graze

/ˈɡreɪz//ɡreɪz/

معنی: خراش، خراشیدگی، خوراک دادن، چریدن، خراشیدن، چراندن، تغذیه کردن از، گله چراندن، چرانیدن
معانی دیگر: چرا کردن، گله داری کردن، دام پروری کردن، (عامیانه) به جای سه وعده غذا تمام روز کم کم خوردن، خوراک را گلچین کردن، (ارتش) مسیر تراشنده، تیر تراشنده، (در مورد گلوله و شمشیر و غیره) خراشیدن، زخم سطحی زدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: grazes, grazing, grazed
• : تعریف: to feed on growing grass and herbage, as cattle and horses.
مترادف: browse
مشابه: feed, forage, pasture

- The cattle grazed in the pasture.
[ترجمه بهار] گله ی گاو ها در علفزار چرا کردند
|
[ترجمه گوگل] گاوها در مرتع چرا می کردند
[ترجمه ترگمان] گله های گاو در چراگاه پراکنده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: grazer (n.)
(1) تعریف: to feed on (growing grass or a field of it).
مترادف: browse, crop

(2) تعریف: to put (animals) to feed on growing grass.
مترادف: pasture, range

- We grazed the horses near the river.
[ترجمه پارس زاده] ما اسب ها را در کنار رودخانه چراندیم. ( برای چریدن به کنار رودخانه بردیم ) .
|
[ترجمه شان] اسب ها را برای چریدن به نزدیک رودخانه بردیم.
|
[ترجمه گوگل] اسب ها را کنار رودخانه چرا می کردیم
[ترجمه ترگمان] در کنار رودخانه اسب ها را خراش دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to tend (animals) at pasture.
مشابه: herd, shepherd, tend
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: grazes, grazing, grazed
(1) تعریف: to touch or brush lightly in passing.
مترادف: brush, sweep
مشابه: glance off, kiss, lick, nick, shave, touch

- He grazed her arm as he ran past her.
[ترجمه گوگل] در حالی که از کنارش می دوید بازویش را می چرید
[ترجمه ترگمان] در حالی که از کنارش می دوید بازویش را خراش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to scrape or abrade (skin).
مترادف: abrade, scrape
مشابه: scratch, scuff, skin

- She fell in the playground and grazed her knee.
[ترجمه Atousa] در زمین بازی افتاد و زانویش خراشیده شد.
|
[ترجمه شان] او بر اثر افتادن در زمین بازی، زانویش خراشیده شد.
|
[ترجمه گوگل] او در زمین بازی افتاد و زانویش را چرید
[ترجمه ترگمان] روی زمین افتاد و زانو زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to touch, brush, or scrape something lightly in passing.
مترادف: brush
مشابه: kiss, touch
اسم ( noun )
مشتقات: grazingly (adv.)
(1) تعریف: a light touching, brushing, or scraping action.
مشابه: abrasion, brush, touch

- He felt the graze of the cat against his leg.
[ترجمه گوگل] چریدن گربه را روی پایش احساس کرد
[ترجمه ترگمان] He گربه را روی پایش احساس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a slight abrasion or scrape.
مترادف: abrasion, scrape
مشابه: scratch

- The wound was only a graze.
[ترجمه Atousa] اون زخم فقط یه خراش بود.
|
[ترجمه گوگل] زخم فقط یک چرا بود
[ترجمه ترگمان] این زخم فقط یک graze بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Parents have been warned against allowing children to graze on sweets and snacks .
[ترجمه محمد احمدی] به والدین هشدار داده شده است که به کودکان اجازه ندهندتا از شرینیجات و تنقلات تغذیه کنند.
|
[ترجمه گوگل]به والدین هشدار داده شده است که به کودکان اجازه ندهند شیرینی ها و تنقلات بچرند
[ترجمه ترگمان]به والدین هشدار داده شده است که به کودکان اجازه دهند تا بر روی شیرینی و تنقلات بچرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Five cows graze serenely around a massive oak.
[ترجمه محمد احمدی] پنج گاو به آرامی در اطراف یک درخت بلوط بزرگ چرا می کنند.
|
[ترجمه گوگل]پنج گاو با آرامش در اطراف یک بلوط عظیم چرا می کنند
[ترجمه ترگمان]پنج گاو با آرامش دور یک درخت بلوط بزرگ می خوابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Villagers traditionally have the right to graze their cattle on the common land.
[ترجمه محمد احمدی] روستاییان به طور سنتی حق دارند که گله خود را بر روی زمین های مشترک چرا کنند.
|
[ترجمه گوگل]روستاییان به طور سنتی حق چرای گاوهای خود را در زمین های مشترک دارند
[ترجمه ترگمان]روستاییان به طور سنتی حق دارند احشام خود را بر روی زمین مشترک graze
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. At low tide in the estuary, cows graze on the marshes.
[ترجمه گوگل]در هنگام جزر در خور، گاوها در باتلاق ها چرا می کنند
[ترجمه ترگمان]در جزر و مد در مصب، گاوها روی مرداب ها می نشستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I've got a graze on my leg.
[ترجمه محمد احمدی] من بر روی پایم یک خراش دارم.
|
[ترجمه گوگل]من روی پایم چرندیده ام
[ترجمه ترگمان]روی پایم یک graze دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Dab the graze with antiseptic.
[ترجمه محمد احمدی] ماده ضدعفونی را آهسته بر روی خراش بزنید.
|
[ترجمه گوگل]چرا را با ضد عفونی کننده آغشته کنید
[ترجمه ترگمان]چرا چرا چرا چرا چرا چرا چرا چرا چرا چرا آن ها را به چرا graze
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The cattle were turned out to graze.
[ترجمه گوگل]گاوها را به چرا تبدیل کردند
[ترجمه ترگمان]گاوها را برای graze برده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His knee stung from the graze.
[ترجمه محمد احمدی] زانویش در اثر خراشیدگی احساس سوزش می کرد.
|
[ترجمه گوگل]زانویش از چرا گزید
[ترجمه ترگمان]زانویش شکسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The land is used by local people to graze their animals.
[ترجمه گوگل]این زمین توسط مردم محلی برای چرای حیوانات خود استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]زمین توسط مردم محلی برای چرای دام ها استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I saw a butterfly graze against the window.
[ترجمه گوگل]پروانه ای را دیدم که کنار پنجره می چرید
[ترجمه ترگمان]یک پروانه را در مقابل پنجره دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The animals tend to graze in herd.
[ترجمه محمد احمدی] حیوانات تمایل دارند که به صورت گله ای به چرا بپردازند.
|
[ترجمه گوگل]حیوانات تمایل به چرای گله دارند
[ترجمه ترگمان]حیوانات تمایل دارند که در گله به چرا بپردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The counselor would then electronically graze the 70 categorical pots of money.
[ترجمه گوگل]سپس مشاور 70 دیگ دسته بندی پول را به صورت الکترونیکی می چراند
[ترجمه ترگمان]سپس مشاور به صورت الکترونیکی ۷۰ لیوان قطعی را در اختیار خود قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They graze on the algae that grow on the coral.
[ترجمه گوگل]آنها از جلبک هایی که روی مرجان رشد می کنند می چرند
[ترجمه ترگمان]آن ها بر جلبک دریایی graze که روی مرجان رشد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Only if sheep graze a combination of rough grassland and heather moor will the grassland slowly extend at the expense of moorland.
[ترجمه گوگل]تنها در صورتی که گوسفندان ترکیبی از علفزارهای ناهموار و هدر را بچرند، علفزار به آرامی به قیمت از بین رفتن مراتع گسترش خواهد یافت
[ترجمه ترگمان]فقط اگر گوسفند یک ترکیبی از چمن زار ناهموار و خلنگ زار را به آرامی در خلنگ زار نگه دارد، چمن زار را به آرامی در خلنگ زار پیش خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خراش (اسم)
abrasion, attrition, scratch, scrape, scuff, graze, rift, chafe, chap, scab, scotch

خراشیدگی (اسم)
scrape, graze

خوراک دادن (فعل)
graze, feed, diet, meal, nourish, serve, grub, board, bait, subsist, nutrify, hay, mess, meat, forage, serve a meal

چریدن (فعل)
graze, grass, burn, browse, pasture

خراشیدن (فعل)
erase, scratch, scrape, graze, chafe, scrub, glance, scab, rase

چراندن (فعل)
graze, feed, summer, grass, pasture

تغذیه کردن از (فعل)
graze

گله چراندن (فعل)
graze

چرانیدن (فعل)
graze, pasture

تخصصی

[علوم دامی] چرا کردن، چریدن

انگلیسی به انگلیسی

• instance of rubbing lightly against something; scrape; scratch; act of grazing, act of eating grass
rub lightly against something; scrape the skin from; feed on growing grass (of livestock); watch over livestock while they are grazing
when an animal grazes, it eats grass.
if you graze a part of your body, you injure the skin by scraping against something. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...cuts and grazes.
see also grazing.

پیشنهاد کاربران

To eat small portions of food frequently and throughout the day, rather than having structured meals. “Graze” implies a casual and continuous form of snacking or eating.
خوردن وعده های غذایی منظم به طور مکرر و در طول روز، به جای خوردن وعده های کوچک غذا
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
I prefer to graze on snacks throughout the day instead of having big meals.
A person might say, “I’m trying to lose weight, so I graze on healthy snacks. ”
Another might ask, “Do you have any grazing options for the party?”

مسیر تراشنده، نزدیک به زمین، تیر تراش، تغذیه کردن از، چریدن، خراش، خراشیدن، گله چراندن، علوم نظامی: زمین، اتش تراش
درزبان باستانی لری واژه کهن وآریایی�کلاشهkelasha, کلاشkelash� به معنی خارش وخاراندن وخراشیدگی وخراش و. . . است. این واژه کهن وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت�گریزgraze� به معنی خراشیدن
...
[مشاهده متن کامل]
و چریدن چراندن گله گوسفند وخوراک تغذیه کردن گله، زخم سطحی زدن و. . . است. ( تمام این معانی باهم مرتبط هستند ) در اینجا تبدیل رایج کاف به گاف، لام به ر، شین به ز راداریم. با واژه اسکرچscratch هم همریشه است رجوع شود بهscratch. با واژه اسکاج یا اسکاچ ظرفشویینیز همریشه است یعنیscotch که مفصل توضیح خواهم داد. کلاشه، خراش، خارش، اسکراچscratch, اسکاچscotch, گریزgrazeهمریشه وهم معنی اند در زبانشناسی. . . توجه به تبدیلها. . .

چریدن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : graze
✅️ اسم ( noun ) : graze / grazier / graziery
✅️ صفت ( adjective ) : grazing
✅️ قید ( adverb ) :
graze lighting تکنیکی در نورپردازی است که در آن منبع نور نزدیک سطحی که باید نورپردازی شود قرار میگیردو باعث تاکید بر بافت یا دیتایل موجوددر آن سطح میشود
خراش برداشتن
زخم جزئی، خراش
ریزه خواری کردن
مالیده شدن به
تماس یافتن با
گرفتن به
خوردن به

بپرس