease.
[ترجمه گوگل]دستانش با روغن و گریس پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]دست هایش را با روغن و روغن پوشانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He had a spot of grease on his tie.
[ترجمه گوگل]روی کراواتش یک لکه چربی داشت
[ترجمه ترگمان] اون یه لکه روغن روی کراواتش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The dinner plates were thick with grease.
[ترجمه گوگل]بشقاب های شام غلیظ از روغن بود
[ترجمه ترگمان]بشقاب ها از روغن سوخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You have a grease spot on your shirt.
[ترجمه گوگل]شما یک نقطه چربی روی پیراهن خود دارید
[ترجمه ترگمان] تو یه لکه روغن روی لباست داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Grease the tin with butter before baking the.
[ترجمه گوگل]قبل از پخت قالب را با کره چرب کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از پختن نان، قوطی را با کره پاک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. You will never get the grease off the plates if you don't use soap.
[ترجمه گوگل]اگر از صابون استفاده نکنید، هرگز چربی از روی بشقاب ها پاک نمی شود
[ترجمه ترگمان]اگر از صابون استفاده نکنی، هیچ وقت روغن را از روی بشقاب نمی گیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روغن (اسم)
butter, unction, ointment, grease, unguent, oil, lubricant, ghee

مداهنه (اسم)
grease, cajolery, hypocricy, toadyism

چربی (اسم)
fat, lubricity, grease, fatness, oil, creaminess, lipid, lipide, lipoma, myelin

گریس (اسم)
grease

روغن اتومبیل (اسم)
grease

چاپلوسی (اسم)
praise, adulation, flattery, lip service, subservience, sycophancy, blarney, grease, cajolement, cajolery, toadyism, subserviency, soft soap, fraise, wagtail

چرب کردن (فعل)
baste, lubricate, grease, dub, liquor

رشوه دادن (فعل)
bribe, grease, tamper, palm

روغن زدن (فعل)
lubricate, grease

تخصصی

[خودرو] گریس
[مهندسی گاز] گریس، روغن، روغن زدن
[زمین شناسی] چربی
[نساجی] چربی - گریس
[پلیمر] گریس

انگلیسی به انگلیسی

• melted or rendered fat of animals; any fatty or oily substance; lubricant
put grease on; lubricate; cause to run smoothly; bribe (slang)
grease is a thick substance that is used to oil the moving parts of machines.
grease is also an oily substance that is produced by your skin.
grease is also animal fat that is produced by cooking meat.
if you grease something, you put grease or fat on it.

پیشنهاد کاربران

In the context of tips, “grease” refers to extra money given to a service worker as a tip or gratuity. It implies a little something extra, beyond the standard tip amount.
پول اضافی که به عنوان انعام به یک کارگر خدماتی داده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

این به معنای چیزی اضافی است، فراتر از مقدار انعام معمول و متداول.
مثال؛
Here’s a little extra grease for you, thanks for the great service.
A bartender might say, “I always appreciate a little grease from my regular customers. ”
A taxi driver might say, “Some passengers are generous with their grease, others not so much. ”

روغن کاری
grease 2 ( n ) =animal fat that has been made softer by cooking or heating
grease
grease 1 ( n ) ( ɡris ) =any thick oily substance, especially one that is used to make machines run smoothly
grease
یادتون بیاد به گیریس
grease
همریشه با : کَره در پارسی
می توان به جای روغن در فناوری به چهر :
کَرِش یا کَریش یا کَریشه بهره بُرد.
رشوه - bribe
روان کردن، هموار کردن ( مسیر و . . . )
چرب کردن، چربی
Oil or fat that comes from cooking or etc

بپرس