grating

/ˈɡreɪtɪŋ//ˈɡreɪtɪŋ/

معنی: ساینده، پنجره، شبکه، چارچوب اهنی، گوشت ریز، تیز و دلخراش
معانی دیگر: نرده ی آهنی (در پنجره و غیره)، در نرده ای، نرده ی دو طرف پلکان کشتی و راهرو و غیره، دیواره (از آهن مشبک)، ناراحت کننده، ناخوشایند، (صدا) خشن و ناخوشایند، گوش خراش، خش خشی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a framework of crossed or parallel bars that covers an opening; grate.
مترادف: grate, grid, grille
مشابه: grill
صفت ( adjective )
(1) تعریف: (of a sound) harsh, jarring, or discordant.

- The wheels of the train made a grating noise as the train came to a halt.
[ترجمه گوگل] با توقف قطار، چرخ‌های قطار صدای رنده‌ای ایجاد کردند
[ترجمه ترگمان] همچنان که قطار متوقف می شد، چرخ های قطار سر و صدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: irritating or displeasing, esp. due to harshness or discordance.
مشابه: annoying, bothersome, irritating, jarring, tiresome

- I find their constant arguing very grating.
[ترجمه فاضل] بحث ادامه دار اونا برام آزار دهنده است
|
[ترجمه گوگل] من بحث مداوم آنها را بسیار جالب می دانم
[ترجمه ترگمان] من پیوسته با یکدیگر بحث و مشاجره می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the grating roar of the pebbles on the beach
صدای خش خش ریگ های ساحل

2. all the windows had iron grating
همه ی پنجره ها نرده ی آهنی داشت.

3. Leaves clogged the grating over the drain.
[ترجمه گوگل]برگها توری روی زهکشی را مسدود کردند
[ترجمه ترگمان]برگ ها پنجره را روی فاضلاب مسدود کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The grating protected a window in the men's room.
[ترجمه گوگل]توری از پنجره ای در اتاق مردان محافظت می کرد
[ترجمه ترگمان]پنجره از پنجره اتاق مردان محافظت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The sound of his grating voice complaining all day was driving me crazy.
[ترجمه گوگل]صدای رنده اش که تمام روز گلایه می کرد مرا دیوانه می کرد
[ترجمه ترگمان]صدای grating که تمام روز را شکایت می کرد داشت مرا دیوانه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She recognized the grating voice of Dr. Sarnoff.
[ترجمه گوگل]او صدای گیرای دکتر سارنوف را تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]()صدای شبکه (سارنوف)را تشخیص داد ((سارنوف)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The faint grating caused by that supreme effort was what Biff had detected in his beast-brain.
[ترجمه گوگل]توری ضعیف ناشی از آن تلاش عالی همان چیزی بود که بیف در مغز جانور خود پیدا کرده بود
[ترجمه ترگمان]این فشار خفیف ناشی از آن تلاش خارق العاده بود که biff در مغز حیوانات کشف کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The statue slowly slithered off his body; a grating noise as it hit the floor.
[ترجمه گوگل]مجسمه به آرامی از روی بدنش سر خورد صدای رنده در هنگام برخورد با زمین
[ترجمه ترگمان]مجسمه به آرامی از بدنش بیرون خزید صدایی که به زمین برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Butter the bread and sprinkle on a grating of nutmeg or pinches of allspice.
[ترجمه گوگل]نان را کره بمالید و روی یک رنده جوز هندی یا فلفل دلمه ای بپاشید
[ترجمه ترگمان]یا نان کره و روی یک پنجره پر از جوز هندی یا نیشگون گرفتن از allspice
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Calls a short high-pitched whistle and a harsh grating note.
[ترجمه گوگل]یک سوت کوتاه بلند و یک نت رنده خشن می خواند
[ترجمه ترگمان]فریاد یک سوت بلند بلند و یک اسکناس خشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The liquor store had a metal grating separating the customers from the wares.
[ترجمه گوگل]مشروب فروشی یک توری فلزی داشت که مشتریان را از اجناس جدا می کرد
[ترجمه ترگمان]انبار لیکور، یک طارمی آهنی داشت که مشتریان را از کالای خود جدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The luminance profile of a typical grating pattern is shown in Figure
[ترجمه گوگل]مشخصات درخشندگی یک الگوی توری معمولی در شکل نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]پروفایل درخشندگی یک الگوی grating معمول در شکل زیر نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A grating is a set of tight and dark stripes, usually of equal width.
[ترجمه گوگل]توری مجموعه ای از نوارهای تنگ و تیره است که معمولاً با عرض مساوی هستند
[ترجمه ترگمان]یک دریچه، مجموعه ای از نوارهای باریک و تنگ و معمولا با عرض برابر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This involved grating soap, microwaving it and finally putting it through a food processor.
[ترجمه گوگل]این شامل رنده کردن صابون، مایکروویو کردن آن و در نهایت قرار دادن آن در غذاساز بود
[ترجمه ترگمان]این کار منجر به صابون grating می شود، آن را تمیز می کند و در نهایت آن را از طریق یک پردازنده مواد غذایی قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساینده (اسم)
abradant, abrasive, grating, rasper

پنجره (اسم)
grating, window, casement, iron railing, sash window, lattice window, persian blinds

شبکه (اسم)
grating, net, grate, trellis, netting, mesh, network, lattice, plexus, grille, meshwork, rete, reticule, reticulum, treillage, trelliswork

چارچوب اهنی (اسم)
grating

گوشت ریز (اسم)
grating

تیز و دلخراش (صفت)
grating

تخصصی

[شیمی] توری
[عمران و معماری] طارمی - شبکه فولادی - دریچه مشبک
[برق و الکترونیک] توری 1. آرایشی از سیمهای نازک موازی در موجبرها که فقط یک موج خاص را عبور میدهند. 2. آرایشی از سیمهای فلزی متقاطع کهبه عنوان بازتابنده برای آنتن ریزموج عمل می کنندو کمترین مقاومت را در برابر باد دارند. 3. diffraction grating.
[زمین شناسی] طارمی، شبکه فولادی، دریچه مشبک
[نساجی] شبکه
[ریاضیات] شبکه، شبکه بندی، مشبک
[پلیمر] شبکه، توری(برای جداسازی طول موج)، کف های مشبک

انگلیسی به انگلیسی

• network of parallel metal bars or wires, grill, grid, grate
scraping, abrading; irritating; oppressive; making a harsh or abrasive noise, discordant
a grating is a metal frame with rows of bars across it fastened over a hole in a wall or in the ground.
a grating sound is harsh and unpleasant.
see also grate.

پیشنهاد کاربران

grating – irritating; annoying; aggravating; unpleasant
* It’s grating to call an office and have to listen to a recorded message for 20
minutes before you can speak with a real person.
گوش خراش ( صدا )
توری کفشور
آزار دهنده
grating ( فیزیک - اپتیک )
واژه مصوب: توری
تعریف: ← توری پراش
توری
شبکه راه راه
صفحه مشبک

بپرس