graticule


شطرنجی کردن، چهار خانه کردن

جمله های نمونه

1. A fine line employed as a graticule marker or an index in a precision device.
[ترجمه shahram] یک خط خوب میتواند به عنوان یک نشانگر درجه بندی شده و یا یک شاخص در یک دستگاه دقت به کار گرفته شود
|
[ترجمه گوگل]خط ظریفی که به عنوان نشانگر گرتیکول یا شاخص در یک دستگاه دقیق استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]یک خط خوب به عنوان یک علامت یا شاخص در دستگاه دقیق استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. With Gyro Night only the gyro graticule was visible and the range was set to 165 m (180 yds ) irrespective of pedals or twist grip.
[ترجمه گوگل]با Gyro Night فقط ژیروسکوپ قابل مشاهده بود و برد آن بدون توجه به پدال‌ها یا گرفتن چرخشی روی 165 متر (180 yds) تنظیم شد
[ترجمه ترگمان]با Night ژیرو تنها ژیرو مرئی بود و دامنه تا ۱۶۵ متر (۱۸۰ درجه سانتی متر)بدون توجه به پدال های و یا کنترل چرخش تنظیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This graticule moved to the correct position allowing for deflection, and also incorporated a ranging facility.
[ترجمه گوگل]این گرتیکول به موقعیت صحیحی که امکان انحراف را فراهم می‌کرد، حرکت کرد و همچنین دارای یک مرکز محدوده بود
[ترجمه ترگمان]این graticule به موقعیت درستی که اجازه انحراف را می دهد منتقل می شود و همچنین امکانات وسیعی را نیز در بر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This paper presents a method of designing graticule according to the reinforcing polyester nonwoven in a carbon fibre sheet, and develops a graticule shaping machine.
[ترجمه گوگل]این مقاله روشی برای طراحی گرتیکول با توجه به تقویت کننده پلی استر نبافته در یک ورق فیبر کربن ارائه می دهد و یک دستگاه شکل دهی گرتیکول را توسعه می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله روشی برای طراحی graticule با توجه به لایه پلی استر تقویت شده در یک ورق فیبر کربن ارائه می دهد و یک ماشین شکل دهی graticule را توسعه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The image of the graticule is projected through the focal plane of a collimated lens, and reflected onto a glass screen mounted 4degrees to the gunner's eye.
[ترجمه گوگل]تصویر گراتیکول از طریق صفحه کانونی یک لنز همسو پخش می شود و بر روی صفحه شیشه ای نصب شده 4 درجه نسبت به چشم توپچی منعکس می شود
[ترجمه ترگمان]تصویر of از طریق صفحه اصلی یک لنز collimated به تصویر کشیده می شود و بر روی یک صفحه شیشه ای که ۴ درجه به چشم توپچی می رود منعکس می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The ocular micrometer is a circular diameter graticule.
[ترجمه گوگل]میکرومتر چشمی یک گرتیکول با قطر دایره ای است
[ترجمه ترگمان]این میکرومتر ocular یک graticule گرد حلقوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rates of turn above rate 3 cause the graticule to disappear entirely, and on reappearance it takes one or two seconds to settle down.
[ترجمه گوگل]سرعت چرخش بالاتر از نرخ 3 باعث ناپدید شدن کامل گرتیکول می شود و در زمان ظاهر شدن مجدد یک یا دو ثانیه طول می کشد تا ته نشین شود
[ترجمه ترگمان]نرخ تبدیل بالا به نرخ ۳ باعث می شود که the به طور کامل ناپدید شود، و با ظهور مجدد آن یک یا دو ثانیه طول می کشد تا آرام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The larger graticule is fixed and indicates the direction in which the guns are pointing.
[ترجمه گوگل]گرتیکول بزرگتر ثابت است و جهتی را که اسلحه ها در آن نشانه می روند نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]The بزرگ تر ثابت است و مسیری که در آن توپ ها به آن اشاره می کنند را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. However, as there was no illumination of the graticule, the sight could not be used at night.
[ترجمه گوگل]با این حال، از آنجایی که گراتیکول روشنایی نداشت، در شب نمی‌توان از آن استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، چون هیچ گونه روشنایی از graticule دیده نمی شد، منظره را نمی شد در شب به کار برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The graticule image was projected through a prism and a stadiametric lens system onto the windscreen, and a dimming rheostat was fitted close to the unit on the instrument panel.
[ترجمه گوگل]تصویر گراتیکول از طریق یک منشور و یک سیستم لنز استیامتری روی شیشه جلو نمایش داده می‌شود و یک رئوستات کم‌نور نزدیک به واحد روی پانل ابزار نصب شده است
[ترجمه ترگمان]تصویر graticule از طریق یک منشور و یک لنز دوربین stadiametric بر روی شیشه جلوی روی صفحه نمایش داده شد، و a dimming به اندازه واحد روی صفحه دستگاه نصب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The range of your sight is fixed at 274 m (300 yds), which has been found to be the optimum - you merely place the graticule round the target.
[ترجمه گوگل]برد دید شما روی 274 متر (300 yds) ثابت شده است، که بهینه ترین حالت است - شما فقط گرتیکول را دور هدف قرار دهید
[ترجمه ترگمان]دامنه دید شما به ۲۷۴ m (۳۰۰ yds)ثابت شده است، که در حالت بهینه یافت می شود - شما صرفا \"graticule\" را در اطراف هدف قرار می دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It may cause error . To prevent these errors, a graticule is made, which can measure accurately.
[ترجمه گوگل]ممکن است باعث خطا شود برای جلوگیری از این خطاها، یک گرتیکول ساخته می شود که می تواند به دقت اندازه گیری کند
[ترجمه ترگمان]ممکن است باعث اشتباه شود برای جلوگیری از این اشتباه ات، graticule ایجاد می شود که می تواند به طور دقیق اندازه گیری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In this text the facture and the clinical ap - plication the graticule will be described in detail.
[ترجمه گوگل]در این متن فاکتور و کاربرد بالینی گراتیکول به تفصیل شرح داده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]در این متن the و the بالینی - plication the به تفصیل شرح داده خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The aim of this devise attempts to present a method of designing the graticule by textile technology, and develops a graticule shaping machine.
[ترجمه گوگل]هدف از این ابداع، ارائه روشی برای طراحی گرتیکول با استفاده از فناوری نساجی و توسعه دستگاه شکل‌دهی گرتیکول است
[ترجمه ترگمان]هدف از این تدبیر این است که روشی برای طراحی the توسط تکنولوژی نساجی ارائه داده و یک دستگاه شکل دهنده تکاملی را توسعه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] صفحه شطرنجی شبکه ای از خطوط افقی و عمودی روی صفحه نمایش نوسان نما ( اسیلوسکوپ) کهاین امکان را میدهد که بادانستن نحوه ی درجه بندی صحه، بتوان مقدا متغیرهای روی هر محور را تخمین زد. معمولاً صفحه شطرنجی دارای 10 خانه افقی و 8 خانه عمودی اس و در هر جهت یک محور مرکزی وجود دارد.
[زمین شناسی] شبکه نصف النهارات و مدارات ،خطوط مشخصه زمین در عکس هوایی شبکهای از نصف النهارهای موازی ترسیم شده روی نقشه در سیستم پروژکشن.

انگلیسی به انگلیسی

• lines that represent parallels of longitude and latitude on maps and globes; network of lines placed in the focal plane of an eyepiece of an optical device (for visual guidance)

پیشنهاد کاربران

بپرس