پسوند ( suffix )
• (1) تعریف: something drawn or written.
- epigraph
- monograph
• (2) تعریف: a device for writing, drawing, recording, or transmitting.
- phonograph
- polygraph
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a diagram that expresses a relationship between two or more variable quantities or factors by lines, bars, dots, or the like.
• مشابه: chart, diagram
• مشابه: chart, diagram
- This graph shows the amount of rainfall in the region in each of the last ten years.
[ترجمه گوگل] این نمودار میزان بارندگی منطقه را در هر یک از ده سال گذشته نشان می دهد
[ترجمه ترگمان] این نمودار میزان بارش در منطقه در هر ده سال گذشته را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این نمودار میزان بارش در منطقه در هر ده سال گذشته را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: in mathematics, a representation of a number or group of numbers as a point or points on a line or plane.
• مشابه: diagram
• مشابه: diagram
• (3) تعریف: a drawn or written symbol for a sound, concept, or language element.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: graphs, graphing, graphed
حالات: graphs, graphing, graphed
• (1) تعریف: to represent or express by means of a graph.
- The students graphed the results of their experiment.
[ترجمه گوگل] دانش آموزان نتایج آزمایش خود را نمودار کردند
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان نتایج آزمایش ها خود را تصحیح می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان نتایج آزمایش ها خود را تصحیح می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The consultant graphed the company's expenditures over the last five years.
[ترجمه گوگل] مشاور هزینه های شرکت را طی پنج سال گذشته نمودار کرد
[ترجمه ترگمان] مشاور هزینه های شرکت را در طول پنج سال گذشته تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مشاور هزینه های شرکت را در طول پنج سال گذشته تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to plot (a mathematical function) on a graph.
• مشابه: chart, plot
• مشابه: chart, plot