1. grass besprent with dew
چمن پوشیده از شبنم
2. grass must be cut once a week
چمن را باید هفته ای یک بار زد.
3. green grass
علف سبز
4. lank grass
چمن کم پشت
5. lush grass
چمن سبز و پر پشت
6. new-mown grass
چمن تازه زده شده
7. rank grass
علف پر پشت
8. sparse grass
چمن تنک
9. tall grass slowed his pace
علف های بلند گام های او را آهسته کردند.
10. the grass under my feet was frosty
لایه ای از برفک چمن زیر پایم را پوشانده بود.
11. the grass was a vibrant green
چمن رنگ سبز درخشانی داشت.
12. without grass roots support, reform is impossible
بدون پشتیبانی توده ی مردم اصلاحات غیر ممکن است.
13. goats crop grass
بزها علف را سرچین می کنند.
14. to sow grass
چمن کاشتن
15. a blade of grass
برگ چمن
16. i mow the grass once a week
من هفته ای یک بار چمن ها را می زنم.
17. to stamp the grass down to the earth
چمن را زیر پا له کردن
18. to go to grass
1- چریدن،به چرا رفتن 2- باز نشسته شدن 3- تباه شدن
19. to let the grass grow under one's feet
وقت را به بطالت گذراندن،فرصت را از دست دادن
20. a road edged with grass
جاده ای که حاشیه ی آن چمن کاری شده است
21. a thick growth of grass
رویش متراکم چمن
22. the horses hoofed the grass
اسب ها چمن را لگدمال کردند.
23. the rain greened the grass
باران چمن را سبز کرد.
24. a snake in the grass
خطر پنهان،دوست خیانتکار،مار خوش خط و خال،گرگ در لباس میش،آدم موذی
25. hunger forced them to eat grass
گرسنگی آنها را وادار کرد که علف بخورند.
26. the frog bobbed on the grass
قورباغه روی چمن ورجه وورجه می کرد.
27. to beat a path through grass
از میان علف ها کوره راهی جستن
28. hills with a nap of green grass
تپه ها با پوشش پرز مانندی از علف سبز
29. pearls of dew glistened on the grass
دانه های مروارید مانند شبنم بر چمن می درخشید.
30. the hot, rainless summer browned the grass and withered the flowers
تابستان گرم و بی باران،چمن ها را قهوه ای و گل ها را پژمرده کرد.
31. the tennis court was edged with grass
اطراف زمین تنیس چمن کاشته بودند.
32. too much traffic has poached the grass
رفت و آمد زیاد چمن را گل آلود و فرسوده کرده است.
33. the young folks tripped it away on the grass
جوانان روی چمن پایکوبی کردند.