gravy train

/ˈɡreɪviˈtreɪn//ˈɡreɪvitreɪn/

(آمریکا - خودمانی) منبع درآمد بی زحمت، پول مفت، منبع درامد بدون زحمت، منبع در امد نامشروع

جمله های نمونه

1. Privatization is not always the gravy train that governments promise.
[ترجمه گوگل]خصوصی سازی همیشه همان قطاری نیست که دولت ها وعده می دهند
[ترجمه ترگمان]خصوصی سازی همیشه همان قطاری نیست که دولت ها وعده می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A: This company is not a gravy train.
[ترجمه گوگل]A: این شرکت یک قطار آبگوشت نیست
[ترجمه ترگمان] این شرکت یه ظرف آبگوشت نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Many teenage girls thought selling betel nuts a gravy train.
[ترجمه گوگل]بسیاری از دختران نوجوان فکر می کردند که آجیل فوفل را به عنوان قطار آبگوشت بفروشند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دختران نوجوان فکر می کردند که betel را به یک قطار gravy می فروشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Their gravy train ended when the government stopped funding the research project.
[ترجمه گوگل]زمانی که دولت تامین مالی پروژه تحقیقاتی را متوقف کرد، قطار آبخوری آنها به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]قطار Their زمانی پایان یافت که دولت بودجه پروژه تحقیقاتی را متوقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The gravy train is just not for me.
[ترجمه گوگل]قطار سس فقط برای من نیست
[ترجمه ترگمان] اون ظرف آبگوشت فقط واسه من نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bob has been on the gravy train ever since landing a job with the government.
[ترجمه گوگل]باب از زمانی که در دولت مشغول به کار شد، در قطار آبدار بوده است
[ترجمه ترگمان]باب از زمان فرود آمدن با دولت در ظرف سس شرکت داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A: George realized the gravy train was over when he got fired.
[ترجمه گوگل]ج: جورج وقتی اخراج شد متوجه شد که قطار آبگیری تمام شده است
[ترجمه ترگمان]الف متوجه شد که وقتی اخراج شد، قطار در حال مستی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Many government officials in America are on the gravy train.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مقامات دولتی در آمریکا در قطار آبدار هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مقامات دولتی در آمریکا در قطار gravy هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He'll never leave his job. It's a real gravy train.
[ترجمه گوگل]او هرگز کار خود را ترک نخواهد کرد این یک قطار سس واقعی است
[ترجمه ترگمان]او هرگز شغلش را ترک نخواهد کرد این یه ظرف آبگوشت واقعیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mark has been on a gravy train all these years. There does seem to have pennies from heaven for him.
[ترجمه گوگل]مارک در تمام این سال‌ها سوار قطاری بوده است به نظر می رسد سکه هایی از بهشت ​​برای او وجود دارد
[ترجمه ترگمان] مارک \"همه این سال ها روی یه ظرف آبگوشت بوده\" به نظر می رسد که برای او پولی از بهشت به دست آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For her, the advertising business is a real gravy train.
[ترجمه گوگل]برای او، تجارت تبلیغاتی یک قطار آبگوشت واقعی است
[ترجمه ترگمان]برای او، کسب وکار تبلیغات یک قطار gravy واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A: John seems to be on the gravy train these days.
[ترجمه گوگل]پاسخ: به نظر می رسد جان این روزها در قطار آبگوشت است
[ترجمه ترگمان]ج: به نظر می رسد که جان این روزها در قطار gravy باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They were sitting on the gravy train too, enjoying the views from the observation car.
[ترجمه گوگل]آنها هم در قطار آبگوشت نشسته بودند و از مناظر واگن دیدبانی لذت می بردند
[ترجمه ترگمان]آن ها روی the نشسته بودند و از مناظر آن اتومبیل لذت می بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was a gravy train while it lasted, but it was unsustainable.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که دوام آورد، این یک قطار آبگوشت بود، اما ناپایدار بود
[ترجمه ترگمان]در آن حال که دوام داشت، یک ظرف آبگوشت بود، اما it بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• if you describe something such as a job or business as a gravy train, you mean that you get a lot of money from it without much effort; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

Gravy train refers to a job or situation that provides easy and substantial profits or benefits with minimal effort or investment.
شغل یا موقعیتی که سود یا مزایای آسان و قابل توجهی را با حداقل تلاش یا سرمایه گذاری فراهم می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

شغل یا حرفه ی پول ساز
مثال؛
Working in tech is a gravy train right now.
In a discussion about career choices, one might mention, “I’m looking for a job that’s more than just a gravy train. ”
A person might express envy by saying, “I wish I could get on that gravy train!”

Gravy : easy money or profit : پول یا سود بادآورده
He’s been riding the gravy train ever since he married that heiress.
The government cut off the gravy train for the corrupt contractors.
She got on the gravy train when she landed that lucrative book deal.
کار, شغل یا حرفه ی پولساز . کاری که با کمترین زحمت پول مفت و هنگفت باهاش بدست میاد.
پول باد آورده، مفت
توضیح درباره اصطلاح gravy train
gravy به آب خورش می گویند که لذیذ و خوشمزه است. در قدیم، مامورین راه آهن که به مردم ایستگاه ها را اعلام می کردند از این اصطلاح استفاده کردند تا بفهمانند که کار بسیار ساده ولی بسیار پردر آمد دارند. امروزه هم این اصطلاح به پول مفت در آوردن اطلاق می گردد.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه قطار می تواند برای این به کار رفته باشد که همیشه در حال آمدن است.
منبع: سایت بیاموز

پول یا مفت
یک شبه پولدار شدن؛
تلاش هایی که یک فرد انجام میدهد تا سریع و راحت تر به پول برسد و اغب با فریب و بدنیتی همراه میشود؛
نمونه بارزش میشود بورس هه
مفت خوری

بپرس