grannie

/ˈɡræni//ˈɡræni/

معنی: مادر بزرگ، ننه جان، پیر زن یا پیر مرد
معانی دیگر: granny مادر بزرگ

جمله های نمونه

1. The little girl bid her grannie good morning as she gets up in the morning.
[ترجمه گوگل]دخترک صبح که از خواب بیدار می شود به مادربزرگش صبح بخیر گفت
[ترجمه ترگمان]دختر کوچولو فردا صبح به راش دعا می کنه که صبح زود بیدار شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. And then I strangled all their grannies.
[ترجمه گوگل]و بعد همه مادربزرگ هایشان را خفه کردم
[ترجمه ترگمان] و بعد همه جدیدا رو خفه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nobody's thinking that there are middle-aged people, grannies and mums and 20 to 30-year-olds who want to be entertained.
[ترجمه گوگل]هیچ‌کس فکر نمی‌کند میانسال‌ها، مادربزرگ‌ها و مادران و ۲۰ تا ۳۰ ساله‌ها هستند که می‌خواهند سرگرم شوند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس فکر نمی کند که افراد میانسال، مادربزرگ و والدین و ۲۰ تا ۳۰ ساله هستند که می خواهند سرگرم شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All of those leather grannies in their slings.
[ترجمه گوگل]همه آن مادربزرگ های چرمی در زنجیرشان
[ترجمه ترگمان] همه اون grannies چرمی توی slings
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Grannies make their mark Women huddle around blackboards on windy Andean hillsides.
[ترجمه گوگل]مادربزرگ ها نشان خود را می گذارند زنان دور تخته سیاه در دامنه های بادخیز آند جمع می شوند
[ترجمه ترگمان]Grannies آن ها را در اطراف تخته سیاه در دامنه کوه های آند، دور هم جمع می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What is the new craze for grannies?
[ترجمه گوگل]شوق جدید برای مادربزرگ ها چیست؟
[ترجمه ترگمان]این جنون جدید برای چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The old grizzled grannies cursed him as he passed them by.
[ترجمه گوگل]مادربزرگ‌های سالخورده گریزل وقتی از کنارشان رد می‌شد به او فحش می‌دادند
[ترجمه ترگمان]همان طور که از کنارشان می گذشت، پیر پیر به او ناسزا می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Simon : Hello, Grannie, I think you should be here to listen to this.
[ترجمه گوگل]سیمون: سلام ننه جان، من فکر می کنم باید اینجا باشی تا به این حرف گوش کنی
[ترجمه ترگمان]سلام، من فکر می کنم تو باید اینجا باشی تا به این گوش کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Grannie Zhang says it's all very interesting, from morning to evening people come and talk to her.
[ترجمه گوگل]ننه جان ژانگ می گوید همه چیز بسیار جالب است، از صبح تا عصر مردم می آیند و با او صحبت می کنند
[ترجمه ترگمان]ژانگ ژانگ می گوید خیلی جالب است، از صبح تا غروب مردم می آیند و با او صحبت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was as if Grannie Zhang had never even considered this question.
[ترجمه گوگل]انگار ننه جان ژانگ هرگز به این سوال فکر نکرده بود
[ترجمه ترگمان]مثل این بود که Grannie ژانگ هرگز این سوال را به حساب نیاورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At age 8 Grannie sensed that time was of the essence.
[ترجمه گوگل]مادربزرگ در 8 سالگی احساس کرد که زمان بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]در سن هشت سالگی Grannie احساس کرد که زمان از اساس بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At 1 p. m., Grannie Zhang cheerfully stood up and went home to make something to eat.
[ترجمه گوگل]ساعت 1 بعد از ظهر متر، ننه جان ژانگ با خوشحالی بلند شد و به خانه رفت تا چیزی برای خوردن درست کند
[ترجمه ترگمان]ساعت ۱ بعد از ظهر ام زاک Zhang با خوشحالی بلند شد و به خانه رفت تا چیزی برای خوردن پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I can do this. Just have patience, like Grannie. Looking up at the quilt, my memories take me back to childhood visits at my grandmother's Western Pennsylvania farm.
[ترجمه گوگل]من میتوانم این کار را انجام دهم فقط مثل مادربزرگ صبور باش با نگاه کردن به لحاف، خاطراتم مرا به دیدارهای دوران کودکی در مزرعه پنسیلوانیا غربی مادربزرگم می برد
[ترجمه ترگمان] من می تونم این کار رو بکنم فقط صبر داشته باش، مثل grannie در حالی که به لحاف نگاه می کردم، خاطرات من مرا به دیدار کودکی در مزرعه Western غربی در مزرعه Pennsylvania بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Grannie, busy washing milkers for the dairy cows each morning, takes time out to open the milk tank, showing me the swirling gallons ready to be sent to the local dairy.
[ترجمه گوگل]مادربزرگ که هر روز صبح مشغول شستن شیردوش ها برای گاوهای شیری است، برای باز کردن مخزن شیر وقت می گذارد و گالن های چرخان را به من نشان می دهد که آماده ارسال به لبنیات محلی هستند
[ترجمه ترگمان]grannie، مشغول شستن milkers برای گاوه ای شیرده، وقت می گیرد، و وقت می گیرد تا منبع شیر را باز کند و به من نشان دهد که the چرخان آماده برای کمک به لبنیات محلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مادر بزرگ (اسم)
beldam, beldame, granny, grandmother, grandma, grandam, grannie

ننه جان (اسم)
granny, grannie

پیر زن یا پیر مرد (اسم)
granny, grannie

انگلیسی به انگلیسی

• grandmother (informal)

پیشنهاد کاربران

همان مادربزرگ هست ولی پیشنهاد می کنم که از کلمه Granny استفاده کنید.

بپرس