granulation

/ˌɡrænjəˈleɪʃən//ˌɡrænjəˈleɪʃən/

معنی: دانه، بر امدگی، دانه دانه سازی، دانه دور زخم، گوشت نو بالاوری
معانی دیگر: دانه دانه شدگی، حبه شدگی، زبر شدگی، گوشت نوبالا اوری

جمله های نمونه

1. The granulation mechanism of undercooled granular grains is owing to the dendrite breaking - up and recrystallization.
[ترجمه گوگل]مکانیسم دانه بندی دانه های دانه ای سرد نشده به دلیل شکستن دندریت و تبلور مجدد است
[ترجمه ترگمان]مکانیسم granulation دانه های دانه ای به علت شکستن dendrite و up است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The goal of the granulation process is to reproducibly achieve the same degree of surface coverage of the solid phase with the liquid phase.
[ترجمه گوگل]هدف از فرآیند دانه بندی، دستیابی مجدد به همان درجه از پوشش سطح فاز جامد با فاز مایع است
[ترجمه ترگمان]هدف از فرآیند granulation رسیدن به همان درجه پوشش سطح فاز جامد با فاز مایع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Anaerobic sludge granulation process is a multistage process that is decided by many factors such as operational condition, substrate and so on.
[ترجمه گوگل]فرآیند دانه‌بندی لجن بی‌هوازی یک فرآیند چند مرحله‌ای است که توسط عوامل زیادی مانند شرایط عملیاتی، بستر و غیره تعیین می‌شود
[ترجمه ترگمان]فرآیند رسوب لجن فرایندی چند مرحله ای است که با عوامل بسیاری مثل شرایط عملیاتی، زیر لایه و غیره تصمیم گیری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The design and operation situation of granulation system of No. 13 converter slag by HK method were summarized.
[ترجمه گوگل]وضعیت طراحی و عملکرد سیستم دانه بندی سرباره مبدل شماره 13 به روش HK خلاصه شد
[ترجمه ترگمان]طراحی و موقعیت عملکرد سیستم granulation در رآکتور شماره ۱۳ به روش HK به طور خلاصه بیان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Objective:To study the pericyte of angiogenesis in granulation tissues.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه پری سیت رگزایی در بافت های دانه بندی
[ترجمه ترگمان]هدف: مطالعه اثرات رگ زایی در بافت granulation
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Methods: The processing technology made of wet granulation.
[ترجمه گوگل]روش ها: فناوری پردازش ساخته شده از دانه بندی مرطوب
[ترجمه ترگمان]روش ها: فن آوری پردازش ساخته شده از granulation مرطوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A granulation annealing process to change the flake pearlite of malleable iron into granular pearlite was studied with metallography method.
[ترجمه گوگل]فرآیند بازپخت دانه بندی برای تبدیل پرلیت پولکی آهن چکش خوار به پرلیت دانه ای با روش متالوگرافی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]یک فرآیند تابکاری نشده برای تغییر لایه نازک آهن malleable به pearlite دانه ای به روش metallography مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The effect of RE on granulation of eutectic carbide in ledeburite steel was studied. The mechanism of RE action was also discussed.
[ترجمه گوگل]اثر RE بر دانه بندی کاربید یوتکتیک در فولاد لدبوریت مورد مطالعه قرار گرفت مکانیسم عمل RE نیز مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]تاثیر of بر روی granulation of در فولاد ledeburite مورد مطالعه قرار گرفت مکانیسم عمل RE نیز مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The granulation tissue formation is better in clinical application review and provides a direct condition for liber dermatoplasty.
[ترجمه گوگل]تشکیل بافت گرانوله در بررسی کاربرد بالینی بهتر است و شرایط مستقیمی را برای درماتوپلاستی لیبر فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]تشکیل بافت granulation در بررسی کاربرد بالینی بهتر است و شرایط مستقیمی برای liber dermatoplasty فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The spray-dry granulation technology is an optimum method for the preparation of high quality grade powder at present.
[ترجمه گوگل]فن آوری دانه بندی خشک اسپری روشی بهینه برای تهیه پودر با کیفیت بالا در حال حاضر است
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی spray خشک یک روش بهینه برای آماده سازی پودر کلاس با کیفیت بالا در حال حاضر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some joins. such as the fine solder work required for gold filigree and granulation, can not be seen even at high magnification.
[ترجمه گوگل]برخی ملحق می شوند مانند لحیم کاری ظریف مورد نیاز برای فیلیگران طلا و دانه بندی، حتی در بزرگنمایی بالا نیز قابل مشاهده نیست
[ترجمه ترگمان]بعضی ها به هم می پیوندند از این قبیل می توان از خاصیت solder ظریف طلا و filigree بهره برد که حتی در بزرگنمایی بالا نیز دیده نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At this stage the healing area is reddish in appearance and is referred to as granulation tissue.
[ترجمه گوگل]در این مرحله ناحیه بهبودی از نظر ظاهری مایل به قرمز است و به آن بافت گرانوله می گویند
[ترجمه ترگمان]در این مرحله، ناحیه شفا در ظاهر متمایل به قرمز است و به بافت granulation منسوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The healing process is completed when epithelium grows in from the edge and covers the granulation tissue.
[ترجمه گوگل]فرآیند بهبود زمانی تکمیل می شود که اپیتلیوم از لبه رشد کرده و بافت گرانولاسیون را بپوشاند
[ترجمه ترگمان]فرآیند التیام هنگامی که بافت پوششی از لبه رشد می کند تکمیل می شود و بافت granulation را پوشش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They keep the wound clean and moist and may be removed without traumatising newly formed granulation tissue and capillary buds.
[ترجمه گوگل]آنها زخم را تمیز و مرطوب نگه می دارند و ممکن است بدون آسیب رساندن به بافت گرانولاسیون تازه تشکیل شده و جوانه های مویرگی برداشته شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها زخم را تمیز و مرطوب نگه می دارند و ممکن است بدون آسیب به بافت تازه شکل گرفته از غنچه و غنچه بدست آمده، منتقل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دانه (اسم)
grain, kernel, bait, seed, granulation, bean, piece, granule, berry, pill, birdseed, furuncle, rash, whelk, knurl, currant, semen

بر امدگی (اسم)
eminence, nook, projection, excrescence, mound, bulge, protuberance, protuberancy, granulation, bump, overhang, knob, knop, nub, stigma, promontory, ledge, burr, tumor, convexity, ganglion, node, nodule, knurl, eminency, turgescence, excrescency, ridge, gibbosity, outgrowth, knur, verruca, whaleback

دانه دانه سازی (اسم)
granulation

دانه دور زخم (اسم)
granulation

گوشت نو بالا وری (اسم)
granulation

تخصصی

[عمران و معماری] حبه کردن - دانه دانه کردن - دانه دانه شدن - دانه دانه شدگی
[زمین شناسی] دانه بندی -حبه کردن، دانه دانه کردن، دانه دانه شدن، دانه دانه شدگی
[نساجی] گرانوله کردن
[خاک شناسی] دانه ای شدن

انگلیسی به انگلیسی

• act of granulating, formation of granules; growth of small granules; roughness

پیشنهاد کاربران

ریزدانه ای شدن ( اسم ) : تشکیل بافت قرمز زبر بر روی سطح زخم یا محل عفونت، اولین مرحله در روند بهبودی
[فرآوری مواد معدنی] دانه ای شدن، دانه دانه شدن
granulation ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: ریزدانه‏ای شدن
تعریف: فرایند تشکیل بافت ریزدانه‏ای

بپرس