فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: grazes, grazing, grazed
حالات: grazes, grazing, grazed
• : تعریف: to feed on growing grass and herbage, as cattle and horses.
• مترادف: browse
• مشابه: feed, forage, pasture
• مترادف: browse
• مشابه: feed, forage, pasture
- The cattle grazed in the pasture.
[ترجمه بهار] گله ی گاو ها در علفزار چرا کردند|
[ترجمه گوگل] گاوها در مرتع چرا می کردند[ترجمه ترگمان] گله های گاو در چراگاه پراکنده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: grazer (n.)
مشتقات: grazer (n.)
• (1) تعریف: to feed on (growing grass or a field of it).
• مترادف: browse, crop
• مترادف: browse, crop
• (2) تعریف: to put (animals) to feed on growing grass.
• مترادف: pasture, range
• مترادف: pasture, range
- We grazed the horses near the river.
[ترجمه پارس زاده] ما اسب ها را در کنار رودخانه چراندیم. ( برای چریدن به کنار رودخانه بردیم ) .|
[ترجمه شان] اسب ها را برای چریدن به نزدیک رودخانه بردیم.|
[ترجمه گوگل] اسب ها را کنار رودخانه چرا می کردیم[ترجمه ترگمان] در کنار رودخانه اسب ها را خراش دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to tend (animals) at pasture.
• مشابه: herd, shepherd, tend
• مشابه: herd, shepherd, tend
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: grazes, grazing, grazed
حالات: grazes, grazing, grazed
• (1) تعریف: to touch or brush lightly in passing.
• مترادف: brush, sweep
• مشابه: glance off, kiss, lick, nick, shave, touch
• مترادف: brush, sweep
• مشابه: glance off, kiss, lick, nick, shave, touch
- He grazed her arm as he ran past her.
[ترجمه گوگل] در حالی که از کنارش می دوید بازویش را می چرید
[ترجمه ترگمان] در حالی که از کنارش می دوید بازویش را خراش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در حالی که از کنارش می دوید بازویش را خراش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to scrape or abrade (skin).
• مترادف: abrade, scrape
• مشابه: scratch, scuff, skin
• مترادف: abrade, scrape
• مشابه: scratch, scuff, skin
- She fell in the playground and grazed her knee.
[ترجمه Atousa] در زمین بازی افتاد و زانویش خراشیده شد.|
[ترجمه شان] او بر اثر افتادن در زمین بازی، زانویش خراشیده شد.|
[ترجمه گوگل] او در زمین بازی افتاد و زانویش را چرید[ترجمه ترگمان] روی زمین افتاد و زانو زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to touch, brush, or scrape something lightly in passing.
• مترادف: brush
• مشابه: kiss, touch
• مترادف: brush
• مشابه: kiss, touch
اسم ( noun )
مشتقات: grazingly (adv.)
مشتقات: grazingly (adv.)
• (1) تعریف: a light touching, brushing, or scraping action.
• مشابه: abrasion, brush, touch
• مشابه: abrasion, brush, touch
- He felt the graze of the cat against his leg.
[ترجمه گوگل] چریدن گربه را روی پایش احساس کرد
[ترجمه ترگمان] He گربه را روی پایش احساس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] He گربه را روی پایش احساس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a slight abrasion or scrape.
• مترادف: abrasion, scrape
• مشابه: scratch
• مترادف: abrasion, scrape
• مشابه: scratch
- The wound was only a graze.
[ترجمه Atousa] اون زخم فقط یه خراش بود.|
[ترجمه گوگل] زخم فقط یک چرا بود[ترجمه ترگمان] این زخم فقط یک graze بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید