gratitude

/ˈɡrætəˌtuːd//ˈɡrætɪtjuːd/

معنی: سپاسگزاری، تشکر، حق شناسی، نمک شناسی
معانی دیگر: امتنان، قدردانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the state or feeling of being thankful or appreciative; gratefulness.
مترادف: gratefulness, thankfulness, thanks
مشابه: acknowledgment, appreciation, obligation, recognition

- I don't know how to express my gratitude for what you've done for me.
[ترجمه شان] نمی دانم چگونه ( مراتب ) سپاسگزاری و امتنان خود را از آنچه که برایم انجام داده اید، بیان کنم
|
[ترجمه گوگل] نمی دانم چگونه سپاسگزارم را به خاطر کاری که برای من انجام دادی ابراز کنم
[ترجمه ترگمان] نمی دانم چطور از آنچه برای من کردی قدردانی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She felt tremendous gratitude to her parents for helping her through school.
[ترجمه Farzane] او از پدرو مادرش برای حمایتشان از وی در طول سالهای تحصیلش بی نهایت سپاسگزار بود
|
[ترجمه گوگل] او از پدر و مادرش برای کمک به او در طول مدرسه تشکر فوق العاده ای داشت
[ترجمه ترگمان] او نسبت به والدینش که در مدرسه به او کمک می کردند، احساس سپاسگزاری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. weeping gratitude
امتنان توام با اشک ریزی

2. he expressed his gratitude for iran's help
مراتب حق شناسی خود را نسبت به کمک های ایران ابراز کرد.

3. i hereby express my gratitude to all of you
بدینوسیله مراتب امتنان خود را به همه ی شماها ابراز می دارم.

4. this gift betokens our deep gratitude
این هدیه گویای تشکر ژرف ما است.

5. with a heart replete with gratitude
با قلبی آکنده از امتنان

6. this gift is a token of our gratitude
این هدیه نشان امتنان ما است.

7. his devotion gives him a title to our gratitude
فداکاری او،وی را مستحق امتنان ما می کند.

8. Gratitude is the sign of noble souls. Aesop
[ترجمه گوگل]شکرگزاری نشانه ارواح شریف است ازوپ
[ترجمه ترگمان]تشکر نشانه روح نجیب است Aesop
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tears of gratitude filled her eyes.
[ترجمه گوگل]اشک شکرگزاری چشمانش را پر کرد
[ترجمه ترگمان]اشک سپاسگزاری چشمانش را پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As we express our gratitude, we must never forget that the highest appreciation is not to utter words, but to live by them. John F. Kennedy
[ترجمه گوگل]هنگام ابراز قدردانی، هرگز نباید فراموش کنیم که بالاترین قدردانی به زبان آوردن کلمات نیست، بلکه زندگی بر اساس آنهاست جان اف کندی
[ترجمه ترگمان]همانطور که ما قدردانی خود را بیان می کنیم، هرگز نباید فراموش کنیم که بالاترین میزان قدردانی برای ادای کلمات نیست، بلکه باید با آن ها زندگی کند جان اف کندی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their gratitude made it all worthwhile.
[ترجمه گوگل]قدردانی آنها همه چیز را ارزشمند کرد
[ترجمه ترگمان] قدردانی اونا باعث شد که همه اینا ارزش داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As a token of our gratitude for all that you have done, we would like you to accept this small gift.
[ترجمه گوگل]به نشانه قدردانی از تمام کارهایی که انجام دادید، مایلیم این هدیه کوچک را بپذیرید
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک نشان قدردانی نسبت به همه کارهایی که انجام داده اید، ما دوست داریم این هدیه کوچک را قبول کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She sent them a present to show/express her gratitude.
[ترجمه گوگل]او برای نشان دادن/ابراز قدردانی خود هدیه ای برای آنها فرستاد
[ترجمه ترگمان]او برای آن ها هدیه فرستاد و سپاسگزاری خود را ابراز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her eyes were immediately filled with gratitude.
[ترجمه گوگل]چشمانش بلافاصله پر از قدردانی شد
[ترجمه ترگمان]بلافاصله چشمانش پر از قدرشناسی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Well, there's gratitude for you! Here am I trying to help and you tell me not to interfere!
[ترجمه گوگل]خوب، تشکر از شما وجود دارد! در اینجا من سعی می کنم کمک کنم و شما به من بگویید که دخالت نکن!
[ترجمه ترگمان]! خب، ازت قدردانی می کنم من دارم سعی می کنم کمک کنم و تو بهم بگو که دخالت نکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Please cite my gratitude to him.
[ترجمه حمید] لطفا مراتب قدردانی من رو به ایشان اعلام کنید ( حالت رسمی )
|
[ترجمه گوگل]لطفاً از او تشکر کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا از من تشکر کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سپاسگزاری (اسم)
acknowledgment, thank, gratitude, thanksgiving, gratuity

تشکر (اسم)
acknowledgment, thank, gratitude

حق شناسی (اسم)
gratitude

نمک شناسی (اسم)
gratitude

انگلیسی به انگلیسی

• gratefulness, thankfulness, appreciation
gratitude is the state of feeling grateful.

پیشنهاد کاربران

I do owe you a debt of gratitude: من به شما یه سپاسگزاری بدهکارم
برای ساختار فعلش از show gratitude یا express gratitude استفاده میشه.
اگه برای سپاسگزار بودن از افراد باشه از show gratitude to و اگه برای سپاسگزار بودن نسبت به موضوع یا چیزی باشه از show gratitude for استفاده میشه.
You have my gratitude
برای بیان بسیار ممنون بودن به صورت خیلی مودبانه و باکلاس
بعضی جاها مهربونی هم معنی میده.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : gratitude
✅️ صفت ( adjective ) : grateful
✅️ قید ( adverb ) : gratefully
سپاس گزاری مودبانه_قدردانی
تشکر
سپاسگذاری
شکرگذاری
testify/express/show your gratitude for something
thank
regard
قدردانی. حالت قدردان بودن رو میگن
Gratefulness - thankfulness - appreciation
شکرگزاری

نمک شناسی
قدردانی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس