grass

/ˈɡræs//ɡrɑːs/

معنی: سبزه، علف، ماری جوانا، چمن، چریدن، چراندن، با علف پوشاندن، چمن زار کردن، علف خوردن
معانی دیگر: مرغ، واس، چمنزار، مرغزار، علفزار، محوطه ی چمن کاری، واس زار، چمن کردن، (پارچه و غیره را برای رنگ پریده شدن زیر آفتاب) روی چمن پهن کردن، (عامیانه) ماری جوانا، (انگلیس - خودمانی) خبرکش، جاسوس، جاسوسی کردن، مخفیانه به پلیس گزارش دادن، (گیاه شناسی) وابسته به جگن ها (تیره ی poaceae و راسته ی cyperales که تک لپه ای بوده و شامل گندم و جو و نیشکر و ذرت و خیزران می شود)، گونترگراس (رمان نویس آلمانی)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a green plant with narrow flat leaves and jointed stems, often covering lawns and meadows.

(2) تعریف: such plants collectively.

(3) تعریف: a tract of ground covered with grass, such as a lawn or meadow.

(4) تعریف: (slang) marijuana.
مشابه: dope, pot
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: grasses, grassing, grassed
(1) تعریف: to plant or grow grass on; cover with grass.

(2) تعریف: to feed grass to (animals); pasture.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to eat grass; graze.

(2) تعریف: to sprout grass.

جمله های نمونه

1. grass besprent with dew
چمن پوشیده از شبنم

2. grass must be cut once a week
چمن را باید هفته ای یک بار زد.

3. green grass
علف سبز

4. lank grass
چمن کم پشت

5. lush grass
چمن سبز و پر پشت

6. new-mown grass
چمن تازه زده شده

7. rank grass
علف پر پشت

8. sparse grass
چمن تنک

9. tall grass slowed his pace
علف های بلند گام های او را آهسته کردند.

10. the grass under my feet was frosty
لایه ای از برفک چمن زیر پایم را پوشانده بود.

11. the grass was a vibrant green
چمن رنگ سبز درخشانی داشت.

12. without grass roots support, reform is impossible
بدون پشتیبانی توده ی مردم اصلاحات غیر ممکن است.

13. goats crop grass
بزها علف را سرچین می کنند.

14. to sow grass
چمن کاشتن

15. a blade of grass
برگ چمن

16. i mow the grass once a week
من هفته ای یک بار چمن ها را می زنم.

17. to stamp the grass down to the earth
چمن را زیر پا له کردن

18. to go to grass
1- چریدن،به چرا رفتن 2- باز نشسته شدن 3- تباه شدن

19. to let the grass grow under one's feet
وقت را به بطالت گذراندن،فرصت را از دست دادن

20. a road edged with grass
جاده ای که حاشیه ی آن چمن کاری شده است

21. a thick growth of grass
رویش متراکم چمن

22. the horses hoofed the grass
اسب ها چمن را لگدمال کردند.

23. the rain greened the grass
باران چمن را سبز کرد.

24. a snake in the grass
خطر پنهان،دوست خیانتکار،مار خوش خط و خال،گرگ در لباس میش،آدم موذی

25. hunger forced them to eat grass
گرسنگی آنها را وادار کرد که علف بخورند.

26. the frog bobbed on the grass
قورباغه روی چمن ورجه وورجه می کرد.

27. to beat a path through grass
از میان علف ها کوره راهی جستن

28. hills with a nap of green grass
تپه ها با پوشش پرز مانندی از علف سبز

29. pearls of dew glistened on the grass
دانه های مروارید مانند شبنم بر چمن می درخشید.

30. the hot, rainless summer browned the grass and withered the flowers
تابستان گرم و بی باران،چمن ها را قهوه ای و گل ها را پژمرده کرد.

31. the tennis court was edged with grass
اطراف زمین تنیس چمن کاشته بودند.

32. too much traffic has poached the grass
رفت و آمد زیاد چمن را گل آلود و فرسوده کرده است.

33. the young folks tripped it away on the grass
جوانان روی چمن پایکوبی کردند.

مترادف ها

سبزه (اسم)
grass, green, brunet, brunette, greenery, vert, verdure, grass plot, recently grown beard

علف (اسم)
grass, herb, herbage, darnel, fodder, forage, provender, tare

ماری جوانا (اسم)
dope, grass, marijuana, marihuana

چمن (اسم)
arbor, grass, lawn, turf, sod, meadow, green, grass plot, prairie, greensward, sward

چریدن (فعل)
graze, grass, burn, browse, pasture

چراندن (فعل)
graze, feed, summer, grass, pasture

با علف پوشاندن (فعل)
grass

چمن زار کردن (فعل)
grass

علف خوردن (فعل)
grass

تخصصی

[علوم دامی] گراس ؛ هر گیاهی از خانواده گرامینه .

انگلیسی به انگلیسی

• green plant with flat leaves and jointed stems (used as a ground cover in lawns, fields, etc.); area covered with such plants; pasture; marijuana (slang); police informer (british slang)
cover with grass; feed grass to livestock; produce grass; inform on (british slang)
grass is a very common green plant with narrow leaves that forms a layer covering an area of ground.

پیشنهاد کاربران

grass ( marijuana ) . Some students smoke grass in the dormitory.
مُخبر دوزاری
چمن
مثال: The grass in the park is always green.
چمن در پارک همیشه سبز است.
چمن
مثال: The children played soccer on the grass field.
بچه ها در زمین چمنی فوتبال بازی کردند.
grass ( n ) ( ɡr�s )
grass
The grass is greener on the other side of the fence
اصطلاحا یعنی مرغ همسایه غازه
خیلی اشتباه میگن
1 -
UK slang
inform the police of someone's criminal activities or plans/ a person, usually a criminal, who tells the police about other
criminals' activities
انگلیسی بریتانیایی، عامیانه
...
[مشاهده متن کامل]

گزارش فعالیت ها و نقشه های مجرمانه کسی را به پلیس خبر دادن/ لو دادن کسی
مجرمی که معمولاً در مورد فعالیت های مجرمان دیگر به پلیس خبر می دهد، خبرچین
2 -
Grass is a slang term for marijuana, referring to the green and leafy appearance of the plant. It is often used casually and informally to describe the drug.
علف یک اصطلاح عامیانه برای ماری جوانا است که به ظاهر سبز و برگ این گیاه اشاره دارد. اغلب به صورت خودمانی و غیررسمی برای توصیف مواد استفاده می شود.
علف ( قدیم ها، این اصطلاح خیلی رواج داشت )
مثال ها؛
“Let’s go smoke some grass in the park. ”
A person might ask, “Do you know where I can buy some good grass?”
Someone might say, “I used to hide my stash of grass under my bed. ”

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/grass
grass ( کشاورزی - علوم باغبانی )
واژه مصوب: باریک‏برگ
تعریف: ویژگی گیاهان تک‏لپه‏ای از تیرۀ گندمیان که برگ های باریک با رگبرگ های موازی و ساقه‏های توخالی یا توپر دارند
واژه grass به معنای علف
واژه grass یک اسم غیر قابل شمارش است و به گیاهی باریک و سبز گفته می شود که تقریبا همه جا پیدا می شوند و غذای اصلی برخی حیوانات از قبیل گاو، اسب، گوسفند و غیره است. مثلا:
the dry grass caught fire ( علف خشک آتش گرفت. )
...
[مشاهده متن کامل]

وقتی واژه grass وقتی همراه با حرف تعریف the می آید ( the grass ) به معنای زمین چمن یا سبزه زار می دهد. مثلا:
don't walk on the grass ( روی زمین چمن [چمنها] راه نروید. )
در حالت غیررسمی به مواد مخدری مانند ماریجوانا نیز grass می گویند.
واژه grass به معنای خبرچین
واژه grass در انگلیسی بریتانیایی در حالت غیررسمی و گاهی اوقات توهین آمیز به آدمی اطلاق می گردد که معمولا خود یک خلافکار است و فعالیت ها و برنامه های بقیه خلافکاران را به پلیس خبر می دهد.
منبع: سایت بیاموز

♡♡وحشی یا غیر اهلی بستگی به جمله ات داره کع غیر اهلی بیاد یا وحشی♡♡
علف
herb
البته نام نوعی گیاه به خصوص است، ضمناً با herb تفاوتهای معنایی به خصوصی هم دارد، اما در مجموع می توان به صورت مترادف فرض کرد
چمن - علف
علف ها ، چمن ها، سبزه ها
چمن
علف، چمن
گری به معنی چمن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس