granular

/ˈɡrænjələr//ˈɡrænjʊlə/

معنی: دارای دانه های ریز، دانه دانه
معانی دیگر: شامل دانه یا حبه، دانه دار، دانه مانند، حبه مانند، دانه ای

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: granularly (adv.), granularity (n.)
(1) تعریف: made up of, containing, or resembling small particles or grains.

(2) تعریف: having a surface that appears to be made up of small particles or grains; grainy.

جمله های نمونه

1. The substance is hard and granular.
[ترجمه گوگل]این ماده سخت و دانه ای است
[ترجمه ترگمان]ماده سخت و دانه دانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Granulites are like their textural equivalents, granular igneous rocks, in being mosaics of interlocking crystals of roughly equal size.
[ترجمه گوگل]گرانولیت‌ها مانند معادل‌های بافتی خود، سنگ‌های آذرین دانه‌ای هستند که موزاییکی از کریستال‌های به هم پیوسته با اندازه تقریباً مساوی هستند
[ترجمه ترگمان]Granulites شبیه به معادل های textural خود هستند و سنگ های آذرین دانه دانه نیز در mosaics با ابعاد تقریبا برابر قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If overheated it will become granular, so spoiling the delicate texture of the truffles.
[ترجمه گوگل]اگر بیش از حد گرم شود دانه‌ریز می‌شود، بنابراین بافت ظریف ترافل‌ها خراب می‌شود
[ترجمه ترگمان]اگر بیش از حد گرم شده، دانه دانه خواهد بود، پس بافت ظریف of ها را خراب خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The real thing is granular, not powdery.
[ترجمه گوگل]چیز واقعی دانه ای است نه پودری
[ترجمه ترگمان]چیز واقعی دانه دانه است، نه پودر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Freeze dried instant coffee is always more granular and chunky than instant coffee powder.
[ترجمه گوگل]قهوه فوری خشک شده منجمد همیشه دانه‌دارتر و کلفت‌تر از پودر قهوه فوری است
[ترجمه ترگمان]در آن لحظه، قهوه، همیشه دانه دانه و خپله از پودر قهوه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We observe no evidence for granular superconductivity.
[ترجمه گوگل]ما هیچ مدرکی برای ابررسانایی دانه ای مشاهده نکردیم
[ترجمه ترگمان]ما هیچ مدرکی برای تشخیص granular نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Secondly, experiments are carried out to study the granular flow characters considering the size of drawing hole, size of grain and type of material by index grain method.
[ترجمه گوگل]ثانیاً، آزمایش‌هایی برای بررسی خصوصیات جریان دانه‌ای با در نظر گرفتن اندازه سوراخ کشش، اندازه دانه و نوع ماده به روش دانه شاخص انجام می‌شود
[ترجمه ترگمان]دوم، آزمایش ها برای مطالعه ویژگی های جریان دانه ای با توجه به اندازه حفره، اندازه دانه و نوع ماده با روش دانه شاخص انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Electron-dense granular calcium depositions in different number were observed in dilated cisternae of rough endoplasmic reticulum, and vacuolated mitochondria.
[ترجمه گوگل]رسوب‌های کلسیم دانه‌ای متراکم الکترونی به تعداد متفاوت در مخازن گشاد شده شبکه آندوپلاسمی خشن و میتوکندری‌های واکوئله مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]رسوبات کاتیون درهم پیچیده الکترون در تعداد مختلفی در cisternae گشاد شده از شبکه اندو پلاسمیک زمخت و میتوکندری vacuolated مشاهده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Granular materials are not only simple but also vagarious.
[ترجمه گوگل]مواد گرانول نه تنها ساده بلکه مبهم هستند
[ترجمه ترگمان]مواد granular نه تنها ساده هستند بلکه vagarious نیز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At higher magnification, the granular pink exudate of Pneumocystis carinii pneumonia is seen.
[ترجمه گوگل]در بزرگنمایی بیشتر، ترشح گرانول صورتی پنومونی پنوموسیستیس کارینی دیده می شود
[ترجمه ترگمان]در بزرگنمایی بالاتر، exudate صورتی granular of carinii دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cotton candy is filamentous, but it is a granular crystal - sugar produced.
[ترجمه گوگل]آب نبات پنبه ای رشته ای است، اما یک کریستال دانه ای است - شکر تولید می شود
[ترجمه ترگمان]شکلات پنبه filamentous است اما یک crystal دانه ای است که تولید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In operational phase, the color of granular sludge in each compartment are bright black, the sludge concentration gradually become larger, the methanogenic activity also increased.
[ترجمه گوگل]در مرحله عملیاتی، رنگ لجن دانه ای در هر محفظه سیاه روشن است، غلظت لجن به تدریج بزرگتر می شود، فعالیت متانوژن نیز افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]در مرحله عملیاتی، رنگ رسوب دانه ای در هر محفظه سیاه روشن است، غلظت رسوب به تدریج بزرگ تر می شود، فعالیت methanogenic نیز افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. construction and maintenance equipment - Granular mixture spreading machines - Terminology and definition of performances - Part 1: road finisher.
[ترجمه گوگل]تجهیزات ساخت و ساز و نگهداری - ماشین آلات پخش مخلوط گرانول - اصطلاحات و تعریف عملکردها - قسمت 1: پایان دهنده جاده
[ترجمه ترگمان]تجهیزات ساخت و تعمیر و نگهداری - granular ترکیبی از ماشین ها - اصطلاحات و تعریفی از اجرا - بخش ۱: finisher جاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Granular materials for various bags, such asJujube, soup, granules, drying, sugar, coffee. Suitable for medium and small enterprises of all types of automated production.
[ترجمه گوگل]مواد گرانول برای کیسه های مختلف مانند عناب، سوپ، گرانول، خشک کن، شکر، قهوه مناسب برای شرکت های متوسط ​​و کوچک انواع تولید خودکار
[ترجمه ترگمان]مواد granular برای کیسه های مختلف مثل سوپ، سوپ، گرانول، خشک کردن، شکر، قهوه مناسب برای شرکت های کوچک و کوچک از همه انواع تولید خودکار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The granulation mechanism of undercooled granular grains is owing to the dendrite breaking - up and recrystallization.
[ترجمه گوگل]مکانیسم دانه بندی دانه های دانه ای سرد نشده به دلیل شکستن دندریت و تبلور مجدد است
[ترجمه ترگمان]مکانیسم granulation دانه های دانه ای به علت شکستن dendrite و up است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دارای دانه های ریز (صفت)
granular

دانه دانه (صفت)
granular

تخصصی

[شیمی] دانه ای
[عمران و معماری] دانه ای
[زمین شناسی] دانه ای
[ریاضیات] دانه ای، مدور، هسته ای، دانه دار
[پلیمر] دانه ای
[آب و خاک] دانه دانه ای

انگلیسی به انگلیسی

• consisting of granules; grainy; coarse; resembling grain
something that is granular is composed of a lot of granules, or has the texture or appearance of being composed of a lot of granules; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بلوری، دانه دانه، دارای دانه های ریز، علوم مهندسی: دانه ای، شیمی: دانه ای، روانشناسی: دانه ای
گِرده
گِرده ای ، گِرد گِرد
با دقت و پرداختن به جزییات چیزی را شرح دادند . granular data analysis . تحلیل دیتا دقیق و مفصل .
ریز بینانه
به عنوان مثال:
You wanna be a little bit more granular at the particular matter
شما بهتره یه مقدار ریز بینانه تر به این موضوع خاص نگاه کنی
کپسولی
از هم گسسته
granular ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: ریزدانه‏ای
تعریف: به شکل ریزدانه
ریزدانه ای ، ریزدانه مانند ، ریزدانه دار
سمباده مانند ، دارای رویه زبر ، ریگناک
به نقل از هزاره:
1. دانه دانه
2. زبر، خشن
( سیستم، دستگاه و . . . ) دقیق
به معنی دانه ای، غیر چسبنده ( خاک و پی )
صفت: جزئی تر، جزء به جزء، ریزتر، مفصل، بتفصیل
granular description
توصیف مفصل
ریزِ جزئیات
دانه ای
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس