grated

جمله های نمونه

1. the nervous child grated his teeth all night
کودک عصبی تمام شب دندان قروچه کرد.

2. The boy's manner of speech grated on his father.
[ترجمه گوگل]طرز صحبت پسر پدرش را آزار می داد
[ترجمه ترگمان]طرز سخن گفتن این پسر بر پدرش چیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The grit beneath her soles grated harshly on the wooden deck.
[ترجمه گوگل]شن زیر کف پای او به شدت روی عرشه چوبی رنده شده بود
[ترجمه ترگمان]سنگریزه زیر پایش به سختی روی عرشه چوبی سنگینی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The steel of the helmet grated against the door.
[ترجمه گوگل]فولاد کلاه ایمنی روی در رنده شده است
[ترجمه ترگمان]The کلاه ایمنی به در خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Add the grated rind of one lemon.
[ترجمه گوگل]پوست رنده شده یک عدد لیمو را اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]پوست رنده شده را به یک لیمو اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The basic recipe can be adapted by adding grated lemon.
[ترجمه گوگل]دستور اولیه را می توان با اضافه کردن لیمو رنده شده تطبیق داد
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل اولیه را می توان با افزودن یک لیمو ترش تطبیق داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His manner always grated on me.
[ترجمه گوگل]رفتار او همیشه مرا مورد آزار قرار می داد
[ترجمه ترگمان]رفتارش همیشه با من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The rusty hinges grated as the gate swung back.
[ترجمه گوگل]لولاهای زنگ زده وقتی دروازه به عقب برگشت
[ترجمه ترگمان]در باز شد و لولای زنگ زده، باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You need 250g of grated cheese for this recipe.
[ترجمه گوگل]برای این دستور به 250 گرم پنیر رنده شده نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]شما به ۲۵۰ گرم پنیر رنده شده برای این دستور غذا نیاز دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mr Fen had a loud voice that grated on her ears.
[ترجمه گوگل]آقای فن صدای بلندی داشت که به گوشش می‌خورد
[ترجمه ترگمان]آقای Fen صدای بلندی داشت که گوش هایش را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Add the grated cheese to the sauce.
[ترجمه گوگل]پنیر رنده شده را به سس اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]پنیر رنده شده را به سس اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It grated with him when people implied he wasn't really British.
[ترجمه گوگل]وقتی مردم تلویحاً گفتند که او واقعاً بریتانیایی نیست، خوشحال شد
[ترجمه ترگمان]وقتی مردم می گفتند که او واقعا بریتانیایی نیست، با او تماس گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The stones beneath her shoes grated harshly.
[ترجمه گوگل]سنگ های زیر کفش هایش به شدت رنده شده بود
[ترجمه ترگمان]سنگ ها زیر پایش خشن بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He grated his knife across the plate.
[ترجمه گوگل]چاقویش را روی بشقاب رنده کرد
[ترجمه ترگمان]چاقویش را در بشقاب گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The singer's high notes grated on the ears of her listeners.
[ترجمه گوگل]نت های بلند این خواننده روی گوش شنوندگانش رنده شد
[ترجمه ترگمان]صدای بلند خواننده در گوش شنوندگان به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• furnished with a grate; shredded (as in cheese)

پیشنهاد کاربران

خشک
خراشنده
خویش خراش ما ( اصطلاحی که رضا بابک بازیگر هنرهای نمایشی در مجموعه تلویزیونی خانه ما به کار می برد )
You need 250 g of grated cheese for this recipe
. . . ۲۵۰ گرم پنیر رنده شده نیاز دارید
رنده شده - خرد شده
رنده شده

بپرس