gratifyingly


بطورلذت بخش، چنانکه خوشی دهد، چنانکه خوشنودسازد

جمله های نمونه

1. This year, gratifyingly, we have made a small profit.
[ترجمه گوگل]امسال خوشبختانه سود ناچیزی داشته ایم
[ترجمه ترگمان]امسال، gratifyingly، ما سود کمی به دست آوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The success rate in the exam was gratifyingly high.
[ترجمه گوگل]میزان موفقیت در آزمون به طرز خوشحال کننده ای بالا بود
[ترجمه ترگمان]میزان موفقیت در این امتحان بسیار بالا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Gratifyingly, people are interested in physics and this is a proper story.
[ترجمه گوگل]جای خوشحالی است که مردم به فیزیک علاقه مند هستند و این داستان درستی است
[ترجمه ترگمان]gratifyingly، مردم به فیزیک علاقه دارند و این یک داستان درست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Hoped extremely you can select and purchase gratifyingly to in the Shenzhen abundant outstanding stamp equipment limited company, the satisfied commodity, and enjoys to the on-line shopping pleasure.
[ترجمه گوگل]بسیار امیدواریم که بتوانید در شرکت محدود تجهیزات تمبر برجسته فراوان شنژن، کالای رضایت بخش را انتخاب و خرید کنید و از خرید آنلاین لذت ببرید
[ترجمه ترگمان]Hoped شدیدا شما می توانید gratifyingly را برای شرکت محدود تجهیزات تمبر، کالای راضی، انتخاب و خرید کنید و از لذت خرید آنلاین لذت ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The performance was at a gratifyingly high level.
[ترجمه گوگل]عملکرد در سطح بسیار خوشحال کننده ای بود
[ترجمه ترگمان]عملکرد در سطح بالایی قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What consoles gratifyingly, the government Department responsible for the work will have established even more, the consummation emergency communication mechanism to propose the agenda.
[ترجمه گوگل]آنچه مایه خرسندی است، وزارت دولتی که مسئول این کار است، مکانیسم ارتباط اضطراری تکمیلی را برای پیشنهاد دستور کار بیشتر ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]What consoles، اداره دولتی مسئول این کار، حتی بیشتر، مکانیزم ارتباطی اضطراری به منظور پیشنهاد دستور کار را ایجاد خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Given the fraught nature of the subject, the results are gratifyingly uncontroversial.
[ترجمه گوگل]با توجه به ماهیت پر از موضوع، نتایج به طرز خوشحال کننده ای غیر قابل بحث هستند
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن ماهیت پرمخاطره این موضوع، نتایج غیر uncontroversial هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Based on it, static and dynamic interfacing experiment was made in the pool. The instrument gratifyingly performed all the process many times, which made a good prepare for futures real vehicle.
[ترجمه گوگل]بر اساس آن، آزمایش رابط استاتیک و دینامیکی در استخر انجام شد این ساز با خوشحالی تمام مراحل را چندین بار انجام داد، که باعث شد آمادگی خوبی برای خودروی واقعی آتی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]براساس آن، آزمایش تعامل استاتیک و پویا در استخر ایجاد شد ابزار gratifyingly تمام فرآیند را چندین بار اجرا کرد، که یک آماده سازی خوب برای خودروی واقعی آتی ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Kami packed the thick mud onto himself. It was gratifyingly adhesive.
[ترجمه گوگل]کامی گل غلیظ را روی خودش جمع کرد به طرز خوشحال کننده ای چسب بود
[ترجمه ترگمان]Kami گل thick را روی خود جمع کرد یه چسب gratifyingly بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• satisfying; in a way that gives pleasure; in an enjoyable manner

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : gratify
اسم ( noun ) : gratification
صفت ( adjective ) : gratifying / gratified
قید ( adverb ) : gratifyingly

بپرس